یک. اختلافات مبنایی
الف) زیر بنای بحثهای قرآن در مورد انسان و از جمله کودک، کرامت انسان است. در آیه (وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِنَ الطَّیبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلاً) [۸] به این امر تأکید شده است؛ برای نمونه، وقتی پیرامون فرزند خواندگی بحث میکند، چنین میگوید؛ باید آنان را به نام پدران خودشان بخوانید و اگر نام پدران ایشان را ندانستید، آنان را برادران دینی بدانید. بر اساس این آیه هم احترام و حق پدران ایشان حفظ شده است و هم کرامت فرزند خوانده رعایت گردیده است. (ادْعُوهُمْ لِأَبَائِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِندَ اللَّهِ فَإِن لَّمْ تَعْلَمُوا آبَاءَهُمْ فَإِخْوَانُکُمْ فِی الدِّینِ وَمَوالِیکُمْ وَلَیسَ عَلَیکُمْ جُنَاحٌ فِیما أَخْطَأْتُم بِهِ وَلکِن مَا تَعَمَّدَتْ قُلُوبُکُمْ وَکَانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً) [۹] «آن (پسر خوانده)ها را به [نام] پدرانشان بخوانید که آن (کار) نزد خدا دادگرانهتر است؛ و اگر پدرانشان را نمىشناسید، پس برادران دینى شما و آزادشدگانتان هستند؛ و در مورد آنچه در آن (صدا زدنها) خطا کردهاید، هیچ گناهى بر شما نیست، ولیکن در مورد آنچه دلهایتان به عمد (قصد) مىکند (مسئولید)؛ و خدا بسیار آمرزنده مهرورز است».
اما با نگاهی به کنوانسیون میشود فهمید که اندیشه مصوبان آن این است که آنان کودک را تنها به این دلیل که صغیر و بی دفاع است و موجودی قابل ترحم میباشد، مورد ترحّم قرار دادهاند و به حقوق او پرداختهاند؛ برای مثال، در مقدمه کنوانسیون چنین آمده است: «کودک به خاطر عدم بلوغ جسمی و روانی خود، نیازمند حمایت ویژه حقوقی قبل و بعد از تولد میباشد» (سعیدنیا، ۱۳۸۵: ۲۰۸)، در حالی که قرآن کودک را نیز انسانی دارای کرامت میدارند و نه فقط از جهت ترحم و به دلیل ظلمهای بیشماری که به او شده است حقوق او را بررسی میکند، بلکه بدین دلیل که کودک نیز انسانی در مرتبه دیگر انسانها قرار دارد و او را انسان آینده میبیند، مورد توجه قرار داده است.
نکته جالب توجه دیگر این است که حقوقی که قرآن مطرح میکند، در بسیاری از موارد بدون فرض نقض حقوق است؛ بدین معنا که قرآن قبل از اینکه هر گونه نقضی رخ دهد، آنها را مطرح نموده است و این از ویژگیهای الهی بودن آن است، اما حقوق کودک در کنوانسیون زمانی مطرح شد که موارد زیادی از نقض حقوق کودکان در جهان دیده شد. این امر نشان از سبقت و کمال قرآن نسبت به قوانین بشری از جمله کنوانسیون حقوق کودک دارد.
ب) وقتی مبنای یک آیین و مکتب، الهی باشد همه مباحث و مسائل آن نیز رنگ الهی میپذیرد. (یاأَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلاَتَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُم مُسْلِمُونَ) [۱۰] (وَاتَّقُوا اللّهَ وَیعَلِّمُکُمْ اللّهُ وَاللّهُ بِکُلِّ شَیءٍ عَلِیمٌ)[۱۱]
انسان معتقد به خدا، به حقوق و اخلاق پایبندتر است؛ چون اخلاق در او نهادینه شده است. در واقع قرآن انسان مخاطب خود را تکلیف محور و مسئول و پاسخگو میداند؛ در نتیجه چنین انسانی تعهد پذیر نیز هست (امینی، ۱۳۸۴: ۶۳)
آیات مربوط به مسئولیت انسان در چند دسته قرار میگیرند.
۱- مسئولیت انسان در مقابل خدا ورسول: (یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَلاَ تُبْطِلُوا أَعْمَالَکُمْ) [۱۲].
۲- مسئولیت انسان در مقابل خود و خانوادهاش: (یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَاراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَهُ) [۱۳].
۳- مسئولیت در مقابل اجتماع و مومنین (وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضَهُمْ أَولِیاءُ بَعْضٍ یأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَینْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ) [۱۴] (توبه/ ۷۱)؛
در مقابل، چون مبنای کنوانسیون سکولاریزم و لیبرالیسم است، انسان را مسئول نمیداند. در نتیجه عدم تعهد چنین انسانی، ناگزیر باید به ضمانتهای اجرایی دیگری از نوع بشری آن همچون حکومتها، دادگاهها و مجامع بین المللی تمسک جست. اما از آنجا که در زیر بنای این ضمانتها نیز اخلاق حضور کم رنگی دارد، باز هم نسبت به ضمانتهای اجرایی قرآن از ضعف و نقصان برخوردار است. این امر در بخشهایی از کنوانسیون نمود دارد که در ذیل به آنها اشاره میشود:
دوم: اختلافات محتوایی
با بررسی محتوایی هر یک از دو منبع حقوقی مورد بحث، چند نکته را یادآوری میکنیم.
اول. قرآن در جهت حقوق کودک افراط و تفریط نکرده است؛ بدین معنا که آنچه حق کودک بوده کامل و تمام گفته است و همانطور که گفته شد، هر دو جنبه مادی و معنوی حقوق را مطرح کرده است و حتی بیشتر از حقوق مادی به حقوق معنوی و اخلاقی پرداخته است، اما به نظر میرسد کنوانسیون در برخی جهات دچار افراط و تفریطهایی شده است؛ برای مثال، در بحث تربیت و حقوق معنوی کوتاهی کرده است، و تنها در ماده ۲۸ به حق آموزش و پرورش و در ماده ۲۹ به اهداف تربیتی اشارهای کلی و گذرا کرده است. این دو ماده چنین است:
ماده ۲۸ (حق آموزش و پرورش)
۱- حکومتها حق آموزش و پرورش را برای کودک به رسمیت میشناسند.
۲- حکومتهای عضو پیمان کوشش خود را میکنند تا روند آموزش و پرورش در مدارس درخور منزلت انسانی بوده و با محتوای این عهدنامه همخوان باشد.
۳- حکومتها از همکاریهای بینالمللی در امور آموزشی و پرورشی استقبال کرده و به خصوص هدف ریشه کنی بیسوادی و گسترش فن و دانش را دنبال میکنند»
ماده ۲۹ (اهداف تربیتی)
۱- حکومتهای عضو پیمان تأیید میکنند که تربیت باید:
الف) شخصیت، استعداد و تواناییهای روانی و جسمی کودک را تقویت و شکوفا نماید.
ب) احساس احترام و توجه به حقوق بشر و آزادیهای پایهای مصوب سازمان ملل متحد را در کودک پرورش دهد.
ج) نسبت به والدین، هویت فرهنگی و زبان و ارزشهای ملی سرزمین پدری، ایجاد علاقه و توجه نموده و احترام به فرهنگ دیگر سرزمینها را تقویت کند.
د) کودک را برای زندگی در یک جامعه آزاد بر پایه تفاهم، صلح، تحمل دگراندیشان و دیگرباشان، تساوی حقوق زن و مرد و دوستی خلقها و گروههای قومی یا ملی ـ مذهبی آماده کند.
هـ ) علاقه و توجه به کودک را نسبت به محیط زیست و طبیعت بیشتر کند» (سعیدنیا، ۱۳۸۵، ۲۲۸)
همچنین در برخی مادهها افراط مشاهده میشود؛ مثلاً در ماده ۳ درباره نفع کودک چنین آمده است: «در انجام هر اقدامی که به نوعی به کودک مربوط میشود، چه در بخش عمومی، خصوصی، اداری یا هر بخش دیگری، رعایت نفع و تأمین سلامت کودک بر سایر مسایل تقدم دارد» (سعیدنیا، ۱۳۸۵، ۲۱۱)
دوم. قرآن نگاه همه جانبه دارد؛ زیرا حق و تکلیف را با هم جمع کرده است؛ یعنی در قبال حقوق کودک، برای او وظایفی هم قائل شده است؛ مثلاً در سوره نور وظایفی را برای کودک در رعایت حقوق والدین مطرح میکند؛ (یأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لِیسْتَئْذِنکُمُ الَّذِینَ مَلَکَتْ أَیمنُکُمْ وَالَّذِینَ لَمْ یبْلُغُواْ الْحُلُمَ مِنکُمْ ثَلثَ مَرتٍ مِّن قَبْلِ صَلَوهِ الْفَجْرِ وَحِینَ تَضَعُونَ ثِیابَکُم مِّنَ الظَّهِیرَهِ وَمِن بَعْدِ صَلَوهِ الْعِشَآءِ ثَلثَ عَوْرتٍ لَّکُمْ لَیسَ عَلَیکمْ وَلَا عَلَیهِمْ جُنَاحٌ بَعْدَهُنَّ طَوفُونَ عَلَیکُم بَعْضُکُمْ عَلَى بَعْضٍ کَذلِکَ یبَینُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیتِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیم وَإِذَا بَلَغَ الْأَطْفلُ مِنکُمُ الْحُلُمَ فَلْیسْتَئْذِنُواْ کَمَا اسْتَئْذَنَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ کَذلِکَ یبَینُ اللَّهُ لَکُمْ ءَایتِهِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیم)[۱۵] «اى کسانى که ایمان آوردید! باید کسانى (از بردگان) که مالک شدهاید و کسانى (از کودکان) که به بلوغ نرسیدهاند، در سه مرتبه از شما رخصت بگیرند: پیش از نماز صبح، و هنگام نیمروز که لباسهاى (رسمى) خود را فرو مىنهید، و بعد از نماز عشا، [اینها] سه (وقت مخصوص) امور جنسى شماست؛ که بعد از آن (زمان) ها هیچ گناهى بر شما و بر آنان نیست (که بدون رخصت وارد شوند، چراکه) برخى از شما بر (گرد) برخى (دیگر) از شما مىچرخید؛ اینگونه خدا آیات را براى شما روشن بیان مىکند، و خدا داناى فرزانه است. و هنگامى که کودکان شما به بلوغ مىرسند پس باید (در همه اوقات براى ورود به اتاق خصوصى پدر و مادر) رخصت بگیرند، همان گونه که کسانى (از بزرگسالان) که پیش از آنان بودند رخصت مىگرفتند؛ اینگونه خدا آیاتش را براى شما روشن بیان مىکند، و خدا دانایى فرزانه است». این در حالی است که در کنوانسیون هیچ بحثی از وظایف کودکان به میان نیامده است.
سوم: در ماده یک کنوانسیون، «کودک» را اینگونه معرفی مینماید: «از نظر این کنوانسیون منظور از کودک افراد انسانی زیر سن هجده سال است، مگر اینکه طبق قانون قابل اجرا در مورد کودک، سن بلوغ کمتر تشخیص داده شود» (سعیدنیا، ۱۳۸۵: ۲۱۰)
بنابر کنوانسیون حقوق کودک، افراد انسانی کمتر از هیجده سال، کودک محسوب میشوند. این تعریف انتهای کودکی را مشخص نموده، اما به ابتدای کودکی اشارهای ندارد، گویا این مسئله بدیهی است که ابتدای کودکی از زمان تولد انسان است، لکن از نظر قرآن، ابتدای کودکی از لحظه انعقاد نطفه بوده و انتهای آن از ابتدای بلوغ میباشد؛ زیرا هر فرد انسانی از لحظه انعقاد نطفه از حقوق خاص برخوردار میگردد که نمیتوان آنها را نادیده گرفت. قرآن در مراحل جنینی از کودک با عنوان «انسان» یاد میکند: (وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن سُلاَلَهٍ مِن طِینٍ ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَهً فِی قَرَارٍ مَّکِینٍ ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَهَ عَلَقَهً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَهَ مُضْغَهً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَهَ عِظَاماً فَکَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْماً ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ) [۱۶] «و به یقین، انسان را از چکیدهاى از گِل آفریدیم؛ سپس او را آب اندک سیالى در جایگاه استوار [= رحم] قرار دادیم؛ سپس آب اندک سیال را به صورت [خون بسته] آویزان آفریدیم؛ و [خون بسته] آویزان را به صورت (چیزى شبیه) گوشت جویده شده آفریدیم؛ و گوشت جویده شده را به صورت استخوانهایى آفریدیم و بر استخوانها گوشتى پوشاندیم؛ سپس آن را به صورت آفرینش دیگرى پدید آوردیم؛ و خجسته باد خدا، که بهترین آفرینندگان است!».
همچنین قرآن در بحث از ارث میفرماید: (یوصِیکُمُ اللّهُ فِی أَوْلاَدِکُم لِلْذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیینِ. . . )؛ [۱۷] این تعبیر نشان از این دارد، که قرآن جنین را هم دارای حقوقی میداند؛ به همین سبب فقها نیز به ارث بردن جنین فتوا دادهاند. در قانون مدنی نیز چنین آمده است: باید برای جنین سهمالارث کنار گذاشته شود (ماده ۸۷۵ و ۸۷۸ قانون مدنی) همچنین حق نفقه نیز دارد (ماده ۱۱۰۹ قانون مدنی). (اسعدی، ۱۳۸۷: ۴۱۶)؛
نکته دیگر اینکه کنوانسیون انتهای کودکی را تمام شدن هجده سال میداند (سعیدنیا، ۱۳۸۵: ۲۱۰)، در حالی که قرآن انتهای کودکی را بلوغ میداند. (وَإِذَا بَلَغَ الْأَطْفلُ مِنکُمُ الْحُلُمَ فَلْیسْتَئْذِنُواْ کَمَا اسْتَئْذَنَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ کَذلِکَ یبَینُ اللَّهُ لَکُمْ ءَایتِهِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیم) [۱۸]؛ «و هنگامى که کودکان شما به بلوغ مىرسند پس باید (در همه اوقات براى ورود به اتاق خصوصى پدر و مادر رخصت بگیرند، همان گونه که کسانى (از بزرگسالان) که پیش از آنان بودند رخصت مىگرفتند؛ اینگونه خدا آیاتش را براى شما روشن بیان مىکند، و خدا دانایى فرزانه است».
چهارم: حیات اخروی از مهمترین حقوق کودک، بلکه مهمترین حق انسانی است، ولی کنوانسیون بدان نپرداخته است. آیات قرآنی در این زمینه بسیار است. در تمامی این آیات توجه به حیات اخروی و خط فکری صحیح بر عهده والدین نهاده شده و از حقوق کودک شمرده شده است.
وَوَصَّى بِهَا إِبْرَاهِیمُ بَنِیهِ وَیعْقُوبُ یا بَنِی إِنَّ اللّهَ اصْطَفَى لَکُمُ الدِّینَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلِّا وَأَنْتُم مُسْلِمُون أَمْ کُنْتُمْ شُهَداءَ إِذْ حَضَرَ یعْقُوبَ المَوْتُ إِذْ قَالَ لِبَنِیهِ مَا تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِی قَالُوا نَعْبُدُ إِلهَکَ وَإِلهَ آبَائِکَ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمعِیلَ وَإِسْحقَ إِلهاً وَاحِداً وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُون) [۱۹]؛ «و ابراهیم و یعقوب (در واپسین لحظات عمر) فرزندان خود را به این آیین وصیت کردند (و به فرزندان خویش گفتند: ) «فرزندان من! خداوند این آیین پاک را براى شما برگزیده است و شما جز به آیین اسلام [تسلیم در برابر فرمان خدا] از دنیا نروید. آیا هنگامى که مرگ یعقوب فرا رسید، شما حاضر بودید؟ در آن هنگام که به فرزندان خود گفت: «پس از من، چه چیز را مىپرستید؟» گفتند: «خداى تو، و خداى پدرانت، ابراهیم و اسماعیل و اسحاق، خداوند یکتا را، و ما در برابر او تسلیم هستیم».
پنجم: قرآن حتی به جزئیات حقوق هم اشاره کرده است؛ نمونه، حق شیرخوارگی و حق اسم برای کودک را به طور مفصل چنین شرح میدهد:
وَالْوَالِدَاتُ یرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَینِْ کاَمِلَینِْ لِمَنْ أَرَادَ أَن یتِمَّ الرَّضَاعَه وَعَلىَ المَْوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَکِسْوَتهُُنَّ بِالمَْعْرُوفِ لَاتُکلََّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَهَا لَا تُضَارَّ وَالِدَهُ بِوَلَدِهَا وَلاَ مَوْلُودٌ لَّهُ بِوَلَدِهِ وَعَلىَ الْوَارِثِ مِثْلُ ذَالِکَ فَإِنْ أَرَادَا فِصَالاً عَن تَرَاضٍ مِّنهُْمَا وَتَشَاوُرٍ فَلَا جُنَاحَ عَلَیهِْمَا وَإِنْ أَرَدتُّمْ أَن تَسْترَْضِعُواْ أَوْلَادَکمُْ فَلاَجُنَاحَ عَلَیکمُْ إِذَا سَلَّمْتُم مَّا ءَاتَیتُم بِالمَْعْرُوف وَاتَّقُواْ اللَّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ بمَِا تَعْمَلُونَ بَصِیر) [۲۰] ؛ «مادران، فرزندان خود را دو سال تمام، شیر مىدهند. (این) براى کسى است که بخواهد دوران شیرخوارگى را تکمیل کند. و بر آن کس که فرزند براى او متولّد شده [پدر]، لازم است خوراک و پوشاک مادر را به طور شایسته (در مدت شیر دادن بپردازد حتى اگر طلاق گرفته باشد. ) هیچ کس موظّف به بیش از مقدار توانایى خود نیست! نه مادر (به خاطر اختلاف با پدر) حق ضرر زدن به کودک را دارد، و نه پدر. و بر وارث او نیز لازم است این کار را انجام دهد [هزینه مادر را در دوران شیرخوارگى تأمین نماید]. و اگر آن دو، با رضایت یکدیگر و مشورت، بخواهند کودک را )زودتر) از شیر بازگیرند، گناهى بر آنها نیست. و اگر (با عدم توانایى، یا عدم موافقت مادر) خواستید دایهاى براى فرزندان خود بگیرید، گناهى بر شما نیست به شرط اینکه حق گذشته مادر را به طور شایسته بپردازید. و از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید! و بدانید خدا، به آنچه انجام مىدهید، بیناست!»
اما در مقابل، کنوانسیون یا به این جزئیات بسیار مهم که هیچ یادکردی از آن نمیکند، و مانند حق شیرخوارگی یا اگر از آن یاد کرده است مانند حق اسم، صرفاً کلی و بدون دادن هرگونه روش و الگو میباشد.
ماده ۷: هر کودکی از بدو تولد حق داشتن یک نام را دارد که باید در دفاتر مربوطه ثبت شود. همچنین داشتن تابعیت حق اوست و در صورت امکان باید والدین خود را شناخته و از سوی آنها نگهداری شود.
ماده ۸؛ حکومتهای عضو پیمان موظف هستند که حقوق کودک را رعایت کرده و هویت فردی، تابعیت، نام و روابط شناخته شده خانوادگی او را مطابق قانون حفظ نمایند. » (سعیدنیا، ۱۳۸۵: ۲۱۲ )
ششم: با توجه به اینکه کنوانسیون تنها مشتمل بر ۵۴ ماده میباشد که البته بخشی از آن مواد ناظر به شکل ظاهری کنوانسیون، اجرا، امضا، نگهداری آن و. . . میباشد و اینکه در همان مواد اصلی نیز به صورت کلی و مبهم بحث کرده، نشان دهنده این است که این کنوانسیون از جامعیت لازم برخوردار نبوده و دارای کاستیها و نقایص بسیار میباشد.
سوم. اختلافات روشی
الف) قرآن ساختارهای مناسب برای تأمین حقوق کودک را نیز پیشبینی کرده است، مثلاً در درجه اول خانواده یعنی پدر و مادر؛ سپس اطرافیان و دوستان یعنی اجتماع و آنگاه حکومت اسلامی است و بیشترین تأکید قرآن بر روی خانواده است. اما کنوانسیون نسبت به چینش ساختارها از نظر درجهبندی و قرار گرفتن در جایگاه مناسب خودش دقت لازم را به کار نگرفته است و بیشترین تأکید آن بر روی دولتها و مجامع بین المللی است.
ماده ۴: حکومتهای عضو پیمان، اقدامهای ضروری و مناسب قانونی، اداری و غیره را به عمل میآورند تا حقوق پذیرفته شده در این عهدنامه را اجرا نمایند. حکومتها برای تحقق مفاد این عهدنامه با توجه به حقوق و اوضاع اجتماعی، سیاسی و فرهنگی، تا آخرین حد ممکن از تمامی منابع موجود ملی خود و در صورت نیاز بینالمللی استفاده میکنند. » (سعیدنیا، ۱۳۸۵: ۲۱۱)
ب) برای تأمین حقوق کودک روشهای متفاوتی وجود دارد. قرآن روشهای رعایت حقوق را به طور جزیی به شیوههای گوناگونی مثل قصه، الگوسازی، مثالهای عینی و حقیقی، امر و نهی و. . . بیان کرده است. اینکه چه شیوهای کجا باید به کار گرفته شود و نیز تنوع این شیوهها حسن دیگر و برتری قرآن بر کنوانسیون میباشد.
نتیجه بحث این می شود که با لحاظ مراتب مذکور مشخص می شود اختلافاتی بین حقوق کودک در قرآن و کنوانسیون حقوق کودک از حیث مبنایی، محتوایی و روشی وجود دارد و حمایتهای جامع تری از حقوق کودک در متون قرآنی بعمل آمده و از طرفی اعلامیه حقوق کودک و کنوانسیون حقوق کودک فارغ از منشاء آنها یعنی مشروع و نامشروع بودن مورد حمایتهای حقوقی، تربیتی، مادی و معنوی و آموزشی قرار داده است و شایسته است نظام حقوقی ایران به لحاظ عملی نیز خود را با معیارهای کنوانسیون حقوق کودک تطبیق دهد چرا که در اغلب موارد این اطفال به صورت بلاتکلیف رها می شوند و چنانچه به موسسات خیریه و بهزیستی داده شوند در این صورت موسسات خیریه در زمان سرپرستی و حتی پس از سرپرستی و بعد از زمان واگذاری به سرپرستان آنچنان نظارتی نداشته به طوری که پس از صدور حکم سرپرستی عملاً نظارت به معنای اخص کلمه وجود ندارد.
فصل دوم
۸
دکترمریم کریمیان بستانی
۹
آقای احمد مجوزی
۱۰
عضو مدعو
نام و نام خانوادگی معاون پژوهشی واحد
تاریخ
امضا
دکتراحمد مهربان
بسمه تعالی
فرم تعهد استاد راهنما و مشاور و دانشجو
اینجانبان اساتید راهنما و مشاور پایان نامه خانم نسرین کدخدا زاده دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد رشته شیمی گرایش آلی متعهد میشویم در کلیه تولیدات علمی مستخرج از این پایان نامه / رساله (اعم از مقاله، طرح پژوهشی، کتاب، اختراع و ….) که به منظور استفاده از تسهیلات تشویقی، سفرهای علمی، فرصت مطالعاتی و امتیاز ارتقاء علمی (اعضاء هیأت علمی واحد و ….) ارائه میگردد، بر اساس بخشنامه شماره ۲۹۹۹۲۰/۷۳ به تاریخ ۹/۹/۹۲ نسبت به درج آدرس دقیق دانشگاه و واحد و رعایت ترتیب و توالی آن به عنوان تنها آدرس خود به صورت زیر اقدام نمائیم. بدیهی است چنانچه تحت هر شرایطی و در هر زمان، دانشگاه خلاف موارد ذکر شده را مشاهده نماید نسبت به تصمیم اتخاذ شده هیچگونه ادعایی نداشته و حق هر گونه اعتراضی را از خود سلب و ساقط مینمائیم:
نام و نام خانوادگی استاد مشاور: نام و نام خانوادگی استاد راهنما:
تاریخ و امضاء: تاریخ و امضاء:
تبصره: تکمیل این فرم برای اساتید تمام وقت زاهدان الزامی است و اساتید نیمهوقت یا مدعو در صورتی که نام ایشان به عنوان نویسنده اول و عهدهدار مکاتبات در تولیدات علمی مستخرج از رساله قید نشود ملزم به امضای این فرم نمیباشند.
اینجانب نسرین کدخدا زاده دانشجوی ورودی ۹۱ مقطع کارشناسی ارشد رشته شیمی گرایش آلی متعهد میشوم در کلیه تولیدات علمی مستخرج از پایان نامه / رسالهام با عنوان ” مطالعه واکنش بین ۲-مرکاپتو-۱-متیل ایمیدازول با استرهای استیلنی در حضور ایزوکینولین “به منظور تسویه حساب و یا استفاده از تسهیلات تشویقی و سفرهای علمی و ….. نسبت به درج آدرس دقیق دانشگاه و واحد و رعایت ترتیب و توالی آن به صورت ذیل به عنوان تنها آدرس خود اقدام نمایم. بدیهی است چنانچه تحت هر شرایطی و در هر زمان، دانشگاه خلاف موارد ذکر شده را مشاهده نماید نسبت به تصمیم اتخاذ شده هیچگونه ادعایی نداشته و حق هر گونه اعتراضی را از خود سلب و ساقط می نمایم.
نام و نام خانوادگی دانشجو : نسرین کدخدا زاده
تاریخ و امضا………………………..
فرم تکراری نبودن موضوع پایان نامه
دانشگاه آزاد اسلامی
واحد زاهدان
کارشناس محترم پژوهش و فناوری
مولف درتفسیرجوامع الجامع، دادن را بهرهمندکردن بردگان از مالی می داند،که خداوند برعهده صاحبان شان گذاشته است، و این امر را استحبابی می داند.[۲۷۰]
طبرسی بیان داشته است،که مقصود از مکاتبه این است، که انسان با بنده خو د قرار داد کند،که هرگاه بنده مبلغ فلان ظرف اقساطی را بپردازد،آزاد باشد.[۲۷۱]
مولف اطیب البیان آورده است،که مکاتبه دو نحو است،مشروط وغیر مشروط،مشروط آن است که بنده و مولی شرط کنند،که غلام یا کنیز مال المکاتبه را در طی مدت قرار دادو به تدریج ودردفعات معین بپردازند، و آزادشوند؛ اگرغلام یا کنیزتمام مال مکاتبه را ادا نکردند،آزاد نشوند، ویک نحو مطلق است که به مقدار ادا کردن، ازمال المکاتبه آزاد شوند؛ مولف مقصودآیه را این میداند،که در مکاتبه شرط نکنید، بلکه در نیت وضمیر شما باشد،که مقداری از مال مکاتبه رابه آنها بدهید.[۲۷۲]
این حدیث معنایی تعیینی وتفسیری دارد،که معنای اتا را درباب قرارداد مکاتبه بیان وتفسیرکرده است.
۳-۳-اذی
مولف واژه اذی رابه معنای بیماری گرفته است.[۲۷۳] آیهی آورده شده، برای رساندن معنای اذی، عبارت است: « فَمَنْ کانَ مِنْکُمْ مَریضاً أَوْ بِهِ أَذىً مِنْ رَأْسِهِ فَفِدْیَهٌ مِنْ صِیامٍ أَوْ صَدَقَهٍ أَوْ نُسُکٍ »(بقره /۱۹۶) «و هرکس از شما بیمار باشد، یا در سر ناراحتى داشته باشد [و ناچار شود در احرام سر بتراشد] به کفّاره [آن باید] روزهاى بدارد، یا صدقهاى دهد، یا قربانى ای بکند.»
حدیثی که درذیل آیهی بالا آورده شده،عبارت است از:عن علی بن الحسین(علیه السلام) قال:وصیام أذى حلق الرأس واجب قال الله عز و جل- فمن کان منکم مریضا أو به أذى من رأسه ففد یه من صیام أو صدقه أو نسکٍ فَصَاحِبُهَا فِیهَا بِالْخِیَارِ فَإِنْ صَامَ صَامَ ثَلَاثَهَ أَیَّام.[۲۷۴]
علامه درتفسیرالمیزان بیانمیدارد،که اذی کنایه است، از متاذیشدن،حشراتی که در سرمی افتد.[۲۷۵]
طبرسیدرمجمع البیانآوردهاست،کهاگرکسیناراحتیدرسرش پدیدآید،که درمانش تنها سرتراشی است، در این صورت می تواند در حال احرام سر بتراشد، ولی باید فدیه دهد.[۲۷۶]
راغب اصفهانی اذیرا اذیّت و آزارى میداند،که به هرذى روحى را نظرجسمى یا روحى با عواقبش مىرسد، چه دنیایى و چه اخروى. [۲۷۷]
در حدیث تراشیدن سر را واجب کرده در صورت « اذی» در سر، با توجه به مطالب بالا میتوان گفت، اذی هرنوع رنجش در سر است که نتوان آنرا تحمل کرد؛و هم چنین باتوجه به اینکه حدیث با ذکر آیه آمده است، و فدیه آن نیز مشخص شده است، میتوان گفت که این حدیث در صدد بیان مقصود واژه بارویکردی تفسیری است، وبیانگریک حکم است،یعنی «اذی» به گونه ای است، که قابل تحمل نیست وفدیه رابه دنبال دارد.
۳-۴-خشی
طریحی واژه خشی، رابه معنایخوفوترس بیانداشته است.[۲۷۸]آیهی آورده شده، دربیان واژه خشیعبارت است از: «وَ لْیَخْشَ الَّذینَ لَوْ تَرَکُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیَّهً ضِعافاً خافُوا عَلَیْهِمْ فَلْیَتَّقُوا اللَّهَ وَ لْیَقُولُوا قَوْلاً سَدیداً» (نسا/۹) «وآنان که اگر فرزندان ناتوانى از خود بر جاى بگذارند، بر [آینده] آنان بیم دارند، باید [از ستم بر یتیمان مردم نیز] بترسند؛ پس باید از خدا پروا دارند، و سخنى [بجا و] درست گویند.»
حدیث آورده شده، در ذیل آیهی بالا عبارت است از: عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ إِنَّ فِی کِتَابِ عَلِیٍّ (علیه السلام) أَنَّ أَکْلَ مَالِ الْیَتَامَى ظُلْماً سَیُدْرِکُهُ وَبَالُ ذَلِکَ فِی عَقِبِهِ مِنْ بَعْدِهِ فِی الدُّنْیَا فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ- وَ لْیَخْشَ الَّذِینَ لَوْ تَرَکُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیَّهً ضِعافاً خافُوا عَلَیْهِمْ فَلْیَتَّقُوا اللَّهَ وَ لْیَقُولُوا قَوْلًا سَدِیداً وَ أَمَّا فِی الْآخِرَهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ- إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامى ظُلْماً إِنَّما یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَیَصْلَوْنَ سَعِیرا.[۲۷۹] حلبى از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده است، که فرمود: در کتاب على (علیه السلام) آمده است:کسى که مال یتیمان را به ستم مىخورد، به زودى وبال این کار را در دنیا در میان نسلش پس از خود خواهددید؛ و در آخرت نیز وبال آن به خودش خواهدرسید؛ امّادر دنیاخداوند فرموده است:« وَ لْیَخْشَ الَّذِینَ لَوْ تَرَکُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیَّهً ضِعافاً خافُوا عَلَیْهِمْ فَلْیَتَّقُوا اللَّهَ وَ لْیَقُولُوا قَوْلًا سَدِیداً » (نساء/ ۹)
علامه درتفسیر المیزانخشیت را تأثر قلبی از چیزی میداند،که انسان از اتفاق افتادن آن ترس دارد، البته ترسی که پر اهمیت باشد.[۲۸۰]
راغب اصفهانی بیانداشته است،که خشی بیمی است، که همراه باتعظیم و بزرگداشت است، و پراهمیت باشد؛ واین حالت از راه علم وآگاهی بدست می آید.[۲۸۱]
علامهبراین باوراست، که خداوند مردم رامامور به خشیت وتقوا کرده است؛واین نیست مگرتهدیدیکه، هر مصایبی که ایشان برسریتیمان مردم بیاورند، به یتیمان خودشان بر میگردد.[۲۸۲] مولف درتفسیر اطیبالبیان در ذیل این آیه آورده است، که اینآیه رابه دو نحو تفسیر کرده اند؛یکی اینکه کسی که، اولاد صغاردارد، زیاده روی واسراف نکند؛ چه در زمان حیاتش و چه بعد از آن که وصیتی کند، تمام مالش را صرف او کنند، بلکه زاید بر ثلث حق ندارد،بلکه ثلث هم زیاد است؛ودوم اینکه کسی که قیم صغار شد، درحق آنان ظلم نکند،چرا که چنین معامله ایی در حق اولاد خودش خواهد شد.[۲۸۳]
آنچه واضح و روشن است، این است که حدیث در جهت بیان تفسیر وتعیین معنای مقصود واژه خشی است؛ واین خشیت پراهمیت جلوه می کند،چرا که باتوجه به حدیث عذاب را هم در این دنیا وهم در آخرت بدنبال دارد، خشیتی که باید ازباب خوردن مال یتیم داشت.
۳-۵-نبا
مولف براین عقیده است،که نبابه معنای خبر و اخبار است.[۲۸۴] ذیل آیهی :« عَمَّ یَتَساءَلُونَ - عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیم» (نبا/۱و۲)« درباره چه چیز از یکدیگر مىپرسند؟ از آن خبر بزرگ.» حدیث ذیل بیان شده، که عبارت است از :
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ أَوْ غَیْرِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ عَنْ أَبِی حَمْزَهَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (علیه السلام) قَالَ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّ الشِّیعَهَ یَسْأَلُونَکَ عَنْ تَفْسِیرِ هَذِهِ الْآیَهِ- عَمَّ یَتَساءَلُونَ عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ قَالَ ذَلِکَ إِلَیَّ إِنْ شِئْتُ أَخْبَرْتُهُمْ وَ إِنْ شِئْتُ لَمْ أُخْبِرْهُمْ ثُمَّ قَالَ لَکِنِّی أُخْبِرُکَ بِتَفْسِیرِهَا قُلْتُ عَمَّ یَتَساءَلُونَ قَالَ فَقَالَ هِیَ فِی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ یَقُولُ مَا لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ آیَهٌ هِیَ أَکْبَرُ مِنِّی وَ لَا لِلَّهِ مِنْ نَبَإٍ أَعْظَمُ مِنِّی.[۲۸۵] -ابو حمزه گوید: بامام باقر (علیه السلام) عرض کردم: قربانت گردم شیعهازشما تفسیر این آیه را میپرسند «از چه ازیک دیگر میپرسند؟ از خبر بزرگى میپرسند!» فرمود:اختیاربامن است، اگر خواهم به آنها بگویم، و اگرخواهم نگویم سپس فرمود: ولى من تفسیرش را براى تو میگویم عرض کردم: «از چه از یک دیگر میپرسند؟» فرمود: این آیه در باره امیرالمومنین(صلوات اللَّه علیه) است، آن حضرت (علیه السلام) می فرمود:خدا را آیهاى بزرگتر از من نیست، خدا را خبرى بزرگتر از من نیست.
راغب اصفهانی براین عقیده است، که نبا خبرى است، که فایده و سود بزرگى دارد، که از آن خبرعلم و دانش حاصل می شود؛وبرظنّ وگمان غلبه می کند،هیچگاهگفتن خبر به معنى نبا درست نیست مگر اینکه سه اصل سود وفایده وعلم ودانش وغلبه بر ظن وگمان از آن فهمیده شود؛ وهم چنین راغب بر این باور است، که به خبرى که دروغى در آن نباشد شایسته است، نبا گویند. و هم چنین خبر از سوى خدا و از سوى نبى (علیه الصلاه و السلام)را نبا گویند.[۲۸۶]
علامه درذیل آیه بالا بیان کرده،که این آیه پاسخ از استفهامى است،که خود خداى تعالى کرده بود، خودش پرسید، از چه سوال مىکنند؟پاسخ مىدهد، از خبرى بس عظیم؛ و این توصیفى که از خبر مذکور کرده، توصیفى است که تعظیم آن خبر، از آن هویدا است؛و مراد از"خبر عظیم” خبر بعث و قیامت است، که قرآن عظیم در سورههاى مکى و مخصوصا در سورههایى که، در اوایل بعثت نازل شده، کمال اهتمام را درباره اثبات آن دارد ، علامه بر این باور است، که موید این معنا سیاق آیات سوره نبا است، که در آنها جز به مساله قیامت و صفات یوم الفصل و استدلال برحقیت و واقعیت آن پرداخته نشده است.[۲۸۷]
در تفسیر جوامع الجامع آمده است، که این جمله توضیح شىء مورد اهمیت است، که خبر روز رستاخیز باشد، یا امررسالت و لوازم آن باشد.[۲۸۸]
درمخزن العرفان نیز آمدهاست،که نبا خبرى را گویند، که متضمن سه فایده باشد اول فایدهاش بزرگباشد؛دوم از آن علم یا ظن حاصل گردد؛سوم عارى و خالى ازدروغ باشد،مثل تواتریا خبرى که خدا یا پیغمبر وامام میدهندکه احتمال کذب نمی دهد، وبیان می داردتمام اخباری که بلفظ نبا آمده است، متضمن معنای این سه معنی است.[۲۸۹]
در تفسیرکشاف آمده است،که «عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ»شرح مقام با عظمت است.[۲۹۰]
باتوجه به معناههای بالا وتفاسیرگفته شده،که بیان شد، نبا متضمن خبری ا ست، که پراهمیت باشد، و طریحی این حدیث را از حیث تفسیر آیه آورده است، وبا آوردن این حدیث مصداق آیه را بیان کرده است،که منظور امام علی (علیه السلام) ولایت اوست.
۳-۶-وفی
طریحی براین باور است،که وفی به معنای گرفتن به طور کامل به طوری که چیزی از آن باقی نماند، است.[۲۹۱] آیهی آورده شده، در این قسمتعبارتاست از:«وَ إِبْراهِیمَ الَّذِی وَفَّى»(نجم /۳۷) «و [نیز در نوشتههاى] همان ابراهیمى که وفا کرد». طریحی حدیثی را ذیل این آیه آورده است، که عبارت است از:
الْمُکَارِی عَنْ أَبِی حَمْزَهَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (علیه السلام) قَالَ قُلْتُ لَهُ مَا عَنَى بِقَوْلِهِ- وَ إِبْراهِیمَ الَّذِی وَفَّى قَالَ کَلِمَاتٍ بَالَغَ فِیهِنَّ قُلْتُ وَ مَا هُنَّ قَالَ کَانَ إِذَا أَصْبَحَ قَالَ- أَصْبَحْتُ وَ رَبِّی مَحْمُودٌ أَصْبَحْتُ لَا أُشْرِکُ بِاللَّهِ شَیْئاً وَ لَا أَدْعُو مَعَهُ إِلَهاً وَ لَا أَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ وَلِیّاً- ثَلَاثاً وَ إِذَا أَمْسَى قَالَهَا ثَلَاثاً قَالَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی کِتَابِهِ- وَ إِبْراهِیمَ الَّذِی وَفَّى..[۲۹۲] ابو حمزه گوید:به حضرت باقر( علیه السلام) عرض کردم:خداى تعالى از این گفتار چه مقصودى دارد (که فرماید): «و ابراهیم که وفا کرده است»؛ فرمود:(مقصودش) کلماتى بوده که ابراهیم در (گفتن) آنها مبالغه می- کرده (و بسیارمی گفته) عرض کردم:آنها چیست؟ فرمود: هر گاه صبح می کرد، سه بار میگفت:«اصبحت و ربى محمود اصبحت لا اشرک باللَّه شیئا و لا أدعو معه الها و لا اتخذ من دونه اولیا»و چون شام میکرد سه بار میگفت؛ فرمود: پس خداى عز و جل در قرآن اش این آیه را نازل فرمود:«و ابراهیم که وفادارى کرد».
علامه بیان کرده که کلمه” توفیه” که مصدر فعل” وفى” است، به معناى آن است که حق صاحبحقراتماموکمال بپردازى و توفیه ابراهیم (علیه السلام) این بود، که آن حضرت هرحق بندگى که به عهده داشت، تمام و کامل ادا کرد؛و به بهترین وجه هم ادا کرد.[۲۹۳]سپس علامه درادامه بیان خود این آیه را می آورد، که خداى تعالى در ستایشاش فرموده:«وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ» (بقره/۱۲۴)
طبرسی براین باور است، که حضرت ابراهیم فرمان خدا رابه طور کامل وتمام انجام داد.[۲۹۴]
هم چنیندرتفسیرالقرآن الکریم مولف بیان کرده است، که وفی به معنای اتمام امر و فرمان وصبر بر ذبح فرزند وآتش نمرود است.[۲۹۵]
طریحیاینحدیثرادرجهتتفسیرآیهبیان داشته است،و معنای وفا رادر کلامامام برای مخاطب خود بیان وتبیین کرده است،که مقصود از وفاداری امام گفتن این جملههای مورد نظردر حدیث است.اماآنچه روشن است، گفتن این جملهها در لفظ فقط نمیتواند باشد، بلکه در عمل، حضرت ابراهیم آنهارا ادا کرده است.
۳-۷-هدا
طریحی بیان داشته است،که هدا به معنای راهنمایی کردن وثابت قدم نگه داشتن بر صراط المستقیم است.[۲۹۶]
مولف دراین قسمت آیهی ذیل را بیان داشته است، که عبارت است از :« اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ» (حمد/۶)« به راه راست ما را راهبر باش.»
حدیث آورده شده، توسط طریحی در این قسمت عبارت است از :
قَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّادِقُ (علیه السلام) فِی قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ قَالَ یَقُولُ أَرْشِدْنَا إِلَى الصِّرَاطِ الْمُسْتَقِیمِ أَرْشِدْنَا لِلُزُومِ الطَّرِیقِ الْمُؤَدِّی إِلَى مَحَبَّتِکَ وَ الْمُبَلِّغِ إِلَى دِینِکَ وَ الْمَانِعِ مِنْ أَنْ نَتَّبِعَ أَهْوَاءَنَا فَنَعْطَبَ أَوْ نَأْخُذَ بِآرَائِنَا فَنَهْلِکَ.[۲۹۷]
حضرت صادق( علیه السلام) در باره آیه «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ» فرمود: یعنى ما را راهنمایى کن براه مستقیم، که منظور از راهنمایى کن،این است که، براهى که برساند، ما را به محبت تو و دینت، و باز دارد، از آنکه پیرو هواى نفس خویش باشیم، یا از آرا خود پیروى کنیم و هلاک گردیم.
راغب براین باوراست،که هدی به معنای راهنمایی با لطف ومهربانی است؛ وهم چنین بیانداشته استکه،دراین آیات که واژه هدایت درآنها بهکاررفته است،اولایمان ونیکواری باید باشد، سپس افزونی هدایت ازسوی خدا است.[۲۹۸]
در تاج العروس آمده است،که هدی به معنای راهنمایی است، و دلالت می کند به لطفی که مارا به مطلوب برساند.[۲۹۹] در کتاب العین آمده است،هدی به معنای آنچه هدایت می کند به سوی صاحب موده از نیکی است.[۳۰۰]
این حدیث معنای هدایت را، راهنمایی به سوی محبت خداوندی یا راهی که انتهای آن محبت خداوندی است، میداند وتفسیر می کند، و هر چه محبت خدا شامل او شود، یقیناً از هوی هوس به دور می باشد.
۳-۸-دبب
طریحی بیانداشته است، دابه که از ریشه “دبب” است،به این معنا است،که آن خارج می شود، ازبین صفا ومروه و خبر میدهد، به مومن که او مومن است، و به کافرکه اوکافر است.[۳۰۱]
آیهی آورده شده، دراین قسمت عبارت است از : «وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّهً مِنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ کانُوا بِآیاتِنا لا یُوقِنُونَ» (نمل/۸۲) «و چون قول [عذاب] بر ایشان واجب گردد جنبندهاى را از زمین براى آنان بیرون مىآوریم، که با ایشان سخن گوید،که مردم [چنان که باید] به نشانههاى مایقین نداشتند.»
طریحی حدیثی را در این قسمت بیان داشته است، که عبارت است از:
«وَ عَنْ حُذَیْفَهَ عَنِ النَّبِیِّ ص قَالَ: دَابَّهُ الْأَرْضِ طُولُهَا سِتُّونَ ذِرَاعاً لَا یُدْرِکُهَا طَالِبٌ وَ لَا یَفُوتُهَا هَارِبٌ فَتَسِمُ الْمُؤْمِنَ بَیْنَ عَیْنَیْهِ وَ تَکْتُبُ بَیْنَ عَیْنَیْهِ «مُؤْمِنٌ» وَ تَسِمُ الْکَافِرَ بَیْنَ عَیْنَیْهِ وَ تَکْتُبُ بَیْنَ عَیْنَیْهِ «کَافِرٌ» وَ مَعَهَا عَصَا مُوسَى وَ خَاتَمُ سُلَیْمَانَ فَتَجْلُو وَجْهَ الْمُؤْمِنِ بِالْعَصَا وَ تَخْطِمُ أَنْفَ الْکَافِرِ بِالْخَاتَمِ حَتَّى یُقَالَ یَا مُؤْمِنُ وَ یَا کَافِرُ.»[۳۰۲] حذیفه از پیامبرخدا روایت کرده است،که حیوانى است،به طول ۶۰ ذراع که هیچ کس نمیتواند،آن را بگیرد واحدى نمیتواند از چنگ او فرار کند؛ میان دو چشم مومن علامت گذاشته مىنویسد: مومن؛ و میان دو چشم کافر اثر گذاشته مىنویسد: کافر؛ عصاى موسى و انگشترى سلیمان با اوست؛ صورت مومن را به عصا روشنى میدهد و بینى کافر رابه انگشترى مهر مىزند،تا به مومن خطاب شود: اى مومن و به کافر خطاب شود: اى کافر.
مشخصه خاص دریاچه ارومیه تنوع جانوری کم ولی ارزش های زیستی بسیار بالا است. تولید بالای جلبک ها و آرتمیا تغدیه بسیاری از پرندگان مهم را تشکیل می دهد.
◄به دلیل نقش دریاچه ارومیه به عنوان «کاسه هیدرولوژیکی» این دریاچه دامنه محدودی از سایر فعالیت های طبیعی را عرضه می نماید. مهمترین آنها تاثیر دریاچه بر آب و هوای محلی است که منطقه را مستعد فعالیت های کشاورزی می نماید. همچنین دریاچه ذخیره مهمی برای رسوبات، مواد مغذی می باشد.
◄در دریاچه ارومیه تعداد زیادی زیستگاه آبی و خشکی وجود دارد. ۱۷ سایت بحرانی شامل خود دریاچه و برخی از زیستگاههای خشکی مهم و تالاب های اطراف دریاچه به عنوان مهمترین نواحی جهت مدیریت حفاظتی و حمایتی مطرح شده اند.
◄تالاب های آب شیرین اطراف دریاچه (نقاط بحرانی) عملکرد های هیدرولوژیکی مهمی شامل تغذیه آبهای زیر زمینی، جلوگیری از ورود آب شور، بدام انداختن مواد غذایی و رسوبات و احتمالا کنترل سیلاب را در بر می گیرند. بعلاوه آنها نقش مهمی را در تثبیت ساحل دریاچه و تامین خاک غنی جهت کشاورزی ایفا می کنند.
۱-۶-۲.ارزش های اقتصادی
◄آرتمیا تخم باارزشی دارد، پرورش دهندگان میگو طی روشی این تخمها را باز میکنند و وقتی نوزاد بیرون میآید، برای مزارع پرورش میگو استفاده میکنند، زیرا میگو باید غذای جنبنده مصرف کند. از اینرو تخم یا سیست آرتمیا در سطح دنیا دارای ارزش جهانی است و هر کیلو ۸۰ تا ۹۰ دلار ارزش دارد.
آرتمیا اورمیانا یکی از هفت گونه شناخته شده آرتمیای دو جنسی در جهان است، ارزش غذایی آن در حد مطلوب است و دارای بیش از ۵۲ درصد پروتئین و چهار درصد چربی است و ترکیب و میزان اسیدهای آمینه و اسیدهای چرب آن در حدی است که نیازهای آبزیان آبهای شیرین را به طور کامل برآورده می سازد.
از آن می توان مستقیما یا پس از منجمدکردن و یا خشک کردن به عنوان یک خوراک پروتئینی مغذی برای پرورش انواع ماهیان، میگوها و خرچنگ های آب شیرین استفاده کرد و یا می توان پس ازغنی سازی برای پرورش ماهیان و میگو های آب شور به کار برد.
تخم آرتمیا را در هر زمان که لازم باشد در طی ۲۴ ساعت می توان به لارو تبدیل کرد و به عنوان غذایی زنده در اختیار لارو ماهی و میگو قرار داد.
◄صید پرندگان آبزی و ماهی ها
◄برداشت نی
◄چرای دامها از پوشش گیاهی
◄کاربردهای درمانی-بهداشتی آب و لجن و چشمه های معدنی
از گل دریاچه ارومیه می توان در درمان بیماری هایی چون رماتیسم و آرتروز و بیماری های زنانه استفاده نمود. همچنین غلظت بالای نمک این دریاچه این امکان را می دهد که برروی آب شناور شده و تمدد اعصاب نمود بدون آنکه غرق شوید.شکل های ۳ و ۴ نمونه از این کاربرد ها می باشند.
شکل ۳- لجن درمانی در دریاچه ارومیه
شکل ۴-شناور بودن بر روی آب دریاچه ارومیه
◄گردشگری
◄برداشت نمک (املاح قابل استحلال دریاچه بعد از طی فرایند های تبخیر خورشیدی و تصفیه شامل نمک طعام، پتاس، ترکیبات منیزیم، سدیم و برم است که هریک از املاح مذکور طی فرایند های تکنولوژیکی می تواند به سایر مواد شیمیایی با ارزش مانند اکسید منیزیم، منیزیم فلزی، اسید کلریک، کلر و… منتهی شود.) [۵]
۲-وضعیت دریاچه ارومیه در گذشته و حال
حجم آبی دریاچه ارومیه تا اواخر سال ۱۳۸۸ به حدود ۱۹ میلیارد مترمکعب رسیده است. آمار ها نشان می دهد (با توجه به شکل شماره ۵ ) که از سال ۱۳۷۴ تراز آب دریاچه ارومیه سیر نزولی داشته است به طوری که در اواخر سال ۱۳۸۸ به سطح۱۲۷۱.۴ متر از سطح آب های آزاد رسیده که این میزان ۲.۷ متر کمتر از تراز اکولوژیک، ۶.۹ متر کمتر از تراز حداکثر و۴.۳ متر کمتر از تراز متوسط ۴۰ ساله آن می باشد. [۴]
همانگونه که در شکل ۶ دیده می شود تراز دریاچه و در نتیجه خط ساحلی دریاچه از سال ۱۳۶۹ (۱۹۹۰ میلادی) تاکنون دچار افت شدیدی شده است. در آخرین تصویر ماهواره ای گرفته شده از دریاچه (آذر ۱۳۹۱) دیده می شود که تعدادی از جزایر قسمت جنوبی دریاچه کاملا به خشکی وصل شده اند. (شکل ۷)
شوری آب دریاچه ارومیه در حال حاضر کاملا اشباع و معادل ۳۰۰ تا ۳۴۰ گرم نمک بر لیتر در بخش های مختلف آن است. میزان نمک خشک سواحل ارومیه معادل ۴ میلیارد تن برآورد شده است، عمر دریاچه ارومیه از زمان تشکیل تا حال حاضر معادل ۴۰ هزار سال برآرود شده است و از عمر وضعیت شوری آن تاکنون بیشتر از ۱۰ هزار سال نمی گذرد بنابر این دریاچه در دوران های قدیم وسعت و گسترش زیادی داشته است. [۶]
بر اساس آخرین مطالعات دریاچه ارومیه در حال حاضر با کاهش آبی معادل ۵ میلیارد متر مکعب از حداقل تراز اکولوژیکی زمان خود است. دریاچه ارومیه دومین زیستگاه طبیعی آرتمیا در جهان است. بر اساس آخرین مطالعات ارزیابی ذخایر آرتمیای دریاچه توسط مرکز تحقیقات آرتمیای کشور در سال ۱۳۸۷ به میزان ۸۵ درصد آرتمیا کاهش یافته است. دلایل اصلی کاهش نسل آرتمیا افزایش شوری بیش از حد آب، قطع چرخه زیستی و تولید مواد غذایی و زاد و ولد آن است. بطوریکه میزان آرتمیا از حداکثر ۲۲ عدد در هر لیتر آب دریاچه به ۱ عدد در هر لیتر رسیده است. [۶]
در حال حاضر نیز بیش از ۱۷۰ هزار هکتار از اراضی اطراف دریاچه ارومیه به خشک زار و نمک زار تبدیل شده است. خشکی دریاچه ارومیه اثرات بسیار مخرب و منفی از نظر زیست محیطی در منطقه، تخریب جایگاه زیست انسان ها، تاثیرات منفی برای کشاورزی منطقه و کشور، و در نهایت به هم خوردن شدید تغییرات اکولوژیکی و اقلیمی منطقه ایران و بخشی از جهان را درپی خواهد داشت. [۶]
شکل۵- تغییرات تراز آب دریاچه ارومیه در سال های اخیر [۴]
شکل۶- تغییرات خط ساحلی دریاچه در۴۵ سال گذشته برپایه ی تصاویر ماهواره ای
شکل ۷-آخرین تصویر ماهواره ای از دریاچه (آذرماه ۹۱)
۳-عوامل به وجود آورنده شرایط بحرانی دریاچه ارومیه
۳-۱.تغییرات آب و هوایی و اقلیمی
تغییر اقلیم یک پدیده پیچیده اتمسفری- اقیانوسی در مقیاس جهانی و دراز مدت است. بخش های زیادی از کره زمین تغییر پذیری را به صورت بخشی از اقلیم عادی خود در دوره های کوتاه مدت و بلند مدت تجربه می کنند. این تغییرات می توانند روند جدیدی را در اقلیم جهانی موجب شود. ایران نیز تحت تاثیر این عوامل قرار گرفته است. [۷]
خشکسالی یک رویداد اقلیمی است که ویژگی های آن را مدت، استمرار، شدت و وسعت منطقه تحت پوشش تشکیل میدهد این رویداد اقلیمی که معمولا بر اساس کاهش بارش سالانه نسبت به میانگین بارش دراز مدت محل نمود پیدا می کند ممکن است کوتاه مدت یا دراز مدت بوده و همچنین اثرات آن ملایم و یا بسیار شدید باشد، درجه آسیب ها و خسارات ناشی از خشکسالی نیز بر همین اساس کم و یا بسیار زیاد خواهد بود. [۸]
پژوهش های گوناگون در سطح جهان نشان دهنده ی وابستگی شرایط بوم شناختی دریاچه ها به تغییرات آب و هوایی و اقلیمی است، هر چند میزان حساسیت همگن نیست. به عنوان مثال مطالعه یکبده و همکاران (۲۰۰۵) نشان می دهد که با وجود تغییرات ۲۰ درصدی در حوضه آبخیز دریاچه تانا در یک دوره ی ۵۰ ساله، سطح آب دریاچه ثابت باقی مانده است. این در حالی است که مطالعه ی کلیک واستفان (۲۰۰۷) بیانگر تاثیرپذیری قابل توجه برخی دریاچه ها در ایالات متحده از تغییرات اقلیمی است (تا ۷۸درصد تغییرات). مطالعات مشابه در مورد دریاچه آرال نشان دهنده ی اهمیت ۱۴ درصدی عوامل اقلیمی در مقابل سهم ۸۶ درصدی عوامل انسانی است (بندون و رنارد، ۲۰۰۴، بیک و همکاران،۲۰۱۱).
محققان با مطالعه پیرامون دلایل کاهش ارتفاع سطح آب دریاچه ارومیه به ویژه با تاکید بر نقش متغیرهای اقلیمی به نتایج گوناگونی دست یافته اند. که در اینجا از مطالعات بهروز حسنی مهمویی و همکارانش(۱۳۹۰) به دلیل بیشتر بودن داده های تحقیقشان استفاده شده است.
در این پژوهش از سه گروه داده شامل داده های هواشناسی، ارتفاع سطح آب دریاچه و داده های اعتبار سنجی استفاده شده است. شکل ۸ چینش ایستگاه های مورد بررسی را نشان می دهد.
شکل ۸-چینش ایستگاه های منتخب در اطراف دریاچه ارومیه
شکل۹ تغییرات متوسط دمایی ایستگاههای مورد نظر را در دوره زمانی ۱۹۵۱ تا ۲۰۰۵ در مقایسه با میانگین ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۹ نشان می دهد که روند آن در جدول ۳ مشخص شده است. روند تنها در ۹۰ درصد معنادار بوده و هر ده سال به طور متوسط ۰.۱ درجه به دمای میانگین ایستگاه ها افزوده شده است.
شکل ۹- تغییرات متوسط دمایی در مقایسه با میانگین ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۹
Coefficients | Standard Error | t Start | P-value | Lower 95% | Upper 95% | Lower 99% | Upper 99% | |
Intercept | ۱۱.۷۳ |
علیخانی، حسین(۱۳۸۲). بررسی پیامدهای قصد نشده (برنامه درسی پنهان) محیط اجتماعی مدارس دوره متوسطه شهر اصفهان و ارائه راهکارهایی برای کاهش پیامدهای منفی آن. تهران: پایان نامه دکترای دانشگاه تربیت مدرس: دانشکده علوم انسانی.
علیخانی، محمدحسین؛ مهرمحمدی، محمود(۱۳۸۴). بررسی پیامدهای قصد نشده(( برنامه درسی پنهان)) ناشی از جو اجتماعی مدارس دوره متوسطه شهر اصفهان و ارائه راهکارهایی برای کاهش پیامد منفی آن، دو ماهنامه علمی تربیتی دانشگاه شاهد، سال ۱۲، دوره جدید، شماره ۱۲.
فتحیواجارگاه، کورش(۱۳۸۸). اصول و مفاهیم برنامه ریزی درسی، تهران، انتشارات بال.
فتحیواجارگاه،کوروش؛ واحدچوکده، سکینه(۱۳۸۵). شناسایی آسیبهای تربیت شهروندی در برنامه درسی پنهان نظام آموزشی متوسطه نظری از دیدگاه معلمان زن شهر تهران و ارائه راهکارهایی برای بهبود وضعیت آن، فصلنامه نوآوریهای آموزشی، شماره۱۷، سال۵، پاییز۱۳۸۵، ص۹۳.
فرختار، مجید(۱۳۹۰). بررسی رابطه مهارت های تفکر انتقادی با روابط انسانی در مدیران دوره های ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تربیت معلم تهران.
قریب، میترا؛ سرمدی، محمدرضا؛ ابراهیمزاده، عیسی؛ زارع، حسین؛ امامی، امیر حسین؛ قریب، آتوسا(۱۳۸۹). نحوه یادگیری تفکر انتقادی در آموزش پزشکی مجازی: مطالعه کیفی تجارب اساتید و دانشجویان، مجله دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی سبزوار، دوره ۱۷، شماره ۳.
قورچیان، نادرقلی(۱۳۷۳). تحلیلی از برنامه درسی مستتر، بحثی نو در ابعاد ناشناخته نظام آموزشی، فصلنامه پژوهش و برنامه ریزی در آموزش عالی، تهران، شماره ۵.
قیاسی، میترا(۱۳۸۶). جایگاه تفکر انتقادی در علوم کتابداری و اطلاع رسانی، مجلات اطلاع رسانی و کتابداری، اطلاع شناسی، شماره ۱۷ و ۱۸.
کوکبی، مرتضی؛ حری، عباس؛ مکتبیفرد، لیلا(۱۳۸۹). بررسی مهارت های تفکر انتقادی در داستانهای کودکان و نوجوانان، مجله علمی پژوهشی مطالعه ادبیات کودک، سال ۱، شماره ۲.
گال، مردیت؛ بورگ، والتر؛ گال، جویس(۱۳۹۰). احمدرضا نصر و همکاران، روشهای تحقیق کمی و کیفی در علوم تربیتی و روانشناسی، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، انتشارات سمت.
گردانشکن، مریم؛ یارمحمدیان، محمدحسین؛ عجمی، سیما(۱۳۸۹). تاثیر تدریس بسته فراشناختی بر خودراهبردی در یادگیری دانشجویان مدارک پزشکی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، مجله ایرانی علوم پزشکی،۱۰(۲).
مارزینو، رابرت؛ رنکین، استوارت؛ سومیوز، کارلین؛ برنت، رونالد(۱۹۸۶). ابعاد برنامه درسی و تدریس، مترجم قدسی احقر(۱۳۸۰)، تهران، انتشارات یسطرون.
مایرز، چت(۱۳۸۶). آموزش و پرورش تفکر انتقادی، ترجمه خدایار ابیلی، تهران، سمت.
محمدیفر، مژگان و فتحیواجارگاه، کوروش(۱۳۸۷). جایگاه برنامه درسی پنهان در آموزش مداوم پزشکی، فصلنامه راهبرهای آموزش، شماره۱، بهار۱۳۸۷، ص۴۸.
معین، محمد(۱۳۸۱). فرهنگ فارسی، تهران، انتشارات امیر کبیر.
مکتبیفرد، لیلا(۱۳۸۸)، نقش کتابهای داستان در شکل گیری مهارت تفکر انتقادی دانش آموزان، همایش کتابخانه های آموزشگاهی پویا سازی نظام آموزشی و مشارکت در فرایند یاددهی یادگیری.
ملکی، حسن(۱۳۸۹). برنامه ریزی درسی راهنمای عمل، تهران، مدرسه.
ملکی، حسن؛ حبیبیپور، مجید(۱۳۸۶)، پرورش تفکر انتقادی هدف اساسی تعلیم و تربیت، فصلنامه نوآوریهای آموزشی. شماره ۱۹، سال ۶، بهار ۱۳۸۶.
مهرام، بهروز(۱۳۸۸). نقش مولفههای برنامه درسی پنهان در هویتهای دانشجویان(مطالعه موردی: دانشگاه فردوسی مشهد)، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی.
مهرام، بهروز؛ ساکتی، پرویز؛ مسعودی، اکبر؛ مهرمحمدی، محمود(۱۳۸۵). نقش مولفههای برنامه درسی پنهان در هویت علمی دانشجویان(مطالعه موردی: دانشگاه فردوسی مشهد)، فصلنامه مطالعات برنامه درسی،شماره ۳. پائیز ۱۳۸۵.
مهرمحمدی، محمود(۱۳۸۸). برنامه درسی، نظرگاهها، رویکردها و چشم اندازها، مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی.
مهرینژاد، ابوالقاسم(۱۳۸۶). انطباق و هنجاریابی آزمون مهارت های تفکر انتقادی کالیفرنیا، مجلات روان شناسی و علوم تربیتی، تازههای علوم شناختی، شماره ۳۵.
میرزابیگی، علی(۱۳۸۰). برنامه ریزی درسی و طرح درسی، تهران، انتشارات سیطرون.
ناصرزاده، نعمت(۱۳۸۹): برنامه درسی پنهان: شیوه های مدیریت کلاس معلمان در مدارس و تأثیر آن بر تأییدجویی دانش آموزان، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه کردستان.
نوشادی، ناصر؛ خادمی، محسن(۱۳۸۹). بررسی و سنجش میزان اندیشه انتقادی دانشجویان و مدرسان رشته مطالعات اجتماعی مراکز تربیت معلم ایران، مجله مطالعات آموزش و یادگیری، دوره ۲، شماره ۱.
نوید، مهدی(۱۳۷۳)، پیام مدرسه، تهران، نشر سازمان نوسازی و توسعه و تجهیزمدارس کشور.
وزارت آموزش و پرورش(۱۳۷۶)، طرح کلیات نظام آموزش و پرورش.
هاشمیاننژاد، فریده( ۱۳۸۰). ارائه چارچوبی نظری در خصوص برنامه درسی مبتنی بر تفکر انتقادی در دوره ابتدایی با تاکید بر مطالعات اجتماعی، رساله دکتری، تهران، دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات.
همایونفرد، آناهیتا(۱۳۹۰). بررسی سیر و تحول در معنی و مفهوم تفکر انتقادی و تحلیل زمینه های همگرایی آن با تربیت دینی، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تربیت مدرس، آذر ماه.
هولفیش، گ؛ فیلیپ، ژ، ا(۱۳۸۱). تفکر منطقی روش تعلیم و تربیت، علی شریعتمداری، تهران، انتشارات سمت.
یارمحمدیان، محمدحسن(۱۳۷۷). اصول برنامه ریزی درسی: ماهیت برنامه ریزی درسی، مبانی فلسفی، روانشناختی و جامعهشناختی برنامه. تهران، موسسه چاپ و انتشارات یادواره کتاب.
یعقوبی، رحیم؛ معروفی، یحیی(۱۳۸۹). تفکر انتقادی: بررسی جایگاه تفکر انتقادی در محتوای کتاب مطالعات اجتماعی دوره متوسطه، مجلات جامعه شناسی و علوم اجتماعی، رشد آموزش علوم اجتماعی، شماره ۴۷.
یمانی، نیکو؛ لیاقتدار، محمد جواد؛ چنگیز، طاهر؛ ادیبی، پیمان(۱۳۸۸). چگونه دانشجویان پزشکی حرفهای گری را در بالین میآموزند: یک مطالعه کیفی از تجارب اساتید و کارورزران، مجله ایرانی آموزش در علوم پزشکی۹ (۴).
منابع لاتین
۱- Agnes. M, Mary. M. Chabeli (2005). Strategies to overcome obstacles in the facilitation of critical thinking in nursing education. Nurse Education Today.25,291-298.
۲- Anderson, T. (2001). The Hidden curriculum in Distance education, Vol33, No6.
۳- Anderson, T. (2000). Change: the hidden curriculum in distance education. Retrieve February 24, from http://www.findarticles.com/p/articles/mi_ml254/is_6_33/ai_80089343.
۴-Andolina, Mike (2001) Critical thinking for working students, Columgia, Delmar Press.
۵-Apple, M. W. (1982). Education and Power. Boston: Routledge and Kegan Paul.
۶-Ausbrooks, Ruby (2000) what is school’s Hidden curriculum teaching your child.
۷-Baker,d.d(2002). A longitudinal study of Critical Thinking skill in baccalaureate nursing student.(E o2-183). Umi number: 306, 487. Proqvest information and learning company.
۸-Beyer. B. K(1985). Teaching Critical Thinking. A Driect Approach. Social Education. 949(4) 297- 303.
۹-Bowles , K- The relation ship of critical thiking skill and the clinical ju dgment skill of baccaalaureat nursing student. Nurs edu, nov. , vol. 38,9. 2000, pp(373-376).
۱۰-Cowie. P. a.(chiefed),(1989). Oxford advanced learher, dictionary. Oxford university press. Delmar press.
۱۱-Dreeben, R. (1969). On What is Learned in School. London: Addison-Wesley.
۱۲-Durkheim, E (1961). Moral Education. New York: Free Press.
۱۳-Facion, P. A(1990). Critical Thinking: A Statement of expert consensus for Purposes of education assessment and instruction. Amrican Philosophical Association Eric Document Reproduction Services No. Ed 315423.
۱۴-Facion,p. A. & Facion N. C. (1997). The California Critical Thinking skill test. The California Academic prss U. S. A. functional approach, California, brooks/ cole press.
۱۵-Giroux,H. A. (1983). Theory and Resistance in Education. London: Heinemann