درون مایه اصلی غزل:
سعدی در این غزل بر آن است که در مقام عاشقی، سرگذشت دل و عشق و عاشقی و عشوه معشوق و وصل و هجر را بازگو می کند.
این غزل به ظاهر ساده، واژگان گاه فارسی دوره سبک عراقی و گاه عربی که بسیار ظریف و پیچیده مراعات شده است، خواننده را به شک و تردید می اندازد که آیا این غزل ساده سهل و ممتنع است یا از پیچش درونی و بیرونی بهره برده است! باید گفت اهل ادب بهتر واقفند که از هر دونوع زیباشناسی سخن بهره مند است و این امر خاص انوری در کامل اشعارش می باشد که طبق دوره سبکی سروده شده است که لایه های هنر شعر انوری را حول محور سبک عراقی نمایش می دهد.
بافت معنایی و آرایه های ادبی:
بیت اول :
(از زبان شاعر سخن رانده شده است. عاشق می گوید): دوباره دلم را در راه عشق قرار داده و عاشق شدهام، (که باعث شد) قسم و پیمانم به فنا و نابودی برود. مهد و سوگند: مراعات نظیر / بداد به باد : به باد داد، کنایه از فنا کرد، نابود کرد/دل در عاشقی افکندن : کنایه از اسیر عشق شدن، گرفتار عاشقی شدن است/
بیت دوم :
(عاشق می گوید :) : (دلم) به عشق پیوند خورد و (همین دل عاشق) پیوند و وصل مرا از افراد خاص و عام گسست. /پیوست به عشق : دلم به عشق پیوند خورد، (دلم) در اینجا حذف به قرینه لفظی شده/
دگرباره : دگربار، دوباره / ببرید : برید : قطع کرد، گسست/زِ: مخفف از / خاص و عام : تضاد، مراعات نظیر، افراد مهم و معمولی/پیوست و پیوند : مترادف، مراعات نظیر/
بیت سوم :
ریشه و هستی وجودم را با ناز و کرشمه، از بنیادش برید (معشوق) بطوریکه (من) ریشه و اصل آنچه موجب هدایت و توبه می شود را از بین بردم. بَرکند: از بین بُرد، قطع کرد / به دست عشوه: استعاره از به وسیله ناز و کرشمه /بیخ : جناس تکرار / صلاح و توبه : آرایه جمع -/ توبه : منصرف شدن، اظهار پشیمانی از گناه (نوعی از هدایت)
بیت چهارم :
(عاشق می گوید) اگر این بار مرا نصیحت کند (معشوق)، نصیحتش در فکرم می رود و قبول می کنم، همین دفعه ای که بسیار سخت گرفتار (عشق) هستم، پندم بدهد، مرا نصیحت کند/ می شود درسر، در سرم می رود و کنایه از می پذیرم است/نیک نیک : جناس تکرار – اضافه توصیفی یا ترکیب وصفی / در بندم : کنایه از اسیر و زندانی هستم/
بیت پنجم :
وقتی درگیر و گرفتار عاشقی باشم (من عاشق)، نصحیت و پند تو اثری نمی کند. (نمی تواند اثر کند). چون : وقتی / بسه بند : گرفتار زندان، اضافه توصیفی / بند عاشقی: زندان عشق که درآن عاشقان اسیر و گرفتارند. اضافه توصیفی/ کِی سود کند: نمی تواند اثر کند/نصیحت و پندم: آرایه ی جمع و مراعات نظیر و تناسب معنایی/
بیت ششم :
از دارو و درمان وصل معشوق بی نیاز هستم و افاقه ای هم نمی کنم، زیرا که از درد و زجر دوری و فراق معشوق، خوشحالم مرهمِ وصل : اضافه توصیفی/ فارغم: بی نیازم/ وصل و هجر: تضاد، مراعات نظیر/خرسندم: خوشحال هستم، خشنود هستم.
بیت هفتم :
بالاخره شب فراق و دوری هم تمام می شود برای من، اگر اجازه بدهند که چند روز دیگر و مدت دیگری هم بر من بگذرد. آخر: قید/شب هجر: اضافه توصیفی/ بگذرد بر من: برای من تمام شود/گر : اگر، قید/ بگذارند: اجازه دهند/ روزکی: مراد مدَتی، زمانی است/
وزن غزل :
وزن غزل مفعول مفاعلن مفاعیلن است که در بحر هزج مسدس اخرب مقبوض می باشد.
قافیه :
در این این غزل قافیه ها عبارتند از: (افکندم – سوگندم – پیوندم – برکندم – دربندم – پندم – خرسندم – چندم) می باشد.
ویژگی سبکی :
یکی از ویژگی های بارز این غزل آوردن افعال در ابتدای بیت می باشد، و نوع دیگر اینکه در بعضی ابیات متوجه می شویم که شاعر ابتدا معلول حال و مقام را بیان کرده و در مصرع دوم به وضوح به اصل علت حال و مقام پیش آمده پرداخته است. این امر خصیصه ای بارز در نوع سرودن و حتی گفتار نصر دوره سبکی انوری می باشد. تضاد و تناسب و مراعات هم به وفور به همان روانی شعر استعمال گردیده است که از دید اهل ادب پنهان نیست.
۴-۲-۲۳٫
تا به کوی تو رهگذر دارم کس نداند که من چه سر دارم
دل ربودی و قصد ان کردی رسم و آیین تو ز بر دارم
داستانی زغصه همه سال قصه عمر جان شکر دارم
جز غم عاشقی زبی سیمی صد هزاران غم دگر دارم
مهد و پیمان شکسته ای برهم سر برآورده ای خبر دارم
هر غمی کز تو باشدم حقّا ای دو دیده به دیده بردارم
درون مایه ی اصلی غزل:
انوری در این غزل کوتاه روی سخنش با معشوق است و از معشوق گله می کند، شکایت انوری در مقام عاشق حکایت عاشقی و عشوه گری و دلبری معشوق سنگ دل است. حکایت غم و غّصه هجران معشوق که عاشق در عوض دل از معشوق گرفته است، و غیر از اینها گله و شکایت از عهد و پیمانی که معشوق شکسته و بی وفایی نموده است. ولی انوری همچنان شیدا و عاشق باقی مانده و غم عشق و جفای معشوق را به روی دو دیده اش می پذیرد و این خواست خود عاشق است.
بافت معنایی و آرایه های ادبی:
بیت اول :
عاشق می گوید : تا زمانی که در رهگذار جایگاه تو ای معشوق رفت و آمد دارم، کسی نمی داند که من چه اندیشه ای در سرم دارم. کویِ تو : کوچه تو، قید مکان، اضافه ملکی/ رهگذر دارم : رفت و آمد دارم/چه سر دارم: کنایه از چه اندیشه ای و تصمیمی قرار است اتخاذ کنم . /دارم : جناس تکرار/
بیت دوم:
(ای معشوق، دل مرا دزدیدی و عاشقم کردی و می خواستی مرا بِکُشی، رسم و دین تو (ای معشوق) را حفظ هستم و می دانم. دل ربودی : دل دزدیدی، کنایه از عاشقم کردی / زِبَردارم : از حفظ هستم می دانم/
بیت سوم :
تمام سالها قصه زندگی جان شیرین را که در غم و غصه گذشت حکایت دارم. داستان و قصه: مترادف، مراعات نظیر/ غُصه و قِصه : آرایه برونی سجع متوازی/قصهِ عُمر : اضافه توصیفی/ همه سال: قید زمان/ شکر: شیرین، عسل/
بیت چهارم :
به جُز غُصه عاشقی، از بی پولی بسیار، مشکل و قصه دیگر دارم. جُز : قید استثناء / غم عاشقی: اضافه توصیفی / ز : از/ سیم: پول، مال/صد هزاران : بسیار فراوان، قید مقدار/ غم : جناس تکرار/دگر : مخفف دیگر/
بیت پنجم:
قول و وفاداری و عهد میان (من و خودت را شکسته ای و بر هم زده ای، از بار مسئولیت این عهد، شانه خالی کرده ای (ای معشوق) می دانم. مهد و پیمان: قول و وفا، آرایه جمع، مراعات نظیر، مترادف/ شکستهای: کنایه از برهم زده ای، بی وفایی کردی، از بین بردی/سر بر آورده ای : کنایه از طغیان کردی، شورش کردی شاخه خالی کرده ای/
بیت ششم :
بدرستیکه (ای معشوق) هر نوع غصه ای که از تو بر من پیش آید. (به چشمانم می گویم) ای هر دو چشم من، (این غصه معشوق) را به روی چشم بگذار و بپذیر. (کنایه از با جان و دل بپذیر). هر: قید/ کز : مخفف که از/ حقَا : بدرستی که / ای : ندا /دویده : منادا/به دیده بردار: به روی چشمانت بگذار، با جان و دل قبول کن و بپذیر/دیده : جناس تکرار/
وزن غزل:
وزن شعر فاعلاتن مفاعلن فع لن و در بحر خفیف مخبون اصلم می باشد.
قافیه :
قافیه در این غزل کلمات رهگذر، سر، شکر، دگر، خیر، بر می باشد و ردیف غزل هم کلمه «دارم» است.
ویژگی سبکی غزل :
یکی از فاکتورهای مخصوص دوره سبکی قرن ششم استعمال بسیاری از لغات عروضی و بدیع ادبی است، و به آن باریز بینی در بافت معنایی و آرایه های ادبی غزل پرداخته شده است. دیگر اینکه شاعر به گونه ای ساده و روان در نگاه اول اما هنرمندانه و دقیق به توضیح و توجیح مصرع قبل پرداخته است و این روال تا پایان غزل ادامه یافته است.