در ایران در سال ۱۲۶۷ هجری قمری یا ۱۸۵۱ میلادی «مدرسه دارالفنون ایران» تأسیس می شود، مؤسسه ای که بسیاری از مورخین آن را اولین مؤسسه آموزش عالی ایران دانسته اند [اسعدی، ۱۳۷۱: ۳۶]. در ایران در دوره قبل از تأسیس دارالفنون علومی مانند پزشکی و نجوم در میان گروه هایی از اهل علم رواج نسبی داشت و از بسیاری از علوم جدید در آن زمان خبری نبود. در عین حال ایران با مظاهر تمدن جدید غرب آشنایی پیدا کرده بود و با دو قدرت بزرگ آن زمان یعنی انگلستان و روسیه (تزاری) نیز در ارتباط قرار گرفته بود و حکومت گران ایران نیز کشور را مواجه با عقب ماندگی بسیار می دیدند. در همین سال ها از دو سیاست، آوردن کارشناسان خارجی و اعزام دانشجو به خارج نیز استفاده شده بود، که هر کدام نیز مشکلات خاص داشت و در بلند مدت راه حل واقعی تلقی نمی شد. امیر کبیر در مدت توقف خود در روسیه و دولت عثمانی با مراکز نوین آموزشی دایر در این کشورها آشنا شده بود و این تفکر در او به وجود آمد که مؤسسات مشابهی را در کشور ایجاد کند و با آوردن معلمین خارجی به تعلیم دانشجویان ایرانی بپردازد. وقتی دارالفنون آغاز به کار کرد در آن ابتدا علومی مانند طب، حساب و هندسه، علوم نظامی، معادن جغرافیا، و زبان های خارجی آموزش داده می شد. از سایر علوم پایه و علوم اجتماعی به مفهوم عام هم خبری نبود [اکبری، ۱۳۷۱: ۶۷].
در دارالفنون اکثر استادان اولیه خارجی بودند و هر کدام مترجم داشتند که اغلب آن ها در آن رشته دارای اطلاعات قبلی بودند و در طول سال های بعد نیز معلمین خارجی اکثراً توسط شاگردانشان جایگزین شدند [صدری افشار: ۱۴۰] دارالفنون تا اواخر قرن نوزدهم میلادی توسعه فراوان یافت و دولت هم از آن حمایت می کرد و فارغ التحصیلان آن به مشاغل بالای کشوری و لشگری دست یافتند و تعدادی از آنان در تکوین جنبش مشروطه نیز نقش داشتند. تأسیس دارالفنون تأثیرات فراوانی در ایران داشت که به طور کلی عبارت اند از: اشاعه علوم جدید فاقد زمینه منسجم و روز آمد، دگرگونی در ساخت و نگرش های فرهنگی و طرح بحث سنت و تجدد، به وجود آمدن قشر تحصیل کرده، ایجاد دوگانگی در کادر مدیریت و دیوان سالاری کشور و تضاد گرایش های سنتی و نو، تحول در نگرش های سیاسی و به وجود آمدن انتظارات تازه سیاسی و اجتماعی [اکبری، ۱۳۷۱: ۷۰- ۶۸].
از سال ۱۲۹۸ هجری قمری با استقلال مدرسه طب از دارالفنون متدرجاً در طول سال های بعد رشتههای متعددی از آن جدا شدند (مواردی مانند مدرسه عالی فلاحت، مدرسه تجارت، دارالمعلمین، عالی و مدرسه دامپزشکی). از سال ۱۳۰۷ اندیشه ایجاد دانشگاه در کشور مطرح شد و از سال ۱۳۱۰ مطالعات اولیه در این زمینه آغاز گردید. در سال ۱۳۱۳ با تصویب قانون تأسیس دانشگاه، دانشگاه تهران تشکیل شد و برای آن تعدادی دانشکده (شامل طب، حقوق و علوم سیاسی و اقتصادی، فنی، ادبیات، علوم معقول و منقول، و علوم) منظور شد. در قانون پیشبینی شده بود مؤسساتی نظیر دانشسرای عالی نیز به آن ملحق شود و چونه دانشگاه دارای محل ثابتی نبود از محل دانشسرای عالی برای ایجاد دانشکده های ادبیات و علوم استفاده شد و دانشکده های طب و حقوق در محل های دیگری بودند [صدری افشار.؟: ۴-۱۴۳].
تا قبل از تأسیس دانشگاه تهران در ایران چند مدرسه عالی به روش مؤسسات آموزش عالی غربی تأسیس می شود که تقریباً همه به وزارتخانه ها وابسته بودند و هدف تربیت نیروی انسانی مورد نیاز دولتی بود. در سال ۱۳۱۷ هجری قمری مدرسه عالی علوم سیاسی، در سال ۱۳۰۰ شمسی مدرسه عالی فلاحت، در ۱۳۰۵ شمسی مدرسه تجارت، در ۱۳۱۰ دارالمعلمین عالی، و در ۱۳۱۱ مدرسه دامپزشکی تأسیس شد. در سال ۱۳۲۶ دانشگاه تبریز و سپس در سال ۱۳۲۸ دانشگاه شیراز به وجود آمدند و در سال های بعد دانشگاه های مشهد (۱۳۳۵)، اصفهان (۱۳۳۷)، اهواز (۱۳۳۷)، دانشکده صنعتی پلی تکنیک تهران (۱۳۳۸)، دانشگاه ملی ایران (۱۳۳۹)، و هنرسرای عالی (۱۳۴۲) به وجود آمد و تعداد مؤسسات آموزش عالی رو به کثرت گذاشت. از سال های ۱۳۴۰ به بعد متدرجاً تعداد زیادی مؤسسات آموزش عالی به شکل وابسته به مؤسسات دولتی و وزارتخانه ها و یا وابسته به بخش خصوصی تحت عناوینی مانند آموزشگاه عالی، مؤسسه عالی، و مدرسه عالی (عنوان دانشکده و دانشگاه کمتر داده می شد) در کشور تأسیس شدند [صدری افشار؟: ۱۴۴، ۴- ۱۵۱].
آموزش عالی نوین در ایران فراز و نشیب های فراوانی را در طول عمر بالنسبه کوتاه خود تجربه کردهاست. در ابتدا با گسست از سنت های دیرین به آموزش غربی و به ویژه از نوع فرانسوی آن روی می آورد و در حرکتی ثانوی از نظام آموزشی امریکا متأثر و سپس در تأثیرپذیری از انقلاب اسلامی واقع می شود. در عین حال از نظر سازماندهی نیز در چند دهه گذشته شرایط گوناگونی را از نظر تمرکز و پراکندگی تجربه میکند. گاه صرفاً در درون دانشگاه متمرکز می شود و گاه وزارتخانه ها نیز در آن فعال میشوند و افزون بر این شرایط مالی متفاوتی از دولتی شدن کامل تا ترکیبی از دولتی و خصوصی را به دفعات تجربه میکند. شاید کمتر کشوری را بتوان سراغ گرفت که تا این حد آموزش عالی آن شرایط بسیار گوناگون و متضاد را به خود دیده باشد.
الگوهای دانشگاهی غرب
الگوی لیبرال- اکسبریجی هشت سده قدمت دارد. دو نمونه برجسته ی آن، دانشگاه های آکسفورد (۱۲۰۰ م) و کمبریج (۱۲۰۹ م) بوده است که از آن دو با هم «اکسبریج» تعبیر می شود. از مهمترین ویژگی های این الگوی آموزش عالی، تداوم تاریخی و تقریباً لاینقطع سنت های ریشه دار دانشگاهی از قرن ۱۳ میلادی تاکنون است. دومین ویژگی عمده ی این الگو، تکثر موجود در آن است، به حدی که نمی توان از آن به عنوان یک نظام واحد و یکسان آموزش عالی سخن گفت.
“