و بهترین نوع شبکه ،همان شبکه ای است که با اهداف و شرایط شما به بهترین صورت سازگار باشد مثلاً اگر هدف شما پدید آوردن تیمی از افراد با روابط و همبستگی نزدیک باشد که هدفی مشترک داشته باشد ، شبکه درون گرا ،متجانس وکوچکتر اهداف شما را بهتر تأمین می کند واگر بر عکس هدف شما به دست آوردن اطلاعات بیشتر و فرصت های جدید تری است شبکه های برونگرا برای شما متناسب تراست و ایجاد شبکه کار آفرین باعث می شود که شما محوریت دنیای خود را به
عهده بگیرید و بتوانید از شبکه های تار عنکبوتی ایجاد شده استفاده نمایید.( بیکر ، ۷۸ – ۷۹ : ۱۳۸۲ )
۲-۱-۱۰- انواع تقسیم بندی سرمایه اجتماعی
الف – تقسیم بندی اپوف[۲۲]
۱- سرمایه اجتماعی ساختاری ۲- سرمایه اجتماعی شناختی
به اعتقاد اپوف اهمیت این تقسیم بندی همانند تقسیم بندی سرمایه طبیعی به منابع تجدید پذیر و تجدید ناپذیر است .
۱- سرمایه اجتماعی ساختاری این شکل از سرمایه سبب تسهیل در تبادل اطلاعات ، کنش جمعی و تصمیم گیری می شود و این نوع از سرمایه اجتماعی ناشی از وجود انجمن ها و شبکه های اجتماعی قوی بوده و نسبتاً عینی و قابل مشاهده است .
۲- سرمایه اجتماعی شناختی به هنجارها ،ارزش های مشترک و اعتماد مربوط می شود .به همین جهت امری ذهنی و نامحسوس است و این دو سرمایه می توانند مکمل یکدیگر باشند نظیر همکاری بین همسایگان ولی این مکمل بودن الزامی و قطعی نیست به عنوان مثال وجود یک انجمن محلی الزاماً به این معنی نیست که بین اعضای آن محل ، پیوندهای قوی وجود دارد. ( شارع پور ، ۱۳۸۵ :۱۶۸)
ب – تقسیم بندی سرمایه اجتماعی به دو بخش پیوند دهنده و متصل کننده
۱- سرمایه اجتماعی پیوند دهنده ویژگی برجستهْ این نوع سرمایهْ ،وجود پیوندهای قوی در بین اعضا ی مثلاً یک خانواده یا یک گروه قومی است از این نوع سرمایه تحت عنوان سرمایه اجتماعی درون گروهی یاد می شود بسیاری گروه ها انسجام درونی خود رابه زیان افراد بیرون گروه کسب می نمایند که ممکن است با آن از روی بدگمانی ،دشمنی یا نفرت آشکار و بی کم و کاست رفتار شود .
( شارع پور، ۱۳۸۵: ۶۸)
دلیل این که سرمایه اجتماعی در مقایسه با سرمایه فیزیکی کمتر یک خیر اجتماعی به نظر می رسد ممکن است آن باشد که سرمایه اجتماعی بیش از هر دو شکل دیگر سرمایه استعداد تولید آثار خارجی منفی را دارد این بدان سبب است که همبستگی گروهی در جوامع انسانی اغلب به بهای دشمنی نسبت به افراد غیر عضو گروه به دست می آید و ظاهراً تمایل طبیعی در انسان وجود دارد که جهان را به دوستان ودشمنان تقسیم می نماید و این تمایل ،اساس همهْ ملاحظات سیاسی است .
راه دیگر برای پرداختن به این مسئله ،وارد شدن از طریق مفهوم اعتماد است همهْ گروه هایی که مظهر سرمایه اجتماعی اند دارای دو نوع شعاع اعتماد ند و به دیگر معنا حلقه ای از کسان در هر گروه موجود است که هنجارهمکاری در میان آنها عمل می کند.(خاکباز ،۱۳۸۵ :۱۷۲)
تمام اشکال گروه های فرهنگی اجتماعی ،نظیر قبایل و عشایر و مجامع روستایی و فرقه های دینی و غیره ،برهنجارهای مشترک مبتنی اند و از این هنجارها برای تحقق اهداف مشترک استفاده می کنند در ادبیات توسعه این شکل از سرمایه اجتماعی یک امتیاز تلقی نمی شود ،نوسازی اقتصادی متضاد با فرهنگ و سازمان اجتماعی سنتی تلقی می شود به طوری که نوسازی سازمان سنتی را نابود خواهد نمود و یا در غیر این صورت راه حرکت خود جوش به وسیلهْ نیروهای سنت گرا مسدود خواهد شد همبستگی درون گروهی از قابلیت اعضای گروه برای همکاری با افراد بیرون ازگروه می کاهد و اغلب ،آثار خارجی منفی را بر افراد تحمیل می کند گروه های اجتماعی سنتی به فقدان چیزی دچارند که گرانووتر آن را “پیوندهای سست” یعنی وجود افرادی کژ آیین در حاشیهْ شبکه های گوناگون جامعه می نامد که قادرند بین گروه ها حرکت نمایند و از گروهی به گروه دیگر بروند و از این راه به صورت حاملان افکار و اطلاعات تازه در آیند .جوامع سنتی غالباً حالت قطعه قطعه دارند و به دیگر معنا مرکب از تعداد زیادی واحدهای اجتماعی یکسان و خود کفا ،از قبیل روستاها و قبایل اند .جوامع مدرن بر عکس ،از تعداد زیادی گروه های اجتماعی که با هم همپوشانی دارند تشکیل شده اند به همین سبب در جوامع مدرن عضویت در چند گروه و هویت متکثر ممکن است .در جوامع سنتی کم تر به پیوندهای سستی که در بین قطعات تشکیل دهنده آن وجود دارد اجازه داده می شود ارتباط بین قطعات را برقرار سازد .و بنابراین اطلاعات ،نوآوری ،منابع و استعدادهای انسانی با سهولت کمتری انتقال می یابد.( خاکباز،۱۳۸۵: ۱۷۳)
۲- سرمایه اجتماعی متصل کننده این نوع سرمایه ،پیوند بین مقولات اجتماعی قوی است از این نوع سرمایه تحت عنوان سرمایه اجتماعی میان گروه نیز یاد می شود ( شارع پور ،۱۳۸۵ : ۶۸)
اگر سرمایه اجتماعی گروه آثار خارجی مثبت ایجاد نماید ،شعاع اعتماد می تواند از خود گروه نیز فراتر رود در برخی از سازمان های بزرگ هنجار همکاری تنها در بین رهبری یا کارکنان دایمی گروه تقویت می شود یک جامعهْ مدرن را می توان همچون مجموعه ای از شعاع های اعتماد متحدالمرکز با لایه های روی هم قرار گرفته به تصور در آورد گسترهْ این سلسله ها می تواند از دوستان و جرگه ها تا سازمان های غیر دولتی NGO [۲۳]و گروه های مذهبی را در بر گیرد.
اثر مثبت سرمایه اجتماعی هنگامی خواهد بود که این دو شکل سرمایه اجتماعی درون گروهی و سرمایه اجتماعی برون گروهی یا میان گروهی هر دو به میزان مناسب باشند.(خاکباز،۱۳۸۵ :۱۷۲)
ج - تقسیم بندی گروتات و بستلر[۲۴]
در این تقسیم بندی سه حالت برای سرمایه اجتماعی تعیین شده است .
۱- عضویت در انجمن ها و شبکه ها منظور از عضویت در انجمن ها همان مشارکت رسمی و منظور از شبکه ها ، مشارکت غیر رسمی می باشد و از این حالت برای سنجش سرمایه اجتماعی استفاده می شود .
۲- اعتماد و وفاداری به هنجارها این حالت به منظور سنجش سرمایه اجتماعی شناختی (هنجارها وارزش های مشترک ) به کار می رود .
۳- کنش جمعی تأمین و ارائهْ بسیاری از خدمات مستلزم آن است که مردم جامعه قادر به کنش جمعی باشند .لذا لازم است امکان و زمینهْ وقوع کنش جمعی در جامعه سنجیده شود .
این سه نوع شاخص از سه منظر متفاوت به سنجش سرمایه اجتماعی می پردازند :
عضویت در انجمن ها و شبکه های محلی نوعی شاخص داده ای است زیرا از طریق عضویت در انجمن ها و شبکه هاست که می توان به سرمایه اجتماعی دست یافت .اعتماد را هم می توان یک شاخص داده ای دانست و هم یک شاخص ستادنده ای .یعنی می توان آن را به وجود آورنده سرمایه اجتماعی تلقی کرد وهم پیامد سرمایه اجتماعی ولی کنش جمعی نوعی شاخص ستادنده ای است یعنی هر جایی که سرمایه اجتماعی بالا باشد ،زمینه و امکان بیشتری برای کنش مشترک و جمعی وجود خواهد داشت. ( شارع پور، ۱۳۸۵: ۱۶۸)
د – تقسیم بندی سرمایه اجتماعی به سه نظریه ۱- پیوندهای ضعیف ۲- شکاف ساختاری ۳- منابع اجتماعی
۱- پیوندهای ضعیف پیوندهایی است که اغلب به صورت پلی میان گروهای مختلف اجتماعی وجود دارد و امکان دسترسی به اطلاعات جدید را فراهم می نماید مطابق این نظریه هرچه شدت و استحکام روابط میان اعضای یک شبکه بیشتر باشد ، ارزش سرمایه اجتماعی کمتر و بالعکس هرچه شدت واستحکام این روابط ضعیف تر باشد نشان دهندهْ سرمایه اجتماعی بیشتر است و تمرکز این نظریه بر ماهیت ارتباطات و تعاملات میان افراد است.( الوانی و شیروانی ،۳۱:۱۳۸۵)
۲- شکاف ساختاری این تئوری فرض می کند که بازارها ، سازمان ها و افرادی که در ارتباط با هم هستند در صورتی که روابط میان آنها ساختار نیافته ، بی نظم و تعریف نشده باشد به عنوان یک سرمایه سود آور برای آنها تلقی خواهد شد هرچه روابط میان آنها منظم تر و ساختار مند تر باشد از سرمایه اجتماعی کاسته می شود و به طور کلی رسمیت و قانون مندشدن ساختاری با سرمایه اجتماعی در تعارض است .
مطابق این تئوری برای سنجش میزان سرمایه اجتماعی باید به سه عامل اندازهْ شبکه ، تراکم شبکه ، سلسله مراتب شبکه توجه نمود .
الف)- اندازهْ شبکه در شبکه های وسیع و گسترده ، اجبار برای تبعیت اعضا کمتر است و با کمتر بودن اندازهْ شبکه سرمایه اجتماعی رو به فزونی است یا به عبارتی وقتی که فرد در شبکهْ اجتماعی خود با همکارانی که با هم در ارتباط نیستند ارتباط برقرار کند ، نهایت استفاده را خواهد برد .
و تقویت شبکه های شکاف دار دارای مزایایی از جمله ارزیابی سریع و بی نظیر اطلاعات ، قدرت چانه زنی مضاعف ، و افزایش قدرت کنترل بر منابع و نتایج .
ب)- تراکم و چگالی شبکه شبکه هایی که در آن ارتباط و تعامل میان اعضا شدت بیشتری دارد .و اجبار اعضا برای تبعیت زیاد است .کلمن (۱۹۹۸) معتقد است که شبکه های متراکم و دارای ارتباط منطقی کنشگران را برای رسیدن به اهداف قادر می سازد ، زیرا رفتار همکارانهْ افراد ، اعتماد بالایی را در روابط و سازکارهای اجتماعی غیر رسمی به وجود می آورد که رفتارهای فرصت طلبانه را کنترل می کند .و به عبارتی شبکه با تراکم بالا به دلیل روابط اضافی در شبکه بسته است. (الوانی و شیروانی، ۳۲ : ۱۳۸۵)
ج)- سلسله مراتب شبکه ها شبکه هایی که در آنها روابط بر پایهْ یک ارتباط مسلط شکل می گیرد ، حالت جبر و تحمیل بیشتر است .از سوی دیگر پراکندگی و کمبود شبکهْ غنی در شکاف ساختاری دستیابی به اطلاعات جدید و فرصت ها و منابع را آسان می سازد و موفقیت فعالیت های سودمند را گسترش می دهد و در این تئوری بر الگوی پیوندها و ارتباطات موجود در میان اعضای شبکه تمرکز دارد.( الوانی و شیروانی، ۱۳۸۵: ۳۲).
۳)- تئوری منابع اجتماعی از دیدگاه این تئوری فقط منابع موجود دردرون شبکه است که می تواند به عنوان یک سرمایه قلمداد شود .به عنوان مثال ممکن است اعضای شبکه دارای منابع زیادی از جمله قدرت نفوذ، تحصیلات عا لیه و… باشد و به عنوان منبع با ارزش شناخته شوند ، اما این منابع تنهادرصورتی سرمایه محسوب می شوند که فرد به آن منابع نیاز داشته باشد .برای مثال اگر فرد برای رسیدن به هدفی نیازمند نفوذ همکار خود باشد ، آن منبع خود به خود سرمایه تلقی خواهد شد و تبعاً سایر منابع اعضاء مانند تحصیلات عالیه،سرمایه به حساب نخواهد آمد .به طور خلاصه از دیدگاه این تئوری اعضای موجود در شبکه دارای منابع با ارزشی هستند که می تواند فرد را در رسیدن به اهداف یاری رساند و این تئوری به “محتوای شبکه” و ویژگی های ارتباطات و تعاملات توجه دارد.(الوانی و شیروانی ،۱۳۸۵: ۳۳)
۲-۱-۱۱- سرمایه اجتماعی و مدیریت
احتمالاً ارسطو فیلسوف یونانی اولین دانشمندی است که ۲۳۰۰ سال قبل نخستین بار در زمینه ارتباط سخن گفت او در تعریف ارتباط می گوید: ارتباط عبارت است از جستجو برای دست یافتن به کلیه وسایل و امکانات موجود برای ترغیب و اقناع دیگران .
و دنیای امروز دنیای آگاهی ها ودانایی ها است و بی دلیل نیست که پس از مقاطع و دوره های بیشمار تمدن و مدنیت با عوامل اقتصادی ،عوامل سیاسی ،عوامل اخلاقی ،وعوامل عقلی و فکری و بالاخره گسترش فن آوری و وقوع انقلاب صنعتی و شروع عصر اتم و دوره فرا الکترونیک ،اینک انقلاب ارتباطات وانفجار اطلاعات سخن می رود .ارتباطات درجهان امروز به یگانه راه ایجاد تحول در جوامع به سوی ترقی وتکامل تبدیل شده است و تمامی کشورها تلاش دارند تا سهم بالایی را در تغییرات دوران معاصر کسب کنند ویژگی این تلاش را می توان در شتاب تغییرات ملاحظه کرد .
اهمیت ارتباطات مؤثر در دنیای امروز به اندازه ای است که بسیاری از محققان کاربرد صحیح آن را عامل موفقیت وخوشبختی و عدم توانایی در کاربرد آن را دلیل عدم موفقیت و شکست در زندگی خصوصی و اداری می دانند در یک سازمان یا شرکت تجاری اهمیت ارتباطات به اندازه اهمیت سر مایه گذاری آن اعم از مالی و انسانی وغیره می باشد زیرا بدون استقرار ارتباطات درسازمان و وجود شبکه ارتباطی کامل بین واحدها وکارکنان ،اعمال مدیریت و ایجاد روابط سالم درسازمان و تصمیم گیری درست و به هنگام و اجرای دقیق وظایف و نهایتاً حصول به هدف یا اهداف پیش بینی شده امری غیر ممکن و غیر قابل تصور می باشد اگرچه ارتباط همیشه خود به خود هدف نیست ،ولی به عنوان مهمترین ابزار مدیریت در همه کارکردهای مدیریت دخالت دارد .
ویلیام اسکات[۲۵] سه مکتب را در مدیریت مطرح می داند مکتب کلاسیک ها که با تقسیم کار،سلسله مراتب ،حیطه نظارت و ساختار منطقی سر وکار داشت ،مکتب نئوکلاسیک که با نهضت روابط انسانی شناخته می شود و مکتب سوم ،مکتب سیستمی سازمان است که سازمان را همچون سیستمی با متغیرهای وابسته به محیط توصیف می کند و آن را در سطحی بالاتر از دو مکتب قبلی قرار می دهد .(الوانی،۱۶:۱۳۸۷).
و هانیفان [۲۶]در سال ۱۹۱۷در راستای مفهوم روابط انسانی واژه سرمایه اجتماعی را به کار می برد و می گوید چیزی ملموس که بیش ترین آثار را در زندگی روزمره مردم دارد: حسن نیت ،رفاقت ،همدلی ،معاشرت اجتماعی در افراد و خانواده ها که سازنده واحد اجتماعی اند(تاجبخش،۱۳۸۵ :۵۳۴).
ودر سال ۱۹۶۱برای نخسین بار در اثرکلاسیک جین جاکوب ،مرگ و زندگی شهرهای بزرگ آمریکایی به کار رفته است که در آن توضیح داده بود که شبکه های اجتماعی فشرده در محدوده های قدیمی و مختلط شهری ،صورتی از سرمایه اجتماعی را تشکیل می دهند و در ارتباط با حفظ نظافت ، عدم وجود جرم و جنایت خیابانی و دیگر تصمیمات در مورد بهبود کیفیت زندگی ،در مقایسه با عوامل نهادهای رسمی مانند نیروی حفاظتی پلیس و نیروی انتظامی ،مسئولیت بیشتری ازخود نشان می دهند .(شیروانی و الوانی،۹:۱۳۸۵).
قرن بیستم را آغاز قرن مدیریت می دانند از اوایل این قرن نیاز به مدیریت و سازمان به عنوان یک علم مطرح شد و مدیریت علمی تیلور[۲۷] اولین تلاشی است که در سال ۱۹۱۱ ا نجام شده است و می خواهد مدیریت را به صورت یک علم معرفی کند تیلور انسان ها را به منزلهْ دنده ها و چرخ های ماشین می داند که با درست قرار گرفتن در جای خود به کار می پردازند و عناصر مدیریت را کار پر حجم روزانه ،شرایط استاندارد ،حقوق زیاد در مقابل موفقیت درکار ،جبران ضرر وخسارت در صورت عدم موفقیت و تخصص در سازمان های بزرگ تقسیم کرد در این مدیریت (کلاسیک) شخصیت وکرامت انسانی ،نیازهای روانی ،عاطفی ،معنوی و اجتماعی او را نادیده می گیرد ومقام بالای انسانی او را تا حد یک ماشین بیروح تنزل می دهد.(میر کمالی، ۱۳۷۸: ۲۶).
هدف مدیریت علمی تیلور۱- استفاده از روش های علمی ۲-ایجاد انگیزش از طریق افزایش دستمزد است و کوشش کارگران باید در جهت هدف حداکثر کارایی و بهره وری سازمان باشد و انگیزه اقتصادی را نیروی محرک انسان می داند .(صبوری،۹۱:۱۳۷۸)
و در همین راستا فایول[۲۸] در سال(۱۹۲۵)نظریات خود را که مکمل نظریات تیلور بود ارائه می دهد وتخصصی شدن را ماهیت ویژه فرایند اداری می داند و تأکید دارد که وجود متخصصان بیشتر در اداره و مدیریت ضروری است و نظریات او در ردهْ نظریه ماشینی طبقه بندی می شود. (صبوری،۱۰۳:۱۳۷۸).
و به دنبال آن در سال ۱۹۳۱مونی و ریلی با مطرح کردن چهار اصل در سازمان ها از جمله اصل هماهنگی که به برقراری نظم میان کوشش های گروهی به منظور ایجاد وحدت عمل در رسیدن به هدف مشترک ،و اصل تقسیم وظایف که شبیه اصل تیلور است و با این تفاوت که اصل تقسیم وظایف مونی و رایلی در ادارهْ سازمان به جای نظام تولیدی تیلور است .اصل صف و ستاد که فعالیت های صف به دستور دهی در خط فرماندهی مربوط است و فعالیت های ستادی وظایف تخصصی مشورتی برای ریئس سازمان انجام می دهند .(صبوری،۱۰۵:۱۳۷۸).
و در سال ۱۹۳۷ گیولیک و اوریک نظریات خود را از فایول تأثیرگرفته را تأکید اساسی بر تقسیم کار تأکید دارند و چون تعداد افرادی که ممکن است به وسیله یک فرد کنترل شوند کاملاً محدود است بنابراین وجود تقسیم کار را در ارتباط با اقتدار برای کارایی سازمان ضروری می دانند وگیولیک وظایف مدیر را شامل برنامه ریزی ،سازماندهی ،رهبری ،هماهنگی ،ارتباطات ،تنظیم بودجه می داند و به پیروی از اصول کلاسیک سازمان از مسئولیت یک فرد در سازمان طرفداری می کند و با بهره گرفتن از شوراها و کمیته ها برای ادارهْ سازمان ها مخالف اند .(صبوری،۱۰۸:۱۳۷۸).
پایان نامه درباره :پایان نامه ارشد مرادی۱- فایل ۱۷