۵-فمینسیم فرهنگی: توجه عمده این گرایش به شکل گیری نوعی فرهنگ زمانه در جامعه است. آن ها با تأکید و پاسداشت ویژگیهای زیستی و روانی خاص زنان و نکوهش ویژگیهای زیستی و روانی خاص زنان و نکوهش ویژگیهای مردانه به دنبال نوعی گفتمان جنسیتی با تأکید بر مسائل مختص به جنس زنان هستند.
بند دوم: نقد بر جرم شناسی فمینیسم
به خاطر وجود گرایشهای متعدد در جرم شناسی فمینیسمی این رویکرد جرم شناسی دارای جرم شناسی دارای انسجام در تئوریهای و اهداف شخص نمی باشد. شاید علت این مسئله پرداختن به مسائل سیاسی و فلسفی باشد که در آن ها را از توجه نمودن به ساز و کارهای جرم شناسان باز داشته است. برخی از محققین معتقدند که این گرایش در تفهیم پیام خود شکست خورده است در حالی که در نیمه اول قرن ۲۰ با دلایل قانع کننده ای وارد عرصه اجتماع شده بود. ولی با طرح بحثهای تفرقه انگیزانه از مسیر خود دور شده است. حتی به نظر برخی دچار استحاله شده است.
۱-ایجاد شکاف بین مردان و زنان از طریق افزایش حس بی اعتمادی و توجه به تفاوتهای آن ها به جای شباهتها در برخی از برحه های زمانی کار به آنجا کشانیده شده است که نهضت مردان نیز شکل میگیرد. مسلماًً این بخاطر انحراف جنبش فمینسم و دور شدن آن ها از مسیر اصلیشان میباشد.
۲-افراط در بزرگنمایی تفاوتهای جنسیتی از طریق عدم توجه به آداب و رسوم پذیرفته شده در جوامع که برخی تفاوتهای جنسیتی را نهادینه ساخته است وجود تفاوتهای زیستی اجتماعی زنان و مردان اجتناب ناپذیر است. نمی توان در مورد همه این تفاوتها رأی به برابری زنان و مردان داد. مگر اینکه بخواهیم جامعه ای نوپا بر پایه باور های این قبیل دیدگاه ها بنا کنیم. امری به نظر غیر ممکن میرسد[۵۵].
۳-تفکیک اجتماعی بین زنان و مردان: در سطح جامعه شاهد افزایش حضور اجتماعی زنان هستیم. بنابرین مسئله را به معنای تفکیک اجتماعی زنان از مردان تفسیر کنیم. بلکه پس از قرنها فرصتی برای زنان خواهم شده است که با حضور اجتماعی از استعدادهای خود به بهترین شکل بهره ببرند.
جرم شناسی فمینیستی خاطر حضور افکار افراطی جناح راست دچار تضعیف شد و علی رغم تحولات مهمی که در زنان به دنبال داشت با این حال شاهد برخی تبعیض ها در زندگی آن هستیم. بیشتر آن ها دارای مشاغل کم در امد هستند و همچنان در برخی جوامع عنوان جنس دوم شناخته می شود.
گفتار چهارم: جرم شناسی بزه دیده شناسی
یکی از شاخه های بزه دیده شناسی میباشد که بررسی نقش بزه دیده یعنی قربانی جرم در تکوین پدیده مجرمانه بزه نحوه حمایت از وی و نیز اتخاذ تدابیر پیشگیرانه از بزه دیدگی مبادرت می ورزد. باید اذعان نمود رویکرد نخست بزه دیده شناسی به مقصر انگاشتن بزه دیده بوده است که این نوع بزه دیده شناسی متمرکز بر تبیین مؤلفه های جامعه شناختی و مردم شناختگی است. در این بررسی تنها بر روی نقش بزه دیده در وقوع جرم و میزان مسئولیت او تمرکز نکرده بلکه با توجه به موقعیت بزه دیده که او را در معرض بزه دیدگی قرار میدهد. به حمایت از بزه دیده در کاهش بزه دیدگی و کسب های وارده بر او تلاش میکند. کم کم جرم شناسی به سمت حمایت بزه دیدگان گام برداشت و بزه دیده شناسی حمایتی را مورد مطالعه قرار داد و با این استدلال که بزه دیده یا افراد تحت تکفل و وابسته به او در هر حال بزه دیدگی را تجربه کرده و متحمل مشکلات مادی و معنوی و روانی و عاطفی شده اند بر این باور که نظام کیفری باید در سیاستگذاری های تقنینی- قضائی خود مصالح و منافع بزه دیدگان را پیش از گذشته مورد توجه قرار داده و به جبران خسارت مادی او و مجازات بزهکار برای تسکین خاطره بزه دیدگان بسنده نکنند. کم کم جرم شناسی تبدیل به یک چنین مبارزاتی شد که دفاع از بزه دیده و مبارزه برای بهبود سرنوشت او و ارائه کمک و خدمات اجتماعی و حقوقی بزه دیدگان و تلاش در جهت ترمیم آثار سوء ناشی از بزه دیدگی را هدف خویش قرار میدهد.
بند اول: چهارچوب مطالعات بزه دیده شناسی
بزه دیده شناسی یکی از شاخه نوین جرم شناسی که به مطالعه بزه دیده مستقیم جرم می پردازد و مجموعه اطلاعات زیست شناسی، روان شناسی و جامعه شناسی مربوط به او را مشخص میکند. این گرایش همچنین مشخصات فرهنگی و اجتماعی بزه دیده و روابط او با مجرم و سهم وی را بر ارتکاب جرم بیان میدارد.
بزه دیده شناسی و گذر زمان دارای ۲ گام و رویکرد مهم بوده است:
۱-رویکرد اول: که بر روی نقش قربانی و میزان تقصیر او در ارتکاب عمل مجرمانه می پرداخت و تقسیم بندی های مختلفی در این زمینه توسط مندلسون، هانتیگ و… به وجود آمد که در همه آن ها چگونگی شرکت بزه دیده در فرایند شکل گیری جرم بحث می شود و در مباحث آتی مفصلاً توضیح داده خواهد شد.
۲-رویکرد دوم: پس از توجه به بزه دیده به عنوان یکی از علل تکوین جرم، نقش بزه دیده، در دادرسی کیفری مورد توجه قرار گرفت. در آیین دادرسی کیفری از دیر باز حقوق شاکی اهمیت خاصی داشته است لکن مطالعات نشانگر آن است که این میزان توجه در نهایت منجر به تحقق رضایت خاطر مجنی علیه نمی شد. بنابرین به عنوان گام دوم در بزه دیده شناسی بزه دیدگان صرفنظر از نقششان در تکوین جرم به عنوان اشخاص مظلوم و خسارت دیده مورد توجه قرار گرفتند که باید از اقدامات حمایتی بهره مند شوند.
با این رویکرد در آئین دادرسی کیفری در مراحل اقامه دعوی، تحقیقات اولیه، دادرسی، دادگاه و اجرای حکم حقوقی برای شاکیان و بزه دیده گان پیشبینی شد. برای ترتیب در بزه دیده شناسی ثانویه، مجنی علیه استحقاق حمایت پیدا میکند چه خود در وقوع جرم، مقصر باشد یا خیر.
در صورت اصطلاح ترمیم[۵۶] در عدالت ترمیمی در جهت احیای حقوق شاکی از سوی متهم در نظر گرفته شده است.
علاوه بر خسارات مادی و معنوی که در بزه دیده شناسی ثانویه مورد توجه قرار گرفته است نوعی دیگر از خسارات نیز محل توجه است. وقوع جرم باعث ایرادگو نه ای از نا ملایمات عاطفی و روانی بر مجنی علیه است. مثلاً جرایم خشونت بار آثار روانی ناشی از لزوم تا مدتها مجنی علیه را می آزارد و موجب اختلال در زندگی عادی و روزمره وی می شود.
بند دوم: بزه دیده در تحولات اخیر کیفری
یکی از رویکردهای مهم نظام عدالت کیفری تحت تاثیر تحولات بزه دیده شناسی در رویکرد قربانی جرم کلیدی مرکزی است. این رویکرد باعث شده است که توجه به نیازهای بزه دیده و حقوق وی در نظام عدالت کیفری گسترش یابد. در پی تحولات نوین با رویکرد در ایالات متحده امریکا در قانون حقوق بزه دیده در سال ۲۰۰۴ توسط کنگره به تصویب رسید. در این قانون حقوقی برای بزه دیدگان به رسمیت شناخته شده و تلاش شده است که راهکارهایی برای اجرای آن در فرایندهای نظام عدالت کیفری در نظر گرفته شود این حقوق عبارتند از: حمایت در مقابل متهم، اطلاع و حضور در جلسات دادگاه، ستیزه شدن اظهارات بزه دیده، مشاوره با وکیل دولت، جبران به موقع و کامل رسیدگی سریع و رفتار کرامت مدار.
الف-حق حمایت از بزه دیده در مقابل متهم