آیا میان تنوع فرهنگی و توسعه گردشگری رابطه ای وجود دارد؟
5-2 پرسش های فرعی
آیا میان تنوع زبانی و توسعه گردشگری رابطه ای وجود دارد؟
آیا میان تنوع مذهبی و توسعه گردشگری ارتباطی وجود دارد؟
آیا میان سیاست های فرهنگی (چند فرهنگ گرایی) و توسعه گردشگری رابطه ای وجود دارد؟
آیا میان امواج مهاجرت با ایجاد تنوع فرهنگی بر توسعه گردشگری رابطه ای وجود دارد ؟
آیا میان نژاد و قومیت های موجود در کشورهای منتخب (متنوع یا تک فرهنگی) با توسعه گردشگری رابطه ای وجود دارد؟
چارچوب تئوریک پژوهش
گردشگری در دوران سنتی، رنگ و بوی افسانه ای داشت؛ به طوری که از خلال نوشته های بزرگان قدیمی چون کراچکوفسکی (تشنر، 1375: 32)، این موضوع استدلال می شود.گردشگری به لحاظ دیدگاه های مختلف اقتصادی، سیاسی، زیست محیطی و اجتماعی- فرهنگی بررسی می شود. بسیاری از گردشگران در گذشته برای ارضای حس کنجکاوی خود به مکان هایی بسیار دور از خانه ی خویش سفر می کردند. این نوع از انگیزه ی سفر پس از گذشت سالها با درگیر شدن جامعه بشری با عصر مدرنیته شکل دیگری یافت. در واقع گردشگری نتیجه مدرنیته است. فراز از زندگی ماشینی، گذراندن فراغت، سفر، تجربه، تفریح، لذت بردن، آسایش طلبی، برتری جویی و سود جویی است (پاپلی یزدی، سقایی، 1382: 24). از قبل وجود چنین دیدگاهی گردشگری انبوده[4] شکل گرفته است که در دیدگاه اقتصادی جای می گیرد. پس از آثار مخرب زیست محیطی گردشگری در محیط زیست، دیدگاه زیست محیطی متفکران را به سمت توجه به این امر سوق داد که این صنعت بایستی با نگاهی به محیط زیست طراحی و عملی گردد.همچنین با افزایش روند گردشگری در سراسر جهان و بهبود روابط سیاسی و بین المللی بواسطه ی این فعالیت، اندیشمندان این حوزه در راستای بررسی سیاسی این صنعت پرداخته اند. اما این نگاه و گفتمان دوران مدرن است. در عصر پست مدرن، گردشگری انسانها تغییر یافته و بعد فرهنگی نیز به آن اضافه می گردد. نمود این شکل از گردشگری در گردشگری فرهنگی یافت می شود. عصر پست مدرن همه چیز رنگ و بوی فرهنگی می یابد و در تمامی ابعاد بشر از جمله گردشگری این موضوع لحاظ می گردد. افزایش گردشگری فرهنگی در جهان در ده های اخیر گویای این مطلب است.
در گذر زمان و پیدایش دیدگاه ها و روندهای گردشگری همواره اندیشمندان نظرات متفاوتی نسبت به این پدیده داشته اند. لذا در کارکردهای تنوع فرهنگی هم، دیدگاه ها و مناقشات زیادی وجود دارد. در این راستا می توان این دیدگاه ها را به دو دسته کلی مثبت و منفی تقسیم بندی کرد. برخی دیدگاه ها، تنوع فرهنگی را از لحاظ کارکردی امری مثبت و توسعه ای و دسته ای دیگر این تنوع را موجب تخریب و مخاصمه می دانند. از این رو به بررسی هر دو دیدگاه در زیر می پردازیم:
دیدگاه منفی گرایانه (شک گرایان)
از ویژگیهای نظام سرمایهداری این است که برای هرچیزی قیمتی تعیین کرده و آن را قابل خرید و فروش تلقی میکند. در این نظام هر چیزی را میتوان به شکل یک کالا نگریست. ما همواره از تجارب جهانی آموختهایم که فرهنگ بومی، چه مناسک و هنر بومیان جزیره نیوجوئینا، مجسمهسازی اسکیموها(Carpenter 1972,1973)، رقص بالیها، نبرد گاوهای وحشی، جشنهای جادوگران، رقص کولیها و یا بازارهای روستایی بر اثر اقدامات مبتنی برای جذب گردشگر تغییر میکند و یا از بین میرود. تبدیل کردن مناسک بومی برای جذب گردشگر موجب بیمعنا شدن آنها در نزد بومیان میشود؛ بومیانی که زمانی به آن مناسک باور داشتند، باور و فرایندی که فقط میتوان آنرا از منظر انسانشناختی درک کرد (هاشمی مقدم، 1391: 3). دیدگاه های آدورنو و هورکهایمر در باب «صنعت فرهنگ» در گفتمان های پست مدرنیستی نیز دائماً به شکل نوینی بازتولید می شود. راسل برمن[5] و ریچارد ولین[6] به بازآفرینی و ارائه مجدد دیدگاه های آدورنو و هورکهایمر در نفی «صنعت فرهنگ» پرداخته و از تمایز بین «فرهنگ والا» و «فرهنگ نازل» دفاع می کنند که در آن هرگونه توان بالقوه رهایی بخشی به عرصه فرهنگ والا تعلق دارد.این نویسندگان از «فرهنگ مستقل» در مقابل «فرهنگ وابسته» دفاع می کنند که روند کالایی شدن و ایدولوژی آنرا فاسد و آلوده نموده است(کلنر، 1380 :273). از طرفی دیگر فرنیوال بر اساس بررسی های خود در جنوب شرقی آسیا به این نتیجه رسیده است که این جوامع قبل از استعمار به لحاظ قومی و فرهنگی، ناهمگن بودند، اما تحت شرایط اقتصادی، اجتماعی و اداری تحمیل شده از سوی استعمار، این ناهمگن بودن به شکاف و منازعه تبدیل شد (چمن خواه، 1389: 23). در بحث جهانی شدن نیز برخي نظريات با تأكيد بر موضع انفعالي بيشتر فرهنگ ها و خرده فرهنگ هاي موجود در رويارويي و مواجهه قهري با فرهنگ سرمايه داري غالب و مؤيد به امكانات و شرايط ويژه، استحاله و فرسايش تدريجي آنها را در فرايند جهاني شدن پيش بيني مي كنند (شرف الدین، 1388: 10). آنچه بیان شد، نظریاتی راجع به نگرش منفی نسبت به وجود تنوع فرهنگی در عرصه ها و روندهای مختلف جهانی است که هر یک به نوعی تنوع فرهنگی را عاملی بازدارنده می پندارند.
دیدگاه مثبت گرایانه
نظریه پردازان اجتماعی اکنون بر این امر تأکید دارند که «در بستر تنوع فرهنگی و جهانی شدن کنونی، مسائل حقوق فرهنگی شهروندان به همان اندازه حقوق
سیاسی، مدنی و اجتماعی آنها اهمیت دارد» (Stevenson 2003: 7) . از اینرو، این نظریه پردازان استدلال می کنند که شهروندان باید علاوه بر حقوق مدنی، سیاسی و اجتماعی از حقوق فرهنگی نیز برخوردار شوند (Turner 1993; Rosh 1992). از این دیدگاه، مفهوم شهروندی فرهنگی در وهله نخست ناظر به تأمین حقوق فرهنگی است. از دیدگاه ترنر و بسیاری از محققان دیگر، «اکنون شهروندی ناظر به تامین حقوق زنان، کودکان، اقلیت ها، اقوام و دیگر گروه های اجتماعی است» (Turner, 1993: 12)(فاضلی، 1390: 7). این دیدگاهی است که پکولسکی از آن به معنای “حقوق فرهنگی” یاد می کند و می نویسد حقوق فرهنگی: «به معنای توجه به حقوق گروه های اجتماعی مانند زنان، کودکان، معلولان، اقلیت ها، مهاجران و دیگر هویت های اجتماعی است.» پکولسکی استدلال می کند که «حقوق فرهنگی در اینجا به معنای پذیرش و به رسمیت شناخته شدن حقوق هویت ها و گروه های اجتماعی بدون وجود مانع در راه بازنمایی این هویت ها، به رسمیت شناخته شدن آنها بدون حاشیه ای شدن، پذیرش و ادغام آنها در جامعه بدون عادی سازی تحریف ها و تحقیرهایی که نسبت به آنها ممکن است صورت گیرد، می باشد. این دسته حقوق متفاوت و ورای از حقوق مربوط به داشتن نمایندگی سیاسی، رفاه و عدالت اجتماعی، بلکه بیشتر معطوف به حق داشتن و بازنما ساختن و اشاعه سبک زندگی و هویت فرهنگی شهروندان است(Pakuliski 1997: 80). برخی دیگر نظریه پردازان “احترام به تنوع فرهنگی” را حقوق فرهنگی می دانند. به اعتقاد رناتو روزالدو (1994) شهروندی فرهنگی در عین برخورداری از حقوق مشارکت و حقوق دموکراتیک دیگر برخوردار از ” حق متفاوت بودن” است (فاضلی و قلیچ، 1389: 7 ). از سوی دیگر هر جامعه اى جدا از فرهنگ عام و مورد قبول اكثريت و گروه های گوناگون اجتماعى، كمابيش برخوردار از خرده فرهنگ هايى متناسب با وضعيت گروهى خود است، از سوى ديگر، يكى از ابعاد پيوستگى يا انسجام نيز وحدت نمادين يا وحدت فرهنگى بين اين خرده فرهنگ ها است (صالحی امیری، 1388: 313). بنت حساسیت بین فرهنگی را نوعی فرایند توسعه ای تعریف می کند که فرد از طریق آن در خود ظرفیتهای گسترده ای را برای همسازی تفاوتهای فردی، توسعه می دهد (فولر، 2007: 323). وجود فرهنگهای مختلف و ارتباط صحیح آنها با هم ضمن ممانعت از چالشها و کشمکش های اجتماعی موجب نظم و انسجام اجتماعی و توسعه فرهنگی می گردد (نوربخش، 1387: 68). نظریه حساسیتهای بین فرهنگی از قوم مداری مطلق تا قوم گرایی نسبی به منظور تبیین جهت گیریهای افراد نسبت به یکدیگر به کارمی رود که توسط میلتون بنت ارائه شده است. براساس این نظریه توسعه ارتباطات افراد منجر به کاهش حساسیتهای بین فرهنگی می شود. “حساسیت بین فرهنگی متغیر مهمی در موقعیتهای مختلفی است که برای تعامل با افراد سایر گروه ها به کار می رود. این تعامل می تواند به صورت اقدام در یک مأموریت بین المللی یا به شکل توریسم باشد” (گرین هلتز، 2000: 412). دفتر جهانی گردشگری سازمان ملل متحد، به مناسبت روز جهانی گردشگری، به نقش گردشگری و جهانگردی در پیوند فرهنگ ها توجه ویژه داشته و شعار سال 2011 را ” پیوند فرهنگ ها” انتخاب کرده است. این شعار در واقع نقطه بنیادی توسعه جهانگردی بین المللی محسوب می شود، به این معنی که ارتباط متقابل بین اقوام و فرهنگ های مختلف از طریق جهانگردی، موجب تعامل بین فرهنگ ها و توسعه انسانی و در نتیجه ایجاد صلح جهانی می شود. این موضوع بوجود آمدن فرصتی برای معرفی ابعاد مختلف گردشگری را ایجاد می کند ( ضرغام، 1390: 3). براساس آنچه بیان شد، تلاش شده است که تنوع فرهنگی را به عنوان فرصتی خاص برای توسعه گردشگری که همگام با نظریه شهروندی فرهنگی و توسعه ارتباطات میان فرهنگی است، مورد بررسی قرار دهیم و صحت دیدگاه دوم را در این زمینه مورد پژوهش قرار دهیم.
6-3 مدل مفهومی
همانگونه که بیان شد، در عصر حاضر شهروندی یک ضرورت اجتماعی است که به صورت سازه اجتماعی ناشی از بسترهای اجتماعی و فرهنگی جامعه، همراه با تنوع فرهنگ ها، معانی مختلفی را در جامعه شکل می دهد ( عاملی، 1380: 168). در نظریات اندیشمندان اجتماعی به این امر تاکید شده است که در بستر یک تنوع فرهنگی و جهانی شدن کنونی، حقوق فرهنگی شهروندان همانند حقوق اقتصادی، سیاسی، مدنی و اجتماعی اهمیت زیادی دارد و در این راستا همه ی اقشار یک جامعه حق بازنمایی هویت و اشاعه ی سبک زندگی و هویت فرهنگی خود را دارند. در بنیان های نظری حقوق شهروندی، در طول تاریخ برخی از اندیشمندان کمتر به بعد شهروندی فرهنگی توجه نموده اند. در اندیشه ی برایان ترنر حقوق شهروندی فرهنگی بیشتر به چشم می خورد. وی معتقد است که اندیشمندانی همچون مارشال توجه چندانی به تفاوت های نژادی- قومیتی، زبانی و مذهبی نکرده اند ( همان: 174). ترنر در حوزه ی فرهنگ شهروندی به یک نوع هویت فرهنگی خاص افراد و گروه ها که به نوعی همان سبک زندگی است، تاکید بسیار کرده است. در واقع حقوق فرهنگی بر مبنای حق متفاوت بودن استوار می گردد و شامل مجموعه ی: 1- حق دستیابی کامل به زبان و فرهنگ اکثریت 2-حق حفظ زبان ها و فرهنگ های اقلیت 3- حق داشتن سنت ها و شیوه زندگی متفاوت 4- برابری آموزشی 5- حق داشتن ارتباطات بین المللی (کاستلز، دیویدسون، 1382: 263).
از این رو با توجه به نظریه ی شهروندی فرهنگی می توان این گونه استنباط کرد که تنوع زبانی، قومیتی، مذهبی و مهاجرت از ابعاد تمایزات تنوع فرهنگی به شمار می روند. در کنار آن ها نیز سیاست گذاری فرهنگی که جزیی جدا نشدنی از الزام وجود تنوع فرهنگی است نیز باید وجود داشته ب
اشد تا فرهنگ اقلیت ها اجازه ی وجود داشته باشند. لذا مولفه های یاد شده با رویکرد تبیین نظریه ی شهروندی فرهنگی می تواند بیانگر سهم تنوع فرهنگی در عرصه های جهانی را فراهم نماید.
باید یادآور شد که از آنجایی که تنوع فرهنگی موضوع اصلی ماست، برای فهم آن نخست باید به تعریف فرهنگ پرداخت؛ چراکه با تعریف فرهنگ مشخص می شود که تفاوت چه مضامینی موجب تنوع فرهنگی می شود (Kylmika, 2002: 120). بر اساس دیدگاه ادوارد تایلر ، فرهنگ «مجموعه ای از دانش ها، باورها، هنرها، قوانین، اخلاقیات، عادات و هر چه که فرد به عنوان عضوی از جامعه خویش فرامی گیرد » است و در این راستا فرهنگ را شامل عناصر گوناگونی نظیر «هنر و معماری، آداب و رسوم، سرگرمی، زبان، سیاست، مذهب و سنت به عنوان مجموعه ای از یک جامعه» می داند.
همان طور كه ملاحظه مي شود، اين گونه تفاوت هاست كه موجبات تنوع فرهنگي را پديد می آورند. در واقع اگر گفته شود که تنوع فرهنگی به تفاوت های گروهی در دستاوردهای مادی و غیرمادی دلالت دارد"، سخن گزافی نیست (صالحی، 1388: 152). بر اساس تعریف فرهنگ، در نظر داریم تا مولفه های عینی فرهنگ را بررسی کنیم و مولفه هایی از تنوع فرهنگی معرفی نماییم تا درقالب نظریه شهروندی فرهنگی در راستای توسعه گردشگری نمود بیشتری را دارد.
ارکان شهروندی فرهنگی ارکان مادی تنوع فرهنگی
تنوع زبانی
تنوع قومی و نژادی
مهاجرت بین المللی
سیاست چند فرهنگ گرایی
آداب و رسوم
کالاهای مادی
پوشش
غذا
تنوع مذهبی
شکل شماره 1- 6-3: ارکان تنوع فرهنگی با تاکید بر نظریه ی شهروندی فرهنگی و مفهوم فرهنگ
متغيرهاي پژوهش
7-1 تعريف متغيرهای مستقل و متغیر
متغیر مستقل: متغیر مستقل این پژوهش تنوع فرهنگی است که با شاخص های مختلفی سنجیده می شوند و ارتباط و سطح معنا داری هر یک از این شاخص ها با متغیر وابسته سنجیده می شوند، که عبارتند از: نوع نژاد و قومیت، مذهب، میزان مهاجرت بین المللی ، زبان و سیاست های فرهنگی (چند فرهنگ گرایی).
متغیر وابسته: توسعه گردشگری متغیر وابسته پژوهش است که ارتباط هر یک از متغیرهای مستقل با آن سنجیده می شود، میزان ورود گردشگران، جذب سرمایه، توسعه مکان های فرهنگی، تعدد رویدادهای فرهنگی، افزایش سیاست های توسعه گردشگری از معیارهای توسعه گردشگری هستند.
7-2 تعربف مفهومی و عملیاتی متغیرها
7-2-1 توسعه گردشگری
تعریف مفهومی: وقتي تصميمي براي توسعه گردشگري گرفته مي شود، اشكال متفاوت زيادي از آن وجود دارد كه مطابق با مكان، علايق گردشگران و منابع گردشگري قابل استفاده، متغيرند، تنوع و تفاوت رويكردها نسبت به گردشگري ريشه در تصوير جوامع گوناگون از مفهوم گردشگري دارد. فرآيند برنامه ها و طرحهاي توسعه گردشگري مبين استراتژيها، رويكردها، سياستها و خط مشي هاي كشورهاي گوناگون نسبت به مقوله گردشگري است (قدمی و دیگران، 1389: 114). لذا در این پژوهش توسعه گردشگری، غالباً منوط به توسعه جاذبه هاي متنوع طبيعي، فرهنگي، و تاريخي تعریف می شود (تقوایی و همکاران، 1388: 46).