دهم
Ln CV
۱۱٫۸۹
۱۱٫۸۱
۱۱٫۷۹
۱۱٫۷۲
–
۱۱٫۶۹
۱۱٫۶۲
۱۱٫۵۹
۱۱٫۵۶
۱۱٫۵۲
Ln EV
۱۱٫۹۰
۱۱٫۸۳
۱۱٫۸۱
۱۱٫۷۳
–
۱۱٫۷۰
۱۱٫۶۳
۱۱٫۶۰
۱۱٫۵۶
۱۱٫۵۲
CV
۱۴۶۱۲۳٫۴
۱۳۵۲۹۳٫۹
۱۳۲۶۱۱٫۳
۱۲۲۵۷۴٫۹
۱۱۹۹۱۴٫۲
۱۱۱۴۷۱٫۱
۱۰۸۲۹۴٫۹
۱۰۵۰۳۲٫۴
۱۰۰۴۱۵٫۳
EV
۱۴۷۰۲۸٫۱
۱۳۷۱۴۲٫۶
۱۳۴۸۱۶٫۵
۱۲۴۰۱۰٫۲
۱۲۱۱۴۸٫۷
۱۱۲۰۳۵٫۵
۱۰۸۷۹۰٫۴
۱۰۵۲۶۰٫۲
۱۰۰۴۳۳٫۲
منبع: محاسبات محقق
همان طور که مشاهده میشود معیارهای تغییر جبرانی با تغییر معادل با یکدیگر تفاوت دارند، اما هر دو هم علامت و دارای یک روند نزولی از دهک اول تا دهک دهم میباشند. که این امر بیان میدارد که، تغییر رفاه در دهک پایینی درآمدی بیشتر از دهک بالای درآمدی میباشد.
فصل پنجم: نتیجهگیری و پیشنهادات
۵-۱ مقدمه
شاید در اهمیت مباحث پیرامون اثرات رفاهی و تأمین اجتماعی همین کافی باشد که گفته شده است که اینها هدف توسعه نیستند بلکه خود توسعه محسوب میشوند(فیتز پاتریک؛ ۱۳۸۵). یعنی دولت و جامعهای را میتوان توسعهیافته دانست که سطح حداقل ( یا متناسب ) زندگی را از جهات مسکن , آموزش , تغذیه و بهداشت و درمان برای یکایک آحاد و ساکنانش فراهم کرده باشد. پس بررسی اثرات رفاهی ناشی از اعمال سیاستهای دولت و اندازهگیری آن، همان طور که در فصول گذشته نیز بدان اشاره گردید همواره به عنوان یکی از مباحث کاربردی اقتصادی مطرح میباشد. تمام سیاستهای اقتصادی دولت میتواند به نوعی بر رفاه خانوارهای اقتصادی تأثیرگذار باشد. وضع مالیات، پرداخت یارانه، اصلاحات آموزشی، برنامههای بهداشتی، مقررات زیستمحیطی، دگرگونی در نظام تأمین اجتماعی، هدفمند کردن یارانهها و آزادسازی تجاری همگی سیاستهایی هستند که از راههای گوناگون بر رفاه اقتصادی تأثیرگذار میباشند. یکی از مهمترین عواملی که به عنوان مکانیزم انتقال سیاستهای دولت بر رفاه اقتصادی عمل میکند تغییرات قیمت میباشد. با تغییر سیاستهای دولت، ترجیحات مصرفکنندگان و قیمتهای نسبی کالاها تغییر کرده و تخصیص منابع متحول میشود. بنابراین دولتها همواره در اعمال سیاستگذاریها باید به این امر توجه کنند که این سیاستگذاریها و تعدیلات قیمت چگونه بر رفاه افراد تأثیر میگذارند.حال با توجه به اینکه بیش تر سیاستهای دولت از طریق مکانیزم تغییر قیمتهای نسبی انجام میپذیرد(فلاحی، ۱۳۹۲)، لذا لازم است اثرات این تغییرات قیمت بر رفاه اقتصادی مورد سنجش قرار گیرد.
لذا در این مطالعه، با وجود اینکه در آن به مباحثی همچون محاسبه حداقل معاش و نیز بررسی افزایش قیمت برق بر میزان مصرف آن با بهره گرفتن از کششها پرداخته میشود، اما هدف اصلی در این مطالعه بررسی و تجزیه تحلیل تغییرات رفاهی حاصل از افزایش قیمت برق با بهره گرفتن از مدل تقاضای سیستم تقریباً ایده آل بر اساس روش اقتصادسنجی دادههای تابلویی برای دهکهای مختلف هزینهای در ابران است.
در این تحقیق فصل اول به بیان مسئله پژوهشی، اهمیت و کاربرد نتایج تحقیق و همچنین اهداف و فرضیههای تحقیق اختصاص یافت. فصل دوم این پژوهش به بیان خلاصهای از نتایج مطالعات صورت گرفته در داخل ایران و خارج از آن که ارتباط موضوعی با این پژوهش داشتند، پرداخت. عمده مطالعات بیانشده در این قسمت مباحث رفاهی را مبنای پژوهشی خود قرار داده بودند. در فصل سوم که اختصاص به مبانی نظری و تصریح مدل داشت به مباحثی همچون ترجیحات و اصول حاکم بر آن، مطلوبیت، حداقل معاش، توابع تقاضا، کششهای قیمتی و درآمدی و همچنین معیار اندازهگیری تغییر رفاه که در این پژوهش معیارهای تغییرات جبرانی و تغییرات معادل بودهاند، پرداخت. در ادامه در این فصل ، مدل تقاضای سیستم تقریباً ایده آل و نحوه محاسبه کششهای قیمتی و درآمدی و همچنین معیارهای تغییر جبرانی و تغییر معادل به وسیله این مدل اختصاص یافت. سپس در فصل چهارم ابتدا به محاسبه حداقل معاش و بعد از آن به برآورد توابع تقاضای سیستم تقریباً ایده آل برای دهکهای هزینهای اقدام گردید. در نهایت با بهره گرفتن از اطلاعات به دست آمده از برآورد تابع تقاضای سیستم تقریباً ایده آل، کششهای درآمدی و قیمتی برق در ایران برای دهکهای هزینهای ( به غیر از دهک پنجم )، و در انتها با بهره گرفتن از معیارهای تغییرات جبرانی و تغییرات معادل به محاسبه تغییرات رفاهی دهکهای هزینهای ( به غیر از دهک پنجم ) پرداخته شد. در این فصل نیز پس از بیان خلاصهای از نتایج حاصلشده از محاسبه حداقل معاش در ایران و نیز نتایج حاصل از بررسی فرضیههای اصلی پژوهش، پیشنهادها ارائه میگردند. در انتهای این فصل نیز به بیان محدودیتها پرداخته خواهد شد.
۵-۲ محاسبه حداقل معاش
ضرایب میل نهایی به مخارج گروههای کالایی()
به ازای هر افزایش هماهنگ درآمد، میزان تغییرات در هزینه انجامشده برای کالاهای مختلف را نشان میدهد. بنا بر اطلاعات به دست آمده یک افزایش یک واحدی در درآمد، در ایران تمایل خانوارها به افزایش هزینه حدود ۲۰ درصدی در بخش خوراکیها ، ۹٫۸ درصدی در بخش پوشاک، ۲۳٫۶ درصدی در بخش مسکن و باقیمانده آن در دیگر گروه کالاها را نشان میدهد.
۵-۲-۱ برآورد حداقل معیشتها برای گروههای کالایی
اعداد محاسبهشده در این پژوهش برای حداقل معاش گروه کالاهای خوراک، پوشاک، مسکن و سایر همگی مثبت هستند، که این امر نشاندهنده ضروری بودن گروه کالاهای ۴ گانه در این پژوهش است. البته باید توجه شود همان طور که در فصل قبل نیز بدان اشاره گردید، عدد محاسبهشده در گروه کالاهای خوراک و سایر، به دلیل عدم دیده شدن هزینههای رستوران در گروه خوراک و نیز تعدد گروه کالاهای مختلف در گروه کالای سایر میتواند مقادیر متفاوت با عدد محاسبه شده باشد. بنابراین اعداد به دست میتواند متفاوت باشد. اما نکتهای که وجود دارد شیب مثبت حداقل مع
اش در ایران و افزایش میزان دهکهای زیر خط فقر در ایران است، به طوری که در طی سالهای ۱۳۸۶ و ۱۳۸۷ چهار دهک پایینی کشور زیر خط فقر قرار میگرفتند که از سال ۱۳۸۸ دهک پنجم نیز به زیر خط فقر منتقل گردیده است.