در این روزگار، نقش مدیریت پیدا کردن راهها و روشهایی بود که کالاها و بازارها با هم ترکیب کنند و سازمانها بیشتر بر روی منابع محیطی که عمدتاً مشهود بوده است متکی بودهاند. اما بعد از سال 1980، عامل تعیین کنندهای دیگر مطرح شد و آن هم نحوه استفاده از منابعی بود که غیر قابل تقلید و غیر قابل انتقال و نادر و بادوام بودند و برای مشتریان ایجاد ارزش میکرد و مزیت رقابتی سازمانها در گرو این منابع بود این منابع و داراییهای عمدتاً نامشهود بویژه انسانی بودند و این منابع در داخل سازمانها قرار داشتند. این امر باعث شد که سازمانها توجه خود را به درون سازمانها و سرمایههای فکری خود جلب، کنند تا به محیط سازمان خود.
در این جا تمرکز سازمانها روی منابعی و جنبههای داخلی از شرکتها بودند که در محیط یافت نمیشد. این منابع با نامهای مختلفی همچون حافظه سازمانی، منابع نامشهود، دارایی های استراتژیک، قابلیتهای اصلی، شایستگیهای اصلی و دارایی های غیر قابل مشاهده و دارایی های دانشی و … . مطرح شد. با تمرکز بیشتر سازمانها روی تعریف این منابع این موضوع آشکار شد که این دارایی ها، بیشتر مبتنی بر دانش و اطلاعات هستند و میتوانند شامل هر چیزی از قبیل وفاداری مشتری گرفته تا مهارتهای تکنولوژیکی یا سر قفلی داخلی باشند و باید این نکته را خاطرنشان سازیم که این منابع و داراییهای نامشهود دارای اثر مهمی بر فرایندهای نوآوری سازمانی هستند (Sanchez etal., 2000).
همچنین باید این مطلب را اضافه کرد که با ورود به اقتصاد دانشی، بیشتر سینرژیهای بین سازمانی از نوع سینرژیهای دانشی هستند لذا شرکتها لازم دارند تا ماهیت این نوع سینرژیها را در هنگام ادغام، اکتسابهای سازمانی خود درک کنند و اقدامات مناسب را در زمینه اندازهگیری این نوع داراییهای نامشهود انجام دهند تحقیقات نشان داده است که دلیل اکثر شکست ادغام و اکتسابها به دلیل نادیده گرفتن نقش داراییهای نامشهود بوده است (Gupta etal., 2001).
در پایان باید گفت که شرکتها نه تنها نیاز دارند تا داراییهای نامشهود خود را شناسایی، اندازهگیری و مدیریت کنند بلکه باید همواره سعی کنند تا این داراییهای نامشهود را بطور مستمر ارتقا و بهبود بخشند. سازمانهایی که نتوانند داراییهای دانشی خود را بطور مستمر ارتقا دهند بقا خود را با خطر از دست دادن وفنای خود، مبادله خواهند کرد (Bontis, 1998).
2-1-2)جایگاه سرمایه فکری در میان جنبشهای مختلف
روس و همکارانش (1997) این طور استدلال کردهاند که سرمایه فکری را میتوان به سایر رشتههایی از قبیل استراتژی شرکت (برنامهریزی استراتژیک) و تولید ابزارهای اندازهگیری ارتباط داد. از دیدگاه استراتژیک، سرمایه فکری برای ایجاد و خلق دانش و استفاده از این دانش برای ارتقا ارزش شرکت مورد استفاده قرار میگیرد و از طرف دیگر(یا در مقابل)، بحث اندازهگیری بر روی این موضوع تمرکز دارد که چگونه میتوان مکانیسمهای گزارشدهی ساخت که موارد کیفی (غیر مالی) و مالی سرمایههای فکری را بطور همزمان اندازهگیری کند.
تعاریف مختلف سرمایه فکری
در رابطه با سرمایه فکری تعاریف مختلفی ارائه شده است که در ادامه به برخی از آنها اشاره خواهد شد:
-
- سرمایه فکری یک چیز فرار و گریزان است اما زمانیکه کشف شود و مورد استفاده قرار گیرد سازمان را قادر میسازد تا با یک منبع جدید در محیط رقابت کند (Bontis, 1996).
- سرمایه فکری شامل همه فرایندها و داراییهایی است که بطور معمولی و سنتی در ترازنامه نشان داده نمیشود و همچنین شامل آن دسته از داراییهای نامشهودی مانند علایم تجاری یا مارکهای تجاری، مارک ها و حق امتیاز است که روش های حسابداری مدرن آنها را در نظر میگیرند(Roos etal., 1997).
- سرمایه فکری شامل حاصل جمع دانش اعضای یک سازمان و تبدیل کاربرد عملی دانش اعضای سازمان است (Roos etal., 1997).
- سرمایه فکری تفاوت بین ارزش بازاری یک شرکت و هزینه جایگزینی داراییهای آن است (Seetharaman etal., 2002).
- سرمایه فکری مجموعه منحصربفردی از منابع مشهود و نامشهود شرکت و همچنین سرمایه فکری نیز به تغییر و تحولات این منابع مشهود و نامشهود نیز اطلاق میشود (Gupta etal., 2001).
- سرمایه فکری، مواد فکری از قبیل دانش و اطلاعات و مالکیت (دارائی) معنوی و تجربه است که باعث ایجاد ثروت میشوند و هنوز تعریف جهانشمولی برای آن وجود ندارد (Stewart, 1997).
- سرمایه فکری جستجو و پیگیری استفاده موثر از دانش (کالا ساخته شده) در مقایسه با اطلاعات (مواد خام) است (Bontis, 1998).
- سرمایه فکری یک ماده فکری است که جمع آوری و شکلبندی میشود و برای تولید یک دارایی با ارزشتر مورد استفاده قرار میگیرد (Klein etal., 1994).
دو مشکل در این تعریف وجود دارد:
1) مفهوم ماده فکری یا ذهنی واضح نیست.
2) به محدودیتهای جمع آوری و شکلبندی و استفاده از سرمایه فکری اشاره نشده است.و همچنین به این موضوع اشاره نشده است که چگونه میتوان دانش ضمنی و تجربه افراد را جمع آوری و شکلبندی کرد و به آن جهتی داد که سازمان میخواهد.
9- سرمایه فکری یک اطلاعات و دانش کاربردی برای خلق یک ارزش برای شرکت است (Edvinsson etal., 1997).
- سرمایه فکری یک دانش سازمانی وسیع و گستردهای که مخصوص و منحصربفرد برای هر شرکتی است که به شرکت اجازه میدهد تا بطور پیوسته خود را با شرایط در حال تغییر و تحول انطباق دهد (Mouritsen, 1998).
- سرمایه فکری، دانش موجود در سازمان است و در دو سطح فردی و سازمانی مطرح می شود که سطح فردی شامل دانش، مهارت و استعداد و … .است و در سطح ساختاری چیزهایی مانند پایگاه داده خاص هر مشتری، تکنولوژی و روش های وفرایندهای سازمانی و فرهنگ و ….. است(Haanes etal., 1997).
12- برخی دیگر سرمایه فکری را بصورت شایستگیهای یک شرکت در نظر گرفتهاند که این شایستگیها عمدتاً با تجربه و تخصص افراد داخل یک سازمان مرتبط است. در واقع این دانش و تجربه افراد داخل شرکت است که میتواند ارزش ایجاد کند که این کار از طریق فرایندهای مبادله دانش و خلق دانش جدید صوت میگیرد و باید توجه داشت که این شایستگیها فقط بوسیله افراد و در داخل سازمان ایجاد نمیشود بلکه گاهگاهی به وسیله یا بواسطهای محیطی که سازمان در آن قرار دارد خلق میشود مثلاً شبکه همکاری بین شرکتها در یک منطقه خاص(Hamel and prahalad, 1994).
باید این موضوع را در نظر داشت که همکاریهای بین سازمانی عاملی است که موجب میشود تا نوآوری ملی اتفاق بیافتد که این بحث در مفهوم سیستمهای ملی نوآوری[8] قرار میگیرد. در این حالت و شرایط سرمایه فکری یک شرکت بجای اینکه به ویژگیهای سازمان وابسته باشد به جایگاه شرکت در آن شبکه بستگی دارد (Arora etal., 1990).
-Core capabilities
-Core compentecies
-Roos
- Elusive
- Trademarks
- Intellectual Material
- Intellectual Property
-NIS: Nation innovation systems