۲- گفتند: رسیدن من و معشوقهام به هم حرام است دروغ گفتند در پایبندی ما به هم و یک بوس از او هیچ مشکلی وجود ندارد.
بشار در اینجا سه نفرین را بکار برده است: (زندگانی بر آنها خوش نباشد)و (دشمنانشان نابود نشوند) و (فلج نشوند). از این سه صیغه مشخص میشود که با (لای نافیه) شروع میشود که از خلال آن شاعر از خانواده معشوقهاش بهرهمندی از امنیت و آرامش را نفی میکند و آرزو میکند که زندگانی آنها پر از سختی و بدبختی باشدو دشمنان آنها زیاد باشد و نتوانند از زندگی خوش بهره مند شوند، معانی مشترک در درون صیغههای یکسان همراه میشود تا یک تصویر بدبختی درونی را برای آنهاترسیم کند، تکرار حرف نفی “لا” که برسر ماضی آمده است اشارهای است به تداعی بی احساسی که در نزد شاعر در نتیجه احساس فقدان توازن پدید آمده است. (محمد کنونی؛ ۱۹۹۷: ۱۲۵)
همچنین ابونواس(وفات ۱۹۸ هـ ) به سرزنش خانوادهاش میپردازد و آنها را مخاطب میسازد زیرا که خانواده وی به عشق او به معشوقهاش عیب و لیراد گرفتهاند مبنی بر اینکه او نابینا است و نمیتواند عاطفهاش را به معشوقش جاری سازد و لذا شاعر بدیلیل اینکه خانوادهاش وی را درک نمیکنند و شاید از طریق این نوع نفرین و سرزنش بتواند ذهن آنها را تغییر دهد و چنین میگوید:
۱-یا وَیْحَ اَهْلی اُبْلی بَیــْــــنَ أَعْینُهـُـــمْ ۲- لَوْ کانَ زُهْدُک فِی الدُّنیا کَزُهْدُکَ فی |
عَلیَ الْفراشِ وَ ما یَدْرونَ ما دائِی وَصْلی مَشَیْتَ بِلاشَکٍ عَلیَ الْماءِ(ابو نواس؛ ۱۴۰۷: ۱۹۰) |
۱-ای وای که خانواده ام پیر شده و بر روی تخت افتادهاند و نمیدانند و درک نمیکنند که درد من چیست
ترجمه
۲- اگر زهد تو در دنیا هم چون زهدت در رسیدن به من میبود بدون شک بر روی آب راه میرفتم.
ابونواس خانوادهاش را با صیغه(وای) نفرین میکند که به معنای تعجب و نگرانی است با هدف دعا، او آرزو میکند که خانوادهاش به درد و نگرانی مبتلا شوند گویی که بر روی بستر خواب درد میکشد و نمیتوانند او را درمان کنند، او از فراق و دوری معشوقهاش رنج میبرد.
۴-۲-۰۵ دعای شاعران بر ضد خویش
دعا یک نعمت بزرگ و بخشش عظیمی است، از طرف خداوند که بندگانش را به دعا کردن دستور داده است و به آنها وعده اجابت داده است و میفرماید: ﴿ وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونی أَسْتَجِبْ لَکُمْ…﴾ (غافر/۶۰) (مرا بخوانید تا اجابت کنم شما را) به همین دلیل خداوند بندگانش را به طلب خیر برای خود اختصاص داده است، و اسلام نهی کرده است از اینکه انسان از روی ناامیدی برای خود درخواست عذاب یا مرگ کند، بلکه لازم است که از خداوند متعال طلب خیر و هدایت به سمت حق و راستی کند.بسیار اتفاق میافتد که انسان از حوادث اطراف خود دلتنگ میشود و هیچ چارهای جز سرزنش کردن و نفرین خود ندارد و مجبور به انتقام از خویشتن میشود. بنابراین برای خالی کردن جنبشهای سرکوب شدهاش در بی احساسی خویشتن را نفرین میکند و در بسیاری از موارد نفرین خود در زمینه بحث از عشق ظاهری است از آن جمله، شاعر بشار بن برد (وفات ۱۶۸ هـ ) این امر را تصور میکند و میبینیم که خویشتن را نفرین میکند زیرا تحت تأثیر صفات معشوقهاش قرار گرفته است و قدرت مقاومت نمیکند و میگوید:
۱-اِنَّ الْهُمُومَ تَمَلَّقـَـــتْ ۲-وَیْلی عَلی رَوْغانِها ۳-فَلَقَدْ شَغَفْتَ بِحُـــبُّها |
حَوْراءِ کَالرَشا الرَّبیــــب وَ لِسانِهَا الْمُلْقِ الْخـَـلُوبِ! شَغَفِ النَّصاری بِالصَّلیبِ!(بشار بن برد؛ ۱۴۰۲:۱/ ۵۷) |
ترجمه
۱-به درستی که غم واندوه چشم سیاه تو مانند بچه آهوی به راه افتادهای است که برای پدر خوانده خود چاپلوسی کرد.
۲- ای وای به من از دست چرب زبانی و نیرنگ در گفتار او که دارای زبانی چرب و فریبنده است.
۳- همانا من عاشق او شدم همانگونه که مسیحیها عاشق صلیب میشوند.
و همچنین میگوید:
۱-وَطِفْلُ الْحُبِّ أضْنانی ۲- فَاِنِّی لَیْسَ لِی قَلـْـبٌ |
فَوَیْلٌ لِی اِذا شَبــَّــا وَ اِنْ کُنْتَ تَری قَلْبا(همان:۱/۹۸) |