۰۰۱/.
بعد ثبات
۲۱۸/.-
۰۴۶/.
۲۲۴/.-
۶۹۴/۴-
۰۰۱/.
مکان کنترل درونی
۱۲۶/.
۰۵۵/.
۱۰۵/.
۲۹۹/۲
۰۲۲/.
مدل ۱- متغیر پیش بین: مسیر تفکر
مدل ۲- متغیر پیش بین: مسیر تفکر، بعد ثبات
مدل ۳- متغیر پیش بین: مسیر تفکر، بعد ثبات، مکان کنترل درونی
علاوه بر نتایج به دست آمده از جداول (۴-۴) و (۵-۴)، جدول (۶-۴) آزمون معنی داری ضرایب بتای متغیرهای پیش بین (مسیر تفکر، بعد ثبات، مکان کنترل درونی) را نشان میدهد که ضریب استاندارد شده رگرسیون برای متغیر مسیر تفکر برابر با ۴۱/۰=β است که در سطح ۰۰۰۱/۰ P<معنی دار میباشد و قویترین متغیری است که توانایی پیش بینی و تبیین بهزیستی روان شناختی را دارد. دومین متغیر پیش بینی کننده متغیر بعد ثبات با ۲۱۴/۰=β است که در سطح ۰۰۰۱/۰ P< معنی دار میباشد. سپس متغیر مکان کنترل درونی با ۱۰۵/۰ =β و سطح معنی داری ۰۰۰۱/۰ P<به عنوان سومین پیش بینی کننده بهزیستی روان شناختی در پژوهش حاضر میباشد. جدول نشان میدهد که با اضافه شدن متغیرها در گامهای بعدی شاهد کاهش مقدار بتا هستیم که این مورد به کاهش توان پیش بینی کنندگی متغیر اول با اضافه شدن متغیرهای بعدی میباشد.
فصل پنجم
بـــحث و نتیـــجه گیــــری
هدف کلی پژوهش حاضر تعیین رابطه بین امیدواری و سبک اسنادی با بهزیستی روانشناختی دانش آموزان شهر تبریز بود که در راستای تحقق این هدف اولین فرضیه پژوهشی زیر مورد آزمون قرار گرفت. در این فصل یافته های مربوط به فرضیه های پژوهشی از دو منظر مورد بحث قرار گرفته است. از یک سو به تبیین روابط موجود بین متغیرهای امیدواری و سبک های اسنادی با بهزیستی روانشناختی دانش آموزان شهر تبریز پرداخته خواهد شد و از سوی دیگر با اشارات گذرا به یافته های پژوهشی، شواهدی عینی و عملی در خصوص روابط موجود بین متغیرهای مورد مطالعه، ارائه خواهد شد.
فرضیه۱: امیدواری با بهزیستی روانشناختی دانش آموزان رابطه مثبت دارد.
همبستگی محاسبه شده بین منبع تفکر و مسیر تفکر از ابعاد امیدواری و بهزیستی روان شناختی نشان دهنده رابطه مستقیم و مثبت بین متغیرهای فوق می باشد. از اینرو فرضیه شماره یک پژوهش تائید میشود.
این یافته به این معناست که دانش آموزانی که برای رسیدن به اهداف خود مسیرهای تفکر لازم را طراحی می کنند و از انرژی لازم برای پیگیری این اهداف برخوردار هستند، تسلط محیطی بیشتری دارند، حس پذیرش خود بالاتری نسبت به دیگران دارند و میزان رضایت از عملکرد خودشان بالاتر است.
امیدواری نوعی احساس امکان پذیر بودن یک فرایند یا رویداد مطلوب در آینده است. در ادبیات روانشناسی، امید یک موقعیت انگیزشی مثبت و یک فرایند شناختی تعریف می شود که منجر به حرکت هدفمندی به سوی یک هدف مشخص می شود (اسنایدر، ۲۰۰۹).
این یافته ها با نتایج تحقیقات پریچت (۲۰۰۴)، رودیگز (۲۰۰۶)، جورج (۲۰۱۰) همخوانی دارد. رودیگز (۲۰۰۶)، طی تحقیقی نشان داد سبک تبیین و رضایت از زندگی، شادی و امید با هم رابطه دارند. کسانی که سبک تبیین مثبت دارند در مجموع شادی، امید و رضایت بیشتری از زندگی دارند، در نتیجه بین امید و رضایت از زندگی رابطه مثبت وجود دارد. جورج (۲۰۱۰) در پژوهشی تحت عنوان احساس ذهنی بهزیستی در اواخر عمر، نشان داد که رضایت از زندگی می تواند سبب افزایش شادی و امید در سال های آخر عمر باشد.
تبیین رابطه امیدواری با بهزیستی روانشناختی کار دشواری نیست. در سال های اخیر، روان شناسان به امید به عنوان یک نقطه قوت روانشناختی نگریسته و معتقدند که امید می تواند به پرورش و ایجاد سلامت روانی کمک زیادی نماید. به عقیده استاتس (۱۹۸۶) امید دارای دو مولفه شناختی (انتظار رویدادن وقایعی در آینده) و عاطفی(برای مثال امید به این که این رویدادها، رویدادهایی مثبت و دارای پیامد های مطلوبی باشند) می باشد که مولفه عاطفی آن می تواند پیش بینی کننده وقوع رویدادهای مثبت در آینده و در نتیجه افزایش سلامت روانی باشد. یافته های پژوهشی نشان داده اند که افرادی که از امیدواری بالایی برخوردار بودند، تعهد بیشتری به انجام فعالیت هایی که به بهداشت و سلامتی بیشتر منجر می شوند، نشان می دهند. افرادی که از درجات بالای امید بهره می برند، به دیگران به عنوان منابع حمایتی و پایگاه هایی که می توانند به آنها تکیه نمایند، می نگرند. همچنین این افراد از این اعتقاد برخوردارند که می توانند با چالش هایی که ممکن است در زندگی شان با آن ها روبرو شوند، سازگار شوند، شادی بالاتری تجربه می نمایند و از زندگی شان رضایت بیشتری داشته و احساس بهزیستی می کنند. بنابراین برخوردار بودن از یک تفکر امیدوارانه و داشتن منابع کافی برای تفکر هدف مدار و آشنایی با مسیر های لازم برای رسیدن به اهداف، سبب بهزیستی روانی در افراد می شود. به عبارت دیگر بین این دو یک رابطه تعاملی به وجود می آید که افزایش امید در زندگی باعث بهزیستی روانی بیشتر در زندگی می شود. برخوردار بودن از یک تفکر امیدوارانه و داشتن منابع کافی برای تفکر هدف مدار و آشنایی با مسیرهای لازم برای رسیدن به اهداف، سبب بهزیستی روانی در افراد می شود؛ به عبارتی دیگر بین این دو یک رابطه تعاملی به وجود می آید که افزایش امید، باعث بهزیستی روانی بیشتر در زندگی می شود.
در تحقیق حاضر مولفه مسیر تفکر و منابع تفکر مولفه امیدواری رابطه مثبت و معنی داری با بهزیستی روانشناختی دانش آموزان دارد. می توان نتیجه گرفت که دانش آموزانی که از مسیر تفکر برای دست یابی به اهداف استفاده می کنند از بهزیستی روانشناختی بالایی برخوردارند. برای شخص با امید بالا که هدف خاصی را دنبال می کند، این تفکر مسیرها مستلزم تولید مسیری پذیرفتنی است. افرا با امید بالا در مقایسه با افراد با امید پایین در مورد مسیرهای دستیابی به اهدافشان قاطع تر هستند (وودبوری، ۲۰۰۰).
فرضیه ۲: بین سبک های اسنادی و بهزیستی روانشناختی رابطه وجود دارد.
این فرضیه با بهره گرفتن از همبستگی پیرسون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و نتیجه بدست آمده نشان داد که بین مولفه های سبک اسنادی و بهزیستی روانشناختی دانش آموزان متوسطه شهر تبریز رابطه وجود دارد. این یافته به این معناست که افرادی که شکست های خود را به عوامل بیرونی نسبت می دهند، یعنی شانس و تصادف و درجه دشواری بالای تکالیف، بهزیستی روانی بیشتری دارند. همچنین این دانش آموزان احساس تسلط بیشتری بر زندگی خود دارند و اهداف مهمتری در زندگی برای خود انتخاب می کنند.
این یافته با نتایج یافته های پژوهشی محمد زاده (۱۳۸۴)، راتر (۱۹۶۶)، پزوتو (۱۹۹۵)، کوهن (۱۹۹۵) همسو است.
بیشترین توجه در ابعاد اسنادهای سببی، بر مکان کنترل متمرکز شده است. راتر (۱۹۶۸) عقیده دارد، همه ما بر این باور هستیم که بر وقایع زندگی خود کنترل داریم و یا نیروهای خارجی مسیر زندگی ما را مشخص می کند. در موقعیت اول، مکان کنترل درونی، و در موقعیت دوم، کنترل بیرونی است. افراد با مکان کنترل درونی باور دارند که می توانند آینده خود را شکل دهند و اعمالشان نیز به این کار موثر است و این باور، باعث تقویت بعضی ارزش ها در آنها می شود. افراد با کنترل بیرونی دقیقا در نقطه مقابل قرار دارند و بیشتر امیدوارند که اوضاع از آنچه هست بدتر نشود.
پزوتو(۱۹۹۵) تاثیر نوع مکان کنترل را بر رفتارهای ریسک پذیری بررسی کرد. نتایج نشان دادن که افراد با مکان کنترل درونی، ریسک پذیری بالاتری نسبت به گروه کنترل بیرونی از خود نشان می دهند.
واینر و آبرامسون(۱۹۸۵) بیان میدارند که اسنادهایی از قبیل فقدان توانایی و عنوان دلیل ناکامی، نه تنها به انتظارات ناکامی در آینده منجر می شوند، بلکه این عواطف منفی شدید، احساس توانایی را نیز تهدید می کند.
کوهن(۱۹۹۵) تاثیر آموزش های اسنادی نوجوانان ۱۲ تا ۱۶ را مورد بررسی قرار داد. نتایج نشان دادن که آموزش های اسنادی، موجب درونی تر شدن اسنادها و بهبود رفتار می شوند.
در تبیین این یافته می توان به این نکته اشاره کرد که دانش آموزان اسناد خود را در موقعیت های شکست به عواملی چون تلاش و کوشش خود اسناد کرده اند؛ بنابراین بهزیستی روانشناختی بالایی دارند. متغیر تلاش یک متغیر درونی اما تحت کنترل فرد است. اگر دانش آموزان باور داشته باشند که نمره بد را به خاطر تلاش کمتر خود کسب کرده اند، به این نتیجه می رسند که در موقعیت های دیگر جبران کنند. تلاش و کوشش افراد متغیری است که فرد می تواند آن را تغییر دهد. اما اگر دانش آموزان دلایل شکست خود را به متغیرهایی چون استعداد و توانایی اسناد می کردند، بهزیستی روانشناختی پایینی بدست می آمد. استعداد و توانایی متغیری است که امکان تغییر آن دشوار و سخت است. بنابراین اسناد دانش آموزان در متغیر مکان کنترل به صورت درونی نشان داده شد که اشاره به حفظ روحیه و عزت نفس و بهزیستی دانش آموزان در موقعیت های شکست دارد.
یافته دیگر پژوهش حاضر نشان داد که بعد ثبات با بهزیستی روانشناختی رابطه منفی دارد.
این یافته با نتایج تحقیقات احدی(۱۳۷۴)، جانسون و بیدل(۱۹۸۸) همسو است. این یافته به این معناست که وقتی دانش آموزان شهر تبریز در موقعیت های مختلف شکست، (تحصیلی، رابطه دوستی، دعوت کردن در مهمانی، مشاجره در محیط خانواده ) شکست می خورند، اگر این شکست ها را بی ثبات و ناپایدار در نظر بگیرند، در این صورت احساس پذیرش خویشتن و تسلط بیشتر بر محیط خواهند داشت و توانایی ایجاد رابطه گرم و صمیمی با دیگران را خواهند داشت؛ همچنین اهداف مجددی را برای برقراری روابط بهتری با دیگران و دستیابی به موقعیت های عالی تر برنامه ریزی خواهند کرد، ولی برعکس اگر دانش آموزان شکست های خود را به عوامل پایدار و با ثبات اسناد دهند، در این صورت احساس رضایت مندی از زندگی، عزت نفس و پذیرش خویشتن پائینی خواهند داشت، در برقرای روابط مجدد با مشکل روبرو خواهند شد، در پیگیری اهداف بلند مدت تحصیلی و شغلی تمرکز کافی نخواهند داشت و همچنین احساس استقلالیت آنها به میزان قابل توجهی کاهش خواهد یافت.
کافی (۱۳۷۵)، ضمن تاکید بر وجود ارتباط بین این گونه اسنادها با سلامت روانی نوجوانان و تاثیر آن بر عملکرد بعدی آنها، به مربیان توصیه می کند تا نسبت به چگونگی تبیین شاگردان از عملکردهای خویش توجه ویژه نشان دهند. یعنی به آن ها بیاموزند تا شکست های خود را به عدم تلاش و کوشش کافی (عامل ناپایدار) نسبت دهند نه به ضعف توانایی خویش ( که عامل پایدار است) تا ضمن تسهیل عملکردهای تحصیلی، سلامت روانی آنها تقویت گردد.
این یافته با نتایج تحقیقات واینر(۱۹۹۴)، سلیگمن و پترسون(۱۹۸۴)، مکالی (۱۹۵۸)، باند و بیدل (۲۰۰۱)، آلدن (۱۹۸۶)، دنبوئر و هاسپرز (۱۹۹۱)، همسو می باشد.
مکالی(۱۹۸۵) دریافت که موفقیت ادراک شده، پیش بینی کننده بهتری از موفقیت عینی برای اسنادهای درونی، پایدار و قابل کنترل به شمار می رود.
باند و بیدل(۲۰۰۱) به مطالعه ارتباط متقابل اسنادهای سببی و انتظارات خود کارآمدی تحت تاثیر متغیرهای شکست و موفقیت پرداختند. نتایج نشان دادن که رابطه بین انتظارات خودکارامد و اسنادهای تحت تاثیر ادراکات فرد مبنی بر موفقیت یا شکست در عملکرد موفقیت، موجب ارتباط مثبت این عامل ها می شود و شکست، این رابطه را به همبستگی منفی سوق می دهد.
در تبیین یافته کنونی بر اساس دیدگاه واینر(۱۹۹۴) می توان گفت بعد پایداری و ثبات با احساسات امید و ناامیدی(انتظارات بعدی) ارتباط دارد. نسبت دادن پی آمد به یک علت پایدار، باعث به وجود آمدن این انتظار می شود که همان پیامد دوباره روی می دهد و نسبت دادن به یک علت ناپایدار باعث پدید آمدن این انتظار می شود که پی آمد های بعدی متفاوت از پی آمد های قبلی آن است. پس می توان گفت دانش آموزانی که شکست های خود را به علل پایدار نسبت دادند نوعی احساس نا امیدی در آنها شکل گرفته است. این دانشجویان نسبت به عملکرد های تحصیلی خود به دید تردید خواهند نگریست و بنابراین امکان دارد که عزت نفس پایین داشته باشند و به تبع آن کاهش انگیزش یادگیری و بهزیستی روانی را در پی داشته باشد.
براساس دیدگاه واینر(۱۹۹۴) بعد منبع، عموما با احساس غرور و عزت نفس و یا خود ارزشی ارتباط دارد. اگر دانش آموزان کار های تحصیلی موفق خود را به عوامل درونی نسبت دهند احساس ارزشمندی آنها افزایش می یابد. و این احساس ارزشمندی نتایج رفتاری و عملکردی مطلوب تری مانند پذیرش خود بیشتری به دنبال خواهد داشت. اما دانش آموزانی که به هنگام شکست تبیین های علی بیرونی مانند درجه دشواری تکلیف دارند. تلاش می کنند نوعی سوگیری خدمت [۸۵]به خود را فراهم نمایند. این سو گیرانه حمایت گرانه از خود به این دلیل است که تا آنها بتوانند خودشان را صرفنظر از شکست به صورت مثبت تصور نمایند. پذیرش خود در موقعیت های شکست و احساس هدفمندی در زندگی توسط این دانش آموزان روشی برای از طریق اجتناب از شکست و در واقع حمایت از عزت نفس خودشان می باشد.
یافته دیگر پژوهش نشان داد که بین مولفه کلی سبک اسنادی و بهزیستی روانشناختی رابطه منفی وجود دارد.
این یافته بدین معناست که در موقعیت های شکست( تحصیلی، خانوادگی، معاشرت با دوستان، همکاری) هر چقدر دانش آموزان شکست ها را به صورت کلی در نظر بگیرند و آنها را به سایر موقعیت ها تعمیم دهند، بهزیستی روانشناختی آنها پایین خواهد آمد. مثلا اگر دانش آموزی در امتحان ریاضی نمره قابل قبولی به دست نیاورد و بر این باور باشد که نمره کم ریاضی نیز باعث شکست در امتحانات (شیمی، فیزیک، زیست) شود، تسلط و تمرکز خود در امتحانات را از دست داده، تجربه کسب موفقیت در وی به طور چشمگیری کاهش خواهد یافت. این عوامل نیز بر سطح بهزیستی روانشناختی دانش آموزان و پیشرفت در سایر موقعیت ها اجتماعی، اثرگذار خواهد بود.