۴- مقررکردن تمرین هایی برای درمانجو تا او مفروضه ها و باورهای ناکار آمد خود را که شناسایی شده اند ، بیازماید.(زارب[۱۰۲] ، ۱۳۸۳).
۲-۲-۳-۷- تکنیک های درمانی بازسازی شناختی
۱-مرحله اول : تکنیک های خاص استخراج اطلاعات شناختی
درمانگر از تکنیک هایی که در سطور زیر میآیند ، به منظور استخراج اطلاعات شناختی که حاوی ادراکات و تصورات ، انتظارات ، اسنادها ، فرض ها و باورهای تحریف شده در مراجع هستند ، استفاده میکند و همزمان آگاهی درمانجو را از گفتگو های درونی با خودش افزایش میدهد. این گفتگوهای درونی را الیس و هارپر(۱۹۷۵)خود گویی و بک (۱۹۷۹) افکار خود کار نامیده اند. به درمانجویان گفته می شود که به آن ها آموزش میدهند تا آگاهی بیشتری درباره افکار خودکار خویش به دست آوردند. چنین توضیحی داده می شود که افکار خود کار غالباً به تفسیر ، قضاوت و نامگذاری وقایعی که در زندگی روزانه شخص اتفاق می افتد ارتباط دارند و اینکه بعضی از افکار خود کار منفی ، با عواطف ناخوشایند و شدید و رفتارهای ناخواسته ، مرتبط هستند. درمانگر این نکته را شرح میدهد که اگر شخص بتواند آموزش ببیند تا افکار خود کار منفی را در خود تشخیص دهد ، آن گاه می توان به او کمک کرد تا این افکار و عواطف ناخوشایند و نامطلوب و رفتارهای خود تخریب گرانه همراه با آن ها را کنترل کند.
وقتی درباره تغییر دادن فکرمان صحبت میکنیم ، منظورمان تغییر دادن تمامی افکار و روش های تفکرمان نیست ، بلکه فقط تغییر دادن افکار منفی یا نادرستی است که بارها و بارها تکرار شده اند و جنبه عادت پیدا کردهاند ، مانند عادت های بدی که در بروز احساس های ناخوشایند و شدیدی نظیر نگرانی ، افسردگی یا ترس نقش دارند.
بنابرین برای اینکه فرد احساس بهتری داشته باشد و موفقیت بیشتری به دست بیاورد ، لازم است عادت بیان کردن جمله های منفی و نادرست را در مورد خود قطع کند و خود گویی های مثبت درباره خود را افزایش دهد. این عمل به احساسات مثبت و ایجاد رفتارهای دوستانه در او منجر خواهد شد. قسمتی از کمک به فرد برای احساس و عملکرد بهتر در زندگی روزانه ، آموزش دادن به او در کنترل و تغییر افکار منفی ، نادرست یا ناخواسته اش در مورد خود است. این کار را غالباً باید از طریق تفسیر قضاوت کردن درباره وقایع و موقعیت ها و از جمله قضاوت درباره خودمان صورت دهیم. افکار نادرست که افکار نامعقول یا افکار تحریف شده هم نامیده میشوند غالباً انتظارت غیر منطقی ، یا نتیجه گیری های غیر دقیق و افراطی هستند و اغلب با کلماتی نظیر باید ، بایستی ، یا حتماً میآیند.
الف – استخراج اطلاعات از توصیفات درمانجو درباره موقعیت های مشکل آفرین و آشفته کننده.
طی جلسه ، از درمانجو خواسته می شود تا درباره موقعیت های آشفته کننده در حال و گذشته توضیح دهد. همان طور که او این کار را انجام میدهد هر چند لحظه از او پرسیده می شود که حالا که دارید این موضوع را شرح می دهید چه چیزهایی از ذهن شما می گذرد ؟ چه چیزی موقع اتفاق افتادن آن واقعه از ذهن شما گذشت ؟ معنای این حادثه برای شما چیست ؟ همچنین از درمانجو خواسته می شود تا برای یادداشت سوابق مربوط به موقعیت های استرس زای آشفته کننده طی هفته از برگه ثبت رفتار و افکار استفاده کند و افکار خودکار همراه با هریک از آن موقعیت های استرس زا را ثبت کند. محتوای یادداشت های روزانه در جلسه بعد تجزیه و تحلیل می شود.
ب -تکنیک مرور آنی : وقتی نوجوانان در جلسه دستخوش احساسات منفی میشوند اما قادر نیستند افکار خودکار توأم با آن ها یا افکار آشکار ساز آن ها را مشخص کنند از آنان خواسته می شود تا محرک های آشفته کننده و پاسخ هایشان به آن محرک ها را در ذهن خود مرور کنند. از او خواسته می شود تاسعی کند یک تصویر دیداری از واقعه را باز آفرینی و تصورات و افکار همراه با آن را گزارش کند.
ج -تکنیک (گویی که) : درمانگر برای کمک به نوجوان در مشخص کردن افکار خود کار مرتبط با وقایع آشفته کننده در گذشته از او میخواهد تا وقایع را همچنان که اتفاق افتاده اند هم اکنون تجسم کند و بعد از او میخواهد تا افکار خود کار مرتبط با آن وقایع را گزارش کند. در این روش ها به درمانجویان کمک می شود تا مشخص کنند فراوانی افکار و خلقیات منفی در آن ها چقدر است و نیز به آنان کمک می شود تا بتوانند بین افکار خودکار شخصی و غیر شخصی تمایز قائل شوند.
د -مشخص کردن عواطف و افکار منفی : در همان حال که درمانجو موقعیت های آشفته کننده و مشکل آفرین را تشریح میکند و افکاری را که از ذهنش می گذرد گزارش میکند درمانگر به مثال و مواردی از افکار منفی اشاره میکند.
پس از آن از درمانجویان خواسته می شود تا افکار منفی خود نظیر (من استحقاق و شایستگی لازم را برای شاد بودن ندارم) یا (پدرم به من علا قه ای ندارد) را مشخص کنند.
ه -مشخص کردن افکار : به درمانجویان کمک می شود تا با بهره گرفتن از کلماتی نظیر من ، برای من ، مال من ، افکار شخصی منفی خود را از افکار غیر شخصی منفی در مورد افراد و وقایع متمایز سازند. از آن ها خواسته می شود تا در فهرست هایشان ، افکار شخصی منفی را با کشیدن خط زیر آن ها مشخص کنند (شکوهی،۱۳۸۵).
۲-مرحله دوم : تکنیک هایی برای تحلیل در یافت های شناختی :
مرحله دوم ، شامل تجزیه و تحلیل مشارکتی درمانگر ، درمانجو از دریافتهای شناختی مراجع ، برای تشخیص الگوهای خاص افکار خود – کار تحریف شده و منفی است. ابتدا آن دو همراه یکدیگر تعیین میکنند که مراجع به چه فکر میکند ، اساس تفکر وی چیست ، فواید و زیان های نتیجه گیری از این الگوی فکری چیست. علاوه بر مشخص کردن موضوعات تکراری و انواع خطاهای منطقی در افکار خود کار درمانجویان به آن ها آموزش داده می شود تا وقایع محیطی را که باعث افکار منفی می شود مشخص کنند.
الف -مشخص کردن موضوعات تکراری یا راجعه : برای کمک به درمانجویان به منظور کشف موضوعات بازگشت پذیر (راجعه) که مشخصه افکار خود کارشان است و نگرش ها و باور های عمیق تر آن ها را منعکس میکند از طرح زیر استفاده می شود. ابتدا از آن ها خواسته می شود تا همان طور که در جلسه مشخص شده ، افکار خودکار خود را ستون سمت راست ، یادداشت کنند و افکار خود کار اضافی خود را که از یادداشت روزانه رفتار و افکار استخراج شده به آن بیفزایند. سپس از آن ها خواسته می شود تا در ستون سمت چپ موضوعاتی را که مشخص کننده افکار خودشان است ثبت و کشف کنند. موضوعاتی که در منابع و متون به عنوان مشخصات اختلال های اضطرابی و افسردگی ، ویژ گی های درمانجویان نوجوان و ویژگی های تعارض های والدین با نوجوان مشخص شده اند ، منبع مهمی برای درمانگر فراهم میکنند.
از درمانجویان خواسته می شود تا موقعیت های آشفته کننده ای را که هر هفته با آن ها مواجه میشوند به طور مختصر توصیف کنند و افکار منفی و خود کار همراه با این موقعیت ها را نیز ثبت کنند. درمانجویان را ابتدا باید از اینکه در حال فکر کردن به افکار منفی هستند ، آگاه کرد و بعد ، آن ها باید واقعه ای را که باعث این فکرها شده است ، مشخص کنند.