کاربرد اصلی فرهنگ در دو زمینه است. در یک زمینه، فرهنگ در گستردهترین معنی میتواند به فرآوردههای تمدنی پیچیده و پیشرفته اشاره داشته باشد که چنین معنایی به مواردی مانند ادبیات، هنر و فلسفه، دانش و فن شناسی بازمیگردد و آشنایی و برخورداری از ظرافتهای زندگی و قدرشناسی و خشنودی برگرفتن از آن ها را نمایان میسازد. ازاینرو فرهنگ در این معنی به فرهیختگی انسان اشاره دارد و آموختگیهای وی را نشان میدهد. فرهنگ در این معنا همان Education یا Civilization میباشد. در زمینه دیگر، فرهنگ از سوی مردم شناسان و دیگر کسانی که انسان را بررسی میکنند به کار میروند و در این معنی به آفریدههای اندیشه، عادات و اشیا مادی اشاره دارد که در پی انباشت آن ها سازگاری پیچیدهای بین انسان و محیط طبیعی وی پدید میآید، که در این معنا فرهنگ همان Culture است. به سخن دیگر فرهنگ به کلیتی پیچیده از اندیشهها و چیزها اشاره دارد که انسان در تجربه گذشته خود پدید آورده است و همه باورها، ارزشها، آرمانها، هنرها و فنون و آداب جامعه را در برمیگیرد و ساخت و کیفیت کاری را نمایان میسازد. فرهنگ برای جامعه انسانی همان حکمی را دارد که شخصیت برای فرد انسان دارد (فیض پور و همکاران، ۱۳۸۹).
فرهنگ عامل مهمی است که تعیینکننده دیدگاهها و اقدامهای مدیریتی است و بر عملکرد مدیریت اثر میگذارد. آشنایی با ویژگیهای سایر فرهنگها و پاسخگویی به این پرسش که فرهنگ چرا و چگونه بر رفتار اثر میگذارد، از اساسیترین مسائلی است که مدیریت شرکتها و سازمانها با آن مواجهاند. اساساً فرهنگ عامل تعیینکننده رفتار و ابزاری لازم برای درک فراگیر مدیریت است. بهطورکلی فرهنگ به نوع درک انسان از جهانی که در آن زندگی میکند اشاره دارد. رونن (Ronen) معتقد است فرهنگ معرف دیدگاهها و رفتار است. بهعبارتدیگر، فرهنگ بیانگر روش مشترک بودن، ارزیابی کردن و انجام دادن است که از یک نسل به نسل دیگر منتقل میشود. فرهنگ دربرگیرنده مفهومی اخلاقی است و مشخص میسازد که برای هر گروه چه چیز درست یا نادرست است. فرهنگ، عامل مشترک در مورد همه اعضای یک گروه است و بنیان اساسی زندگی اجتماعی و گروهی به شمار میآید. به گفته هافستد (Hofstede) اساس فرهنگ، برنامهریزی فکری جمعی است. درواقع فرهنگ در میان اعضای یک منطقه، جامعه یا گروه مشترک است و وجه افتراق آن ها با اعضای دیگر مناطق، گروهها و ملتها شمرده میشود (ایران زاده،۱۳۷۷).
تعریف فرهنگ
هر جامعهای بوسیله فرهنگ خاصی تعریف و پایهریزی میشود. فرهنگ مهم است زیرا هر اقدامی بدون آگاهی از نیروهای فرهنگی ممکن است پیامدهای پیشبینینشده و ناخواستهای داشته باشد (فقهی فرهمند، ۱۳۸۸).
تعاریف اولیه فرهنگ را ویژگیهایی نشان میداد که انسانها را از دیگر گونهها متمایز میکرد. تیلور (Tylor)، انسانشناس اجتماعی بریتانیایی در سال ۱۹۸۱، فرهنگ را چنین تعریف کرده است: ” مجموعهای درهمتنیده که شامل دانش، باور، هنر، اصول اخلاقی، قانون، آدابورسوم و دیگر تواناییها و عادات کسبشده توسط انسان بهعنوان عضوی از جامعه میباشد” (داناییفرد، ۱۳۸۹).
فرهنگ همانند بسیاری از مفاهیم علوم انسانی، معانی و تعاریف متعددی دارد، جامعهشناسان، مردمشناسان و صاحبنظران که در حیطه اجتماع به تحقیق و تفحص پرداختهاند تعاریف متعددی را از این مفهوم ارائه نمودهاند:
در فرهنگ فارسی عمید، فرهنگ عبارت است از دانش، ادب، علم، معرفت، تعلیم و تربیت، آثار علمی و ادبی یک قوم یا ملت؛
فرهنگ دستهای از ارزشها، باورها، درک مشترک، تفکر و هنجارهای رفتاری مشترک است که همه اعضای جامعه در آن هستند. فرهنگ را نمیتوان دقیقاً تعریف کرد اما میتوان آن را درک و احساس کرد. فرهنگ بهطور آشکار و نا آشکار رفتارها را در جامعه جهت میدهد و یقیناً روی تصمیمگیری تأثیر دارد (Mobley et al., 2005).
به عقیده دیویدسون[۴] (۲۰۰۱) “فرهنگ الگویی از ارزشها و باورهای مشترک است که به اعضای یک سازمان معنی و مفهوم میبخشد و برای رفتار آن ها در سازمان دستورالعملهای لازم را فراهم میآورد” (فیض پور و همکاران، ۱۳۸۹)؛
فرهنگ را میتوان مجموع رفتارهای اکتسابی و ویژگیهای اعتقادی اعضای یک جامعه معین تعریف کرد. همچنین فرهنگ مجموعه بههمپیوستهای از شیوههای تفکر، احساس و عمل است که کموبیش مشخص است و توسط تعداد زیادی از افراد فراگرفته میشود و بین آن ها مشترک است و به دو شیوه عینی و نمادین به کار گرفته میشود تا این اشخاص را به یک جمع خاص و متمایز مبدل سازد (خلج، ۱۳۸۶)؛ و
تعریف کنونی فرهنگ میتواند چنین باشد: “دانش مکتسبهای که انسان برای تعبیر و تفسیر تجربه و ایجاد رفتار اجتماعی مورداستفاده قرار میدهد، فرهنگ نامیده میشود.” در تعریف اخیر، هم محتوا و هم مفهوم فرهنگ مورد تأکید قرارگرفته و انطباق آن با رفتار سازمانی زیادتر است (فیض پور و همکاران، ۱۳۸۹).
در جدول ۲‑۱ خلاصهای از تعاریف متعدد فرهنگ و ارائهکنندگان آن ها ارائهشده است.
جدول ۲‑۱تعاریف مختلف فرهنگ و ارائهکنندگان آن ها (ایران زاده، ۱۳۷۷)
تعریف | منبع |
یک نظام اعتقادی که بین افراد جامعه مشترک است | J.C.Sender |
ارزشهای قوی که بهطور گسترده مشترک است | C.O.Reilly |
کاری که ما در جامعه انجام میدهیم | T.E Deal & A.A.Icenndy |
برنامهریزی جمعی ذهن | G.Hofstede |