ریشه مشکلات هیجانی و فرایند درمان
در طی جلسات مصاحبه، مراجعان پریشان مرتبا اظهارات غیرمنطقی همچون «اگر از این درس قبول نشوم دنیا به آخر می رسد چون در کودکی والدینم به من ظلم کرده اند، حالا دیگر هیچ کاری برای کمک به خودم نمی توانم انجام دهم چون نمی توانم کار خوبی پیدا کنم، زندگی برایم معنی ندارد اگر کمک هزینه تحصیلی به من داده نشود کارم تمام است. و یا دلیل فقر من، غارتگری ثروتمندی است» را به کار می برند. به نظر الیس همه ی این گفته ها تا حدودی درست هستند اماوقتی که فرد شدیدا به آن ها می چسبد این نشانگر “تفکر درمانی” یا “تفکر فاجعه آمیز” یا “تفکرشکست خورده” در اوست.
اضطراب و ناسازگاری به عقیده الیس نتیجه داشتن باور و ایده های غیرمنطقی و غیرواقعی درباره خود و دنیا است. انسان اختلالات و رفتار غیرمنطقیش را از طریق بازگو کردن آن ها برای خود تداوم می بخشد و وقتی که اسیر و گرفتار باور غیرمنطقی خویش گردید خود را در حالت اضطراب، خشم، خصومت، گناه، بی ثمری، سستی، رخوت مفرط، ناتوانی در تسلط بر خویشتن و عدم آسایش و ناشادی قرار می دهد (پاترسن،1996، ترجمه: شفیع آبادی و ناصری، 1385).
صورت کلی باورهای غیرمنطقی
آلبرت الیس (1987، 1985، 1977) معتقد است که باورهای ما درباره ی رویدادها می توانندبه اندازه ی خود رویدادها منبع استرس باشند. در این مورد اگر فردی را در نظر بگیریم که از شغل خود اخراج شده در نتیجه نگران و افسرده است. از نظر منطق می توان پذیرفت که از دست دادن شغل علت همه رنج های این فرد باشد، اما الیس معتقد است که باورهای غیرمنطقی انسان در مورد از دست دادن شغل، می تواند رنج های او را تشدی کند.
اینک موقعیت را طبق دیدگاه A – B – C الیس بررسی می کنیم :
از دست دادن شغل، رویداد فعال کننده ای است (A): یعنی موجب می شود که فرد از خمودی، بی حالی و بی اعتنایی بیرون بیاید.
پیامد احتمالی از دست دادن شغل ©، فقر و بدبختی است. اما بین رویداد فعال کننده (A) وپیامد © تعدادی باور (B) وجود دارد مثلا « این شغل بهترین چیزی بود که در زندگی ام داشتم»« شکست بزرگی خوردم»، «بچه هایم از گرسنگی خواهند مرد»، «هرگز چنین شغلی پیدا نخواهمکرد»، «هیچ کاری از دستم برنمی آید». این نوع باور واین نوع نگرش ها، بینوایی را تشدید می کنند، به ناتوانی فرد در تصمیم گیری برای آینده دامن میزنند و برنامه ریزی های او را از مسیر منحرف می کنند. مثلا اعتقاد به اینکه «هیچ کاری ازدستم برنمی آید»، ناتوانی را افزایش می دهد.