برای اطفاء غریزه مخصوصاً در رابطه با اسارت زنان و جنس مخالف
برای فروش و تجارت
برای تفنن و صرف داشتن بردگان زیاد که نشان بزرگی و اشرافیگری بود (راستین، ۱۳۴۵، ص۹۵).
بنابراین اسارت و اسیرگری در قرون اخیر و در جنگهای معاصر بیشتر برای تضعیف دشمن و متلاشی ساختن قوای متخاصم و نابودی مقاومت است و احیاناً برای گرفتن غرامت جنگی و مبادله با اسیران خودی یا تحت فشار قراردادن طرف درگیر و متخاصم است.
اما انگیزه اسیر گرفتن در اسلام به خاطر اهداف مذکور نبوده است چون محور جنگ در اسلام و اهداف آن معمولا از اینگونه منافع پست مادی بدور است. و جنگ نه براساس سلطه طلبی و کشورگشائی و نه براساس بردگی و رقیت انسانها است (حسنی، ۱۳۸۶، ص۱۱۲).
اسلام در جنگ بهطور عمده اهداف عالی انسانی را دنبال میکند، اصالت را بر سلم و صلح و سازش قرار میدهد تا جنگ و درگیری و نزاع.[۳]
و بگو ای اهل کتاب بیائید از آن کلمه ای که پذیرفته ما و شما است پیروی کنیم[۴].
نشانه دعوت بر صلح است و در اسلام تجویز جنگ به خاطر جلوگیری از ظلم و تعدی، تجاوز، آزادی محرومان و مستضعفان و دفاع از حق و رفع موانع است و یا برای رسانیدن دین به عنوان عاملی حیاتی و مایۀ سعادت برای تشنگان حیات معنوی و هدایت « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اسْتَجِیبُواْ لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُم لِمَا یُحْیِیکُمْ» (انفال/ ۲۴)؛ ای کسانی که ایمان آورده اید چون خدا و پیامبرش شما را به چیزی فراخوانند که زندگیتان میبخشد دعوتشان را اجابت کنید.
اسلام این آئین خدائی را عامل حیات واقعی و سبب تداوم زندگی پاک حیات طیبه میداند و حق عموم انسانها، و جنگ در اسلام به منزله عمل جراحی است و فقط در موارد ضروری تجویز میشود که راهی جز جنگ نباشد و یا طرف مبادرت به حمله یا اقدامات خصمانه کند. هر چند اسیر گرفتن در اسلام ممکن است در مواردی برای مبادله با اسرای خودی یا جلوگیری از خونریزی یا برای تقلیل نیروهای دشمن باشد ولی اینها هدف مستقل جنگ در اسلام نیست (حسنی، ۱۳۶۹، ص۱۱۳).
۱-۴- اصول مرتبط با حقوق اسیر جنگی از منظر فقه اسلام
۱-۴-۱- اصل رعایت عدالت
اصل عدل از اصول بسیار مهم اسلامی است، که در تمام اصول و فروع اسلام ریشه دوانده است. به نظر مسلمانان خداوند عادل است و انسانها نیز باید عادل باشند. این اصل اگر چه از اصول عقلانی است ولی در قرآن با تعبیرهای مختلف به کرات آمده است (دهرابپور،۱۳۸۵، ص۱۲۳).
برای نمونه به آیات زیر توجه فرمایید:
« یا ایها الذین آمنوا کونوا قوامین بالقسط؛ هان اى کسانى که ایمان آورده اید ! عمل به عدالت را بپا دارید» (نساء/۱۳۵).
رعایت عدالت با دشمنان مورد دستور اکید قرآن است:
«و لا یجرمنکم شنئان قوم علی الا تعدلوا؛ ای کسانی که ایمان آورده اید ، برای خدا ، حق گفتن را بر پای خیزید و به عدل گواهی دهید» (مائده/۸).
تفسیر آیه فوق این است که نباید کینهها و عداوتهای قبلی نسبت به گروهی، مانع از اجرای عدالت و موجب تجاوز به حقوق انسانها گردد. زیرا رعایت اصل عدالت از همه اینها بالاتر است. این اصل در حمایت از افراد در زمان جنگ در حقوق اسلامی نقش بسیار مؤثری دارد (حسنی، ۱۳۶۹، ص۵۶).
۱-۴-۲- اصل وفای به عهد
دلیل نخست: تأکید قرآن به وفای به عهد
قرآن در موارد متعددی مسلمانان را به عمل به این اصل تشویق میکند، حتی زمانی که طرف مقابل فردی غیر مسلمان باشد؛ وفای به عهد و عقد منعقده لازم و واجب است و این امر امروزه در روابط بین دولتها از اصول پذیرفته شده به شمار میرود.
برخی از آیات قرآن مبتنی بر وفای به عهد مسلمانان به غیر مسلمانان از این قرار است:
۱- «به جز کسانی که شما با آنان پیمان بستهاید و چیزی از تعهدات خود نسبت به شما فروگذار نکرده و کسی را بر ضد شما حمایت ننمودهاند، پس اینان را تا (پایان) مدتشان تمام کنید، چرا که خدا پرهیزگاران را دوست دارد (توبه/۴).
پس از آن که خداوند تبارک و تعالی در آیات آغازین سوره برائت مهلت چهار ماههای را برای خروج از حرم خود میدهد، با این آیه مشرکانی را که از قبل با مسلمانان پیمان بستهاند و به آن وفادار مانده اند، استثناء میکند و در ادامه آیه هفتم همین سوره همین امر را تأکید میکند.
نکته جالب آن است، که در آیه فوق، نقض عهد را منافی با «تقوا» قلمداد نموده است و این آیه به قرینه عبارت آخر آیه دلالت بر متقی بودن وفاداران به عهود میباشد و همین امر در آیات دیگری مبنی بر تساوی نقض پیمان با بی تقوایی، آمده است، مانند:
«همانا که از آنان پیمان گرفتی، سپس پیمان خود را هر بار میشکند آنان (از خدا) پروا ندارند» (انفال/ ۵۶).
آیه شریفه « مگر کسانی که با گروهی که بین شما و آنان پیمانی است، پیوند داشته باشند» (توبه/ ۴). در این آیه از توصیه به رفتار خصمانه مسلمان با کفار حربی، گروهی از آن کفار استثناء شده و آن خویشاوندان کفار هم پیمان با مسلمانان هستند؛ بدین لحاظ که، به سبب حرمت این پیمان، حتی رفتار مسلمانان باید نسبت به خویشاوندان کفار هم پیمان، نیز صلح آمیز باشد.
آیه شریفه «اگر در امر دین شما یاری جویند، بر شماست که آنان را یاری کنید، مگر علیه گروهی باشند که میان شما و آنان پیمانی است» (انفال/ ۷۲).
دستهای از آیات که دلالت بر وفای به عموم عهود اعم از عهود بین انسان و خدا و عهود بین انسان و انسان که نیز شامل وفای به عهد با غیر مسلمانان دارند و تا زمانی که آن ها به پیمان خود وفا دارند، مسلمانان نیز باید به آن وفادار باشند. در این جا به ذکر چند آیه بسنده میشود:
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید، (هر عهد که با خدا و خلق بستید) البته به عهد و پیمان خود وفا کنید» (مائده/ ۱).
«به عهد و پیمان وفا کنید، همانا از پیمان باز خواست میشوید (اسراء/ ۳۴).
مؤمنین کسانی هستند که به امانتها و پیمان خود وفا میکنند (مؤمنون/ ۸).
دلیل دوم :روایات
در این خصوص روایات فراوانی وجود دارد و به بیان چند نمونه بسنده میشود:
هر کس به خدا و روز واپسین ایمان دارد، پس وقتی وعده ای میدهد، وفا می کند[۵] (کلینی، ۱۳۸۸،ج۲،ص۳۶۴).
همانا پیمان نیکو، نشانه ایمان است[۶] (پاینده، ۱۳۶۴، ص۱۷۷). درمنشور حضرت علی (ع) به مالک اشتر آمده است: «اگر با دشمنت پیمانی بستی یا برای او از ناحیه خود، ذمهای را قبول کردی، در این حال بر پیمان خود وفادار باش و با امانت داری ذمه خویش را مراعات کن و خود را سپر پیمان قرار ده؛ زیرا چیزی از واجبات خدا که مردم با امیال مختلف و عقاید گوناگون بر آن بیشتر اجتماع داشته باشند، جز از بزرگ شمردن وفای به عهود نیست[۷]».
در این جا امام با فرض الهی دانستن وفای به عهد، یاد آور میشود مردم با هر عقیده و نظری، این فرضیه را قبول دارند و این گفته نیز مورد قبول ملل در مجامع بینالمللی میباشد؛ همچنین از این حدیث جواز و صحت قرارداد و پیمان بین مسلمانان و کفار و حتی از نوع مخالف و دشمن بر میآید.
دلیل سوم: فطری بودن وفای به عهد
بی شک، اصل «پذیرش تعهدات» اساس هر نوع زندگی اجتماعی است و اگر گرایش انسان به حیات اجتماعی غیر ارادی باشد، باید این اصل را نیز فطری و اجتناب ناپذیر تلقی کرد. بنابراین از این رهگذر که زندگی حقیقی انسان بر اساس مقتضیات و خواستهای فطری است، زندگی ملل نیز در جامعه بزرگ بشری، بدون استواری بر قراردادها و تعهدات بینالمللی به طور شایسته و مطابق با فطرت انسان تحقق نمییابد (عمید زنجانی، ۱۳۷۹، ص۴۴۰)
دلیل چهارم: بنای عقلاء
وفا به عهد، از اصولی ترین مسایل در روابط داخلی و بینالمللی شمرده میشود که عاقلان عالم، از هر دین و مسلک در راستای ایجاد نظم و ممانعت از پیدایش هرج و مرج و به منظور فراهم سازی زندگی صلحآمیز و بدون تشنج در کنار هم، بدان اعتقاد داشته و هر چند مورد نقض برخی افراد قرار میگیرد (دهرابپور،۱۳۸۵، ص۳۹).
بنابراین منحصرکردن عقود مشروع به عقود معهود زمان معصومین (ع) هرگز قابل قبول نیست و آزاد بودن قرارداد نیاز به دلیل خاصی ندارد؛ زیرا هر نوع قراردادی، با جنبه عقلانی صحیح است، مگر قراردادهایی که با دلیل خاصی از اصل عام خارج شده باشد (طباطبایی یزدی، بیتا، ص۵۸۳). و این اصل از نظر برخی بدیهی است (نجفی، ۱۳۷۸ق،ج۲۲، ص۲۲) و لذا بر اساس امضای شریعت بر مقررات عرفی و عقلایی، برخی فقها «اصل صحت» را در عقود پذیرفتهاند.
دلیل پنجم: سیره پیامبر اکرم (ص)
با مطالعه برخوردها و زندگی ایشان مشاهده میشود آن حضرت به پیمانهای خویش تا هنگامی که طرف مقابل وفادار بوده، وفادار میمانده است. برای مثال در جریان صلح حدیبیه پس از آن که بین آن حضرت و سهل بن عمر، نماینده مشرکین مکه، پیماننامه صلح به امضاء رسید و از جمله مفاد آن استرداد کسانی از قریش که بدون اذن ولی خود به نزد محمد (ص) آمده، میباشد و پیامبر بر اساس همین اصل، دو تن از مسلمانان به نام «ابو جندل» و «ابونصیر» را به نزد مشرکین فرستاد (ابن هشام، بیتا، ص۳۳۷)؛ در حالی این امر، موجب آزار و اذیت آن دو در دینشان و موجب استیلای کفار بر مسلمانان میگشت.
۱-۴-۳- اصل دعوت به اسلام
بنابر اصل دعوت، مسلمانان بایددر معاشرتهای خود با کفار، به گونهای رفتار کنند که آنان به اسلام دعوت شوند و حقانیت اسلام و چهرۀ حقیقی آن را با گفتار و کردار نیک برای آنان روشن سازند. پیامیران الهی با هدف یکتاپرستی بشر و ایجاد قسط و عدل در روی زمین برانگیخته شدند. این هدف مشروع و بزرگ آنان را از به کارگیری وسایل و راههای نامشروع و اجبار در پیروی از خود و نیز اکراه در پذیرش دین حق بازمیداشت. خداوند در قرآن میفرماید: «و لو شاء ربّک لأمن فی الأرض کلّهم جمیعا أفأنت تکره الناس حتی یکونوا مؤمنین؛ (یونس/ ۹۹) اگر خدای تو بخواهد (اراده کند) همه مردم روی زمین ایمان میآورند آیا تو (درصدد هستی) مردم را اجبار کنی تا ایمان بیاورند».
همانطور که ملاحظه میشود، خداوند به پیامبرش گوشزد میکند که اکراهی در دعوت مردم به ایمان آوردن وجود ندارد و تو نیز اصرار نکن. همچنین آیۀ شریفه « لا إکراه فی الدین قد تبیّن الرشد من الغیّ» (بقره / ۲۵۶) نیز اکراه در پذیرش دین را نفی کرده و آزادی عقیده را به عنوان اصلی استوار برای بشر به ارمغان آورده است.
پیامبران همچنان که از اصطلاح «رسول» یا «پیامبر» برمیآید. اوّلا، وظیفه ابلاغ دستورهای الهی به مردم را داشتند، چرا که در آیۀ شریفه «فإن أعرضوا فما أرسلناک علیهم حفیظا إن علیک إلّا البلاغ (شوری/ ۴۸)؛ اگر از تو روگردان شدند (غمگین مباش). ما تو را حافظش آنان (مأمور اجبار آنان) قرار ندادهایم. وظیفۀ تو تنها ابلاغ رسالت است.»
پیامبر تنها موظف به ابلاغ شده است؛ اما آیا این دعوت خداوند با ابلاغ پیامبر مورد پذیرش مردم قرار میگیرد یا خیر، امری است که به پیامبر مربوط نمیباشد؛ ثانیا، پیامبر موظف به دعوت مردم به دین حق است و ابزار دعوت را خداوند در اختیار او گذاشته که عبارت است از منطق و استدلال قوی به همراه کردار و رفتار مناسب با آن گفتار و در صورت لزوم جدال نیکو. خداوند در قرآن میفرماید: « أدع إلی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالّتی هی أحسن (نحل/ ۱۲۵)؛ مردم را با گفتار حکیمانه و مواعظ نیکو به راه پروردگارت دعوت کن و با آنها با جدال نیک جدال کن.
طبق این آیه ابتدا باید دعوت به وسیله گفتار حکیمانه یعنی با منطق و استدلال قوی و یا مواعظ نیک صورت گیرد، چون برخی افراد با استدلال قوی قانع میشوند و برخی دیگر صرفا با موعظه نیک اقناع میشوند و محتاج استدلال نیستند و این به تناسب افراد فرق دارد. این در وهلۀ اوّل است. در مرحلۀ دوم اگرآنان با پیامبر به جدال برخاستند پیامبر نیز اجازه مجادله با آنان را دارد، ولی باید به نیکی مجادله کند و از جدل به باطل و ناصواب پرهیز کند. خداوند این مطلب را در آیات زیادی به پیامبر و مؤمنان گوشزد میکند،[۸] چرا که قدرت منطق اسلام به حدی بالاست که در صورت لزوم در همه مسائل میتواند از استدلال قوی بر حقانیت گفته خویش استفاده کند و لزومی به کاربرد زور و اجبار برای رسیدن به هدف خود نمیبیند که آن را توصیه کند.
پس روش پیامبر در دعوت و جذب افراد، گفتار و کردار نیک است. بدیهی است که اگر مواعظ نیک با رفتار و کردار گوینده مطابقت داشته باشد، تأثیر مضاعفی دارد. پیامبر اسلام نیز همچنان که خداوند وی را ستوده «إنّک لعلی خُلُق عظیم» (قلم/ ۴)؛ اخلاقِ گفتاری و کرداریاش نیک بود. به علاوه در روایات زیادی مسلمانان را به داشتن اخلاق نیک و رفتاری خوش با مخالفان و هدایت و دعوت افراد غیر مسلمان با عمل و گفتار خویش به اسلام تشویق کرده است و همچنین برای هدایت افراد، ثواب زیادی قرار داده شده که مردم با گفتار و کردار خود موجب هدایت آنان گردند. بنابراین مردم مسلمان میتوانند با رفتار نیک خود در معاشرت با غیرمسلمانان و اسرا- که سفارش بیشتری به خوشرفتاری با آنان شده است- آنان را به اسلام دعوت کنند.
علاوه بر همه اینها، سیرۀ پیامبر و اهل بیت(ع) بهترین دلیل و الگو برای معاشرت با اهل کتاب و دیگر غیر مسلمانان است، چون آنان با رفتار خوب خود سعی در هدایت آنها داشتند و در رفتار خود دعوت به اسلام را اصل قرار میدادند.
خلاصه این که اصل دعوت غیرمسلمانان به دین اسلام باید در تعامل با آنان مدنظر قرار گیرد و هیچ رفتاری مخالف با این اصل پذیرفته نیست.
۱-۴-۴- اصل مجاهده (جهاد) با کفار
در قرآن کریم کلمه «حرب» به معنای برخورد مسلحانه دو گروه با انگیزههای مختلف اقتصادی، سیاسی، عقیدتی و…. است(قرآن،۴۷: ۴)؛ و همچنین در هفتاد مورد اصطلاح «قتال» و مشتقات آن به معنای اعم جنگ استعمال شده است (عبدالباقی، بیتا، ص۵۳۵).
واژه جهاد در کاربرد قرآنی، نسبت به واژههای «قتال» و «حرب» رابطه عموم و خصوص من وجه دارد؛ زیرا واژه جهاد از یک سو فقط در مورد جنگ مقدس و مشروع به کار رفته و همواره مورد ستایش است، در حالی که آن دو جز در راه خدا مورد نکوهش نیست ؛ چون معمولاً حرب در موارد منفی به کار میرود و قتال میتوان هم «فی سبیل الله» و هم «فی سبیل الطاغوت»باشد.
از سوی دیگر، واژه جهاد مختص به معنای جنگ نیست؛ بلکه شامل هر گونه تلاش و کوشش و جدیت است و معنای اصطلاحی آن را «تلاش نمودن با قلب، زبان و دست در مبارزه با کافران و دعوت به دین حق و قتال با آنان در صورت اجتناب میدانند» ( نجفی، ۱۹۸۱، ج۲۱، ص۳؛ راغب اصفهانی، ۱۴۰۴، ص ۱۰۱).
در قرآن امر به جهاد در مقابل شش گروه به تربیت متجاوزان، مشرکان، بغات (شورشیها) کافران، منافقان، و مستکبران آمده است (توبه/ ۳۶و۷۳)؛ که آن چه مد نظر است جهاد با کفار و مشرکین است و در این بخش از نوشتار موارد استثناء شده از اصل عدم توسل به زور مورد بررسی قرار میگیرند.
در یک نگاه کلی، جهان در قرآن و گفتار به دو نوع «ابتدایی» و «دفاعی» تقسیم میشود. علی رغم این بسیاری از فقها اصلاً از جهاد دفاعی بحث نکردهاند (شیخ طوسی، ۱۴۰۶، ص۵۰ ؛ حلبی، ۱۴۰۶،ص۳۶؛ نجفی، ۱۹۸۱، ص۵؛ محقق حلی، ۱۴۰۳، ص۲۰۱؛ موسوی سبزواری، ۱۴۱۶، ص۸۷) بر خلاف دید قبلی با انحصار جهاد در جهاد دفاعی، تقسیم جهاد را به دو قسم مزبور را ناصحیح میدانند و یکی از اقسام جهاد دفاعی را دفاع در مقابل تجاوز به دعوت کنندگان به سوی خدا در جهت سلب آزادی تبلیغ و ایجاد گمراهی در دین قرار میدهند و تجاوز مسلحانه خلاصه نمیدانند (دهراب پور ۱۳۸۵، ص۳۶ به نقل از زحیلی، ۱۹۹۲، ص۹۴)؛ و برخی دیگر با تأیید جهاد ابتدایی ماهیت آن را به جهاد دفاعی بر میگردانند و ماهیت جهاد را دفاع میدانند (طباطبایی، ۱۳۶۲، ج۲، ص۶۲؛ مطهری، ۱۳۸۲،ص۶۴)؛ یعنی جهاد ابتدایی جزیی از جهاد دفاعی است.
تحقیقات انجام شده با موضوع پایان نامه حقوق اسیران جنگی نهایی ۱۲-۶-۱۳۹۱ (Repaired)- فایل ۲