در پی آن پس از چند سال از ارائه مدل CAPM هیچ راه قابل اطمینانی برای آزمون پیش بینی های مدل در مورد متغیرهایی همچون نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری و نسبت قیمت به سود وجود نداشت.
موارد نقض مدل :CAPM
درادامه ی پژوهش های مهم انجام شده در رابطه با نقض مدل CAPM به تفکیک متغیرهای مورد بررسی، شرح داده شده است. این موارد در ادبیات مالی با عنوان بی قاعدگی های بازار شناخته می شوند. در حقیقت بی قاعدگی های بازار نتایج پژوهش های تجربی هستند که با تئوری های مدون قیمت گذاری دارایی ها همخوانی ندارند. این بی قاعدگی ها نشان دهنده ناکارآمدی بازار )فرصت های سودآوری( یا کامل نبودن مدل قیمت گذاری دارایی مورد استفاده می باشند.
نسبت سود به قیمت [۸](E/P) : یکی از مطالعات اولیه که پیش بینی های CAPM را رد کرد،پژوهش باسو )۱۹۷۷) بود . باسو با بهره گرفتن از یک دوره ی زمانی از آوریل ۱۹۵۷ تا مارس ، نشا۱۹۷۱ن داد که سهامی که نسبت سود به قیمت بالایی داشتند (یا نسبت P/E پایینی دارند) به صورت معنی داری بازدهی های بیشتر از سهام با نسبت سود به قیمت پایین تحصیل کردند. پژوهش بعدی که توسط جف، کیم و وسترفیلد(۱۹۸۹) انجام شد، این نتیجه را تأیید کرد و هم چنین نشان داد که بر خلاف آن چه که توسط برخی پژوهشگران ادعا می شود، اثر E/P تنها در ماه ژانویه مشاهده نمی شود. اثر E/P نقض مستقیم مدل CAPM( که باور دارد تنها ریسک سیستماتیک باید مبنا قرار گیرد) می باشد.
اندازه ی شرکت: بنز (۱۹۸۱ ( نشان داد که سهام شرکت های با ارزش بازار پایین، بازدهی متوسط بالاتری از سهام شرکت های با ارزش بازار بالا دارند. سایر پژوهشگران نظیر باسو ( ۱۹۸۳) نشان دادند که اثر اندازه متمایز از اثر E/P می باشد بدین معنی که شرکت های کوچک بازدهی های بالاتری دارند.
برگشت معکوس بازده در بلند مدت: دبوند و تالر) ۱۹۸۵) بازندگان را به عنوان سهامی که طی ۳ تا ۵ سال گذشته بازدهی های پایینی داشته اند و برندگان را به عنوان سهامی که بازدهی های بالایی را در خلال یک دوره ی مشابه داشته اند، تعریف کرد. نتیجه ی اصلی پژوهش این دو نشان داد که در خلال ۳تا ۵ سال آینده، بازندگان بازدهی متوسط بالاتری را نسبت به برندگان داشته اند. این حرکت بازدهی ها نسبت به معکوس شدن طی افق های بلند مدت(یعنی بازندگان برنده می شوند) هنوز هم یکی از موارد نقض CAPM می باشد. کپرا، لاکونیشوک و ریتر)۱۹۹۲( نشان دادند که تفاوت های ریسک سیستماتیک(β) در این زمینه برای توجیه مدل CAPMکافی نیست.
. نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار:(B/M) رزنبرگ، رید و لانستین(۱۹۸۵ ) نشان دادند که سهام های با نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار بالا به صورت معنی داری بازدهی های بالاتری نسبت به سهام با نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار پایین دارند. چان، هامائو و لاکونیشوک( ۱۹۹۱ ( به نتایج مشابهی در بازار ژاپن رسیدند.
اهرم مالی: بانداری( ۱۹۸۸ ( دریافت که شرکت های با اهرم مالی بالا )نسبت”بدهی به سرمایه” بالا( از شرکت های با اهرم مالی پایین در خلال دوره ی ۱۹۸۴-۱۹۷۹ به گونه ی متوسط بازده بالاتری داشتند.
برخلاف همه ی این شواهد منفی، CAPMتا اوایل دهه ۱۹۹۰ هنوز هم به عنوان پیش فرض توسط اغلب تحلیل گران مالی به کار گرفته می شود.