ز تــــریاک لختی زبیم گــزند بخورد و گره کرد بر زیــن کمند[۸۰]
و درادامۀ داستان می بینیم که چطور گرشاسب باگرز گران خود سرآن پتیاره را می کوبد و به هلاکت می رساند:
بر اژدها رفت و بفراخت دست خدنگی بپیوست و بگشود دست
زدش برگلوکام ومغزش بدوخت زپیکان به زخم آتش اندر فروخت
زدش پــهلوان نــیزه ای بر زفر سنانش از قفا رفت یک رش به در
به گرز گــــران یاخت مرد دلیر درآمــد خـــروشنده چون تند شیر
سرو مغزشآمیخت باخاک وخون شد آن جـــانور کوه جنگی نگون
همه جوشنش زان دم و زهـر تیز بـجوشید و بر جـــای شد ریز ریز
زمانی بیفتاد بـی هــوش و رای چوآمدبه هوش راست شد او بهجای[۸۱]
بازتاب افسانه اژدهای گرشاسب/ سام در سام نامه نیز مشاهده میشود.در سام نامه از اژدهاکشی سام دو جا سخن رفته است. یکبار در بخشهای نخستین داستان آمده است که سام طی سفر پرماجرای خود به خاور و ختا و چین از شهر بربر میگذرد. در آن شهر با پادشاه بربر همنشین میشود و او از سام میخواهد تا اژدهایی را که دربیشهای نزدیکی آن شهر کنام داشته و به مردم آن دیار آسیب می رساند را بکشد.
یـکی بیشه نزدیکی شهر ماست وزان بیشه بر ما فراوان بلاست
یـکی اژِدهـا پیل پیکـر به تــن هــمی زهر بارد به قهر از دهن
بسی سال کــــان اژدهــای پلید شده انــدرین کوه بیشه پدید
شگفتی است جــویای خون آمده ز دریای خــاور بـــرون آمده[۸۲]
درتوصیف این اژدها در ابیات بعدی آمده که از زهر و آتشی که از دهان این اژدها افشانده میشد،زمین و زمان سوخته و مردم پنجاه ده ستوه و زخمی شده بودند.
به کـــامش چنان آتش افروختی که از تف و دودشجهان سوختی[۸۳]
سام ابتدا با تیراندازی به جنگ با اژدها می رود(مانند گرشاسب در گرشاسب نامه) اما وقتی پیکان سام که از سندان گذر میکند، برتن اژدها کارگر نمیافتد، او دست به سلاح معمول خود میبرد و سر آن پتیاره را با ضربه گرز خود می کوبد و به هلاکت میرساند.
روایت دیگر اژدها کشی سام درسام نامه درنیمۀ دوم منظومه و این بار با جدال بین او و دیوی به نام «ارقم» بازگو شده است. این پتیاره دشمن سیمرغ است و بچگان او را خوراک خود ساخته بود.او همچون اژدهای «سرُووَر» در اوستا اژدری شاخدار است و توصیف او درسام نامه چنین آمده است:
دوشاخشبه سرچوندوشاخدرخت بپیچیده بر یکدگر لخت لخت
دو چشمش دومشعل فروزان شده ازو مشعل دهر سوزان شده
دهن همچو دوزخ پر از دود و دم دل دوزخ از بیم او پــر زغم
زبانش چو ماری به دوزخ نگون که از هول سر کرده باشد برون[۸۴]
کار مهم دیگر گرشاسب کشتن «گَندرِوَ» ی زرّین پاشنه است که در اوستا «با پوزه گشوده برای تباه کردن جهان مادی و راستی»[۸۵] معرفی شده است.
بنابر گواهیهای اوستایی «گندرو» دیوی آبزی است که گویا مهمترین عمل اهریمنیاش بازدارندگی آبها بوده است.او همانند دیگر دیو خشکی مطرح شده در اوستا یعنی اپوش (av. Apa.usa.) از ورود آبها به سرزمین های آریایی جلوگیری میکرده است.
نام این دیو در وداها نیز به صورت Gandhvva آمده است و این نشان میدهد که اسطوره این موجود افسانهای هندوایرانی و شاید فراتر از آن هند و اروپایی باشد.
گرشاسب در ساحل رودخانهای فرعی گوذه، شاخهای از رود مزدا آفریده اَرَنگ برای ایزد وای و درکرانۀ دریای پیشینه برای ایزد بانوی آناهیتا قربانی میکند و از آنان برای کشتن این هیولای سهمناک تمنای یاری میکند و این ایزدان او را یاری می بخشند و گرشاسب مؤفق به کشتن گندَرو میشود.
در اساطیر هند و ایران گندرو دارای دو شخصیت است: یک شخصیت نیک و اهورایی و دیگر شخصیتی اهریمنی و زیانکار. چنانکه در فروردین یشت اوستا با پارسایی بهنام گندرو روبهرو میشویم.درشاهنامۀ فردوسی وزیر ضحاک «کندور» یا «کندروقی» است و شباهت بسیاری به نام گندرو دارد.
چو کشور ز ضحاک بودی تهی یکی مــایه ور بد به سان رهی
که او داشتیگنج وتخت و سرای شگفتی به دل سوزگی کدخدای
وُرا کُــندرو خــواندندی به نام به کندی زدی پیش بیداد گام[۸۶]
اما بازتاب اسطورۀ گندرو در شاهنامه در موضع دیگری نیز قابل مشاهده است. در داستان رستم و اسفندیار هنگامی که رستم از دلاوری های خاندان خود برای اسفندیار سخن میگوید از نیای خود سام یاد میکند و کشته شدن اژدهای شاخدار و گندرو به دست سام را به اختصار بیان می کند:
هـمانــا شنیدستی آواز ســـام نبد در زمــانه چــنو نیکنام
بکشتش به طوس اندرون اژدها که از چنگ او کس نیابد رها[۸۷]
و به دنبال این ابیات درسه بیت توصیف اژدهای شاخدار آمده است و سپس:
و دیگر یـــکی دیو بد بدگمان تنش بر زمین و سرش بآسمان[۸۸]
این بیت در شاهنامه چاپ ژول مول بر اساس برخی نسخه های خطی به این صورت آمده است:
دگــر اندرو دیو بـُـد بـَـدگمان تنش بر زمین و سرش بآسمان[۸۹]
بدون تردید در این بیت اندرو تصحیفی است از گندرو،دیوی افسانهای که به دست گرشاسب/ سام کشته شد. توصیفاتی که از این دیو در شاهنامه آمده هماهنگ با صفات ویژۀ او در متون کهن است.
دگــر گندرو دیو بُـــد بدگمان تنش بر زمین و سرش بآسمان
که دریای چین تا میانش بدی ز تابیدن خــــور زیانش بدی
هــمی ماهی از آب بــرداشتی سر از گـــنبد مـــاه بگذاشتی
بـه خورشید ماهیش بریان شدی ازو چرخ گردنده گریان شدی
دو پتیاره زین گونه پیچان شدند زتیغ یلی هردو بیجان شدند[۹۰]
درگرشاسبنامه ازدیوی به نام منهراس سخن به میان آمده که بسیار شبیه به دیو گندرو است. این هیولا همانند گندرو دیوی آبزی است که در دریا و خشکی به یکسان ویرانگری میکند.گرشاسب که طبق روایت گرشاسب نامه درعهد ضحاک جهان پهلوان بوده به دلیل زیادت رشادت هایش، ترس در دل ضحاک افکنده بود و ضحاک نهانی مرگ او را میجست. به همین سبب او را به نبرد با این پتیاره فرستاد.گرشاسب در جزیرهای، مهتری از مردم اندلس را میبیند که پریشان حال به سوی او میآید.او بهگرشاسب میگوید که نره دیوی از این کوه به پایین آمد و کشتی ما را به همراه دویست نفر از مسافران آن غرق ساخت و تمام آن مردمان را یکجا بلعید.
از این کُه دمان نره دیوی شگفت بــرون آمد و کشتی مـــا گرفت
دو صد مرد بودیم نگذاشت کس همه خورد و من مانده ام زنده بس[۹۱]
توصیف این دیو در ابیات بعدی مفصل آمده که برای پرهیز از اطناب گزیدهای از آن را در اینجا میآوریم.
دژ آگــاه دیوی بــد و منکرست به بالا چهل رش ز تو برترست
بـه جستن بگیرد ز گردون عقاب نـهنگ آرد از ژرف دریای آب
ز دریــا نهنگ او بـه خشکی برد بهخورشیدبریانکند پس خورد
چوشیرانشچنگالوچونغولروی به کردار میشان همه تنش موی
شکل۲-۹ مدل شکاف ها ۳۹کیفیت خدمات( سروکوال)
۳۹- Gaps model
شکاف ۱- تفاوت بین ادراکات مدیریت از آنچه مشتریان انتظار دارند و انتظارات واقعی مشتریان.
شکاف ۲- تفاوت بین ادراکات مدیریت و مشخصات کیفیتخدمات (استانداردهای کیفیتخدمات)
شکاف ۳- تفاوت بین مشخصات کیفیتخدمات و ارائه خدمت واقعی؛ آیا استانداردها به طور مداوم رعایت شدهاند؟
شکاف ۴- تفاوت بین ارائه خدمت و آنچه که در خارج از سازمان مورد نظر است؛ آیا به تعهدات به صورت مداوم عمل شده است؟
شکاف ۵- تفاوت بین آنچه که مشتریان از یک خدمت انتظار دارند و آنچه را که عملا ً دریافت میکنند.
۲-۵-۲ مدیریت شکافهای کیفیت
شکاف ۱: شکاف ادراکی مدیریت: این شکاف بدین معنی است که مدیریت، انتظارات کیفیت را سرسری می گیرد. این شکاف در نتیجه عوامل زیر ایجاد می شود:
- عدم توجه کافی به اطلاعات و داده هایی که از پژوهش در بازار به دست می آید و نیز اطلاعاتی که بعد از تجزیه و تحلیل تقاضای مشتریان ایجاد می شود؛
- عدم توجه به اطلاعات ارائه شده درباره انتظارات مشتریان
- تجزیه و تحلیل ناکافی و ناکارآمد بر روی تقاضای مشتریان
- نامطلوب یا ناکافی بودن اطلاعات ارسالی به مدیریت بانک.
لایه های متعددی از بانک، راه ارسال اطلاعات صحیح به مدیریت را سد می کنند و یا اطلاعات را به نفع خود تغییر می دهند.
برای برطرف کردن این شکاف، راه حلهای متفاوتی وجود دارد.اگر مشکلات به دلیل سوء مدیریت به وجود آمده باشند، یکی از راه ها، تعویض مدیر است. یا می توان دانش مدیریت در مورد خصوصیات و ویژگیهای رقبای خدمت را بهبود داد. اغلب اما نه همیشه، راه دوم مناسب تر است زیرا اغلب مشکلات این شکاف به دلیل عدم شایستگی مدیر اتفاق نمــی افتد بلکه به دلیل فقدان دانش مناسب نزد مدیر در مورد طبیعت رفتاری خدمات و رقابت بین مدیران اتفاق می افتد.
قسمتی دیگر از راه حل، بهبود پژوهش حمایت از پژوهشهای علمی و مقتضی است که با هدف شناسایی نیازها، انتـظارات و خواستــه های مشتریان از خدمتی انجـــام مـی گیرد که شرکت ارائه می کند. اطلاعاتی که واقعاً از بطن بازار (جایی که مشتریان و رقبا هستند) به دست آید اغلب داده های قابل توجهی را ایجاد می کند. همین طور اطلاعاتی که در داخل سازمان جاری است، ممکن است در قسمتهای موثری مورد استفاده قرار گیرد. بنابراین، اقدام مقتضی دیگر ایجاد کانال باز اطلاعاتی است که همگان از طریق آن به اطلاعات دست اول دسترسی پیدا کنند.
شکاف ۲: شکاف مشخصات و ویژگیهای کیفیت خدمت: بروز این شکاف به این معنی است که مشخصات و ویژگیهای کیفیت خدمت با ادراک و تصور مدیریت در مورد انتظاراتی سازگار نیست که از خدمات بانک وجود دارد. این شکاف بنابه دلایل زیر به وقوع می پیوندد.
- اشتباه در طراحی خود خدمت یا ناکافی بودن رویه های طراحی
- اعمال مدیریت اشتباه هنگام طراحی خدمت
- فقدان هدفگذاری شفاف در بانک هنگام طراحی خدمت با کیفیت
- حمایت ناکافی از طراحی خدمات با کیفیت از جانب مدیران.
تعجیل در ارائه خدمات به بازار بدون آنکه در یک تست اولیه تمام رویه ها سنجیده شوند و رفتار مشتریان هنگام استفاده از آن بررسی شود.
بسته به اندازه و حجم اولین شکاف (شکاف ادراکی)، پتانسیل مشکلات مربوط به طراحی و برنامه ریزی متفاوت خواهد بود. با این وصف، حتی در وضعیتهایی که اطلاعات و داده های کافی و مناسبی در سازمان در مورد انتظارات مشتریان وجود دارد ممکن است طراحی مشخصات و ویژگیهای کیفیت خدمات با مشکل مواجه شوند. دلیل منطقی، آن است تعهد واقعی به کیفیت خدمت در بین مدیران ارشد، وجود ندارد. چون کیفیت به عنوان بالاترین و مقدم ترین اولویتهای سازمان درنظر گرفته نشده است. یک راه حل منطقی در چنین وضعیتها این است که اولویتهای سازمان را تغییر دهیم. ایجاد کیفیتی که مشتریان آن را درک کنند امروزه دیگر امری حیاتی در سازمانها تلقی می شود. بخصوص سازمانهای خدماتی و این دلیل آن است که تعهد به کیفیت باید در راس اولویتهای چنین سازمانها قرار گیرد.
البته باید از طراحی خدمات در مراکز ستادی بانک بدون آنکه توسط کارکنانی که مستقیماً با مشتریان سروکار دارند، آزمایش مقدماتی شود، خودداری کرد. چنین رویه هایی در اکثر مواقع با شکست دچار شده است. چون هنگام استقرار این رویه ها در بانک از طرف کارکنان خط مقدم (شعبه ها) با مقاومت مواجه خواهد شد. این مقاومت یا از اثربخشی رویه ها می کاهد، یا موجب تغییر رویه ها به مسیر دلخواه چنین کارکنانی می شود که از کیفیت خدمات خواهد کاست و یا برای از بین بردن مقاومت مقدار زیادی انرژی، هزینه و زمان صرف خواهد شد. پس بهتر آن است که استقرار این رویه ها با موافقت طرفین (صف و ستاد) انجام شود.
شکاف ۳: شکاف ارائه خدمات: این شکاف بدان معنی است که ویژگیها و مشخصات کیفیت خوب یک خدمت بدون آنکه هنگام ارائه به مشتریان رعایت شود، اثربخشی نخواهند داشت. بنابراین، نحوه ارائه خدمت نیز از اهمیت قابل توجهی برخوردار است. این شکاف بنابه دلایل زیر ایجاد خواهد شد:
- خصوصیات و ویژگیهایی که برای کیفیت خدمات طراحی شده اند بسیار پیچیده و انعطاف ناپذیرند.
- کارکنان صف بااین ویژگیها و مشخصات موافق نیستند بنابراین، تلاش رضایت بخشی انجام نمی دهند.
- مشخصات و ویژگیهای کیفیت با فرهنگ جاری بانک همخوانی ندارد. بنابراین، پذیرش آن از طرف سایرین با مشکل مواجه می شود.
- مدیریت نامناسب عملیات مربوط به خدمت یا کیفیت طراحی شده.
- فقدان تلاشهای بازاریابی داخلی در سازمان یا تلاشهای ناکافی.
- فناوری و سیستم های موجود، تسهیلاتی برای برقراری و ظهور ویژگیهای کیفیت ایجاد نمی کند.
مشکلات احتمالی مرتبط بااین شکاف متعدد و گوناگون هستند و بدیهی است که دلایل بروز چنین مشکلاتی بسیار پیچیده و بغرنج است. اما به ندرت تنها یک دلیلی اصلی وجود دارد و راه حلهای پیشنهادی آن متفاوت هستند. دلایل بروز چنین شکافی را می توان به سه قسمت تقسیم کرد. دلایل مدیریتی و نظارتی و دلایل ادراکی کارکنان از نقش خود در سازمان / نیازها و خواسته های مشتریان و فقدان فناوری لازم/ فقدان حمایتهای عملیاتی.
الف) مدیریت و نظارت: مشکلات مدیریتی و نظارتی گوناگون هستند. به عنوان مثال (ناظرین) روسا ممکن است آن چنان که باید از رفتارهای کیفیت حمایت نکنند یا اصولاً سیستم های نظارتی در بانک به گونه ای باشد که در تعارض مستقیم با خدمات خوب باشد. یا حتی با ویژگیهای کیفیت تضاد داشته باشد. علاوه بر موارد فوق، سیستم کنترل و پاداش در اصل فرهنگ مشارکت را نمایان می سازد و اهداف و ویژگیهای کیفیتی که متناسب با فرهنگ موجود طراحی نشده باشند مطمئناً به سمت افول سوق پیدا می کنند. پیشنهاد این است که به مدیران و روسا توصیه شود روش برخورد با زیردستان خود را تغییر دهند و نظام کنترل و پاداش را کاملاً براساس عملکرد اثربخش اعمال کنند. عامل دیگری که در این قسمت باید مطرح شود، عامل ادراک کارکنان از نقش خود در بانک است. بدین ترتیب که کارکنانی که به امر ارائه خدمات در سازمان اشتغال دارند و مستقیماً با مشتریان سروکار دارند، احساس سردرگمی دارند و تعریف نامفهومی از نقش خود در بانک دارند.
بنابراین، باید از یک طرف نیازمندیهای عملکردی برای تحقق ویژگیهای کیفیت که تعریف شده اند را مشخص سازیم و از طرف دیگر سیستم نظارت و پاداش را احیا کنیم. از جهتی دیگر ممکن است رفتاری که مشتری هنگام استفاده از خدمت از خود بروز می دهد برای ما غیر منتظره باشد یعنی در ویژگیهای موجود در کیفیت تعریف نشده باشد.
ب) نیازها و خواسته های مشتریان و فقدان فناوری لازم: ممکن است فناوری و سایر مراحل انجام کار مناسب حال کارکنان نباشد اما در هرحال کارکنان با مشکلاتی دست به گریبان هستند (حتی در بهترین حالت) اما احتمال بسیار زیاد هم وجود دارد که فنـاوری، عملیـات (ترتیب و توالی)، ماهیت عملیات و سیستم های اداری که بانک براساس آن عمل می کند، اشتباه طراحی شده باشند.
شاید فناوری و سیستم های بانک حامی رفتارهایی که سرمنشاء ایجاد کیفیت است، نباشد و یا آن چنان طراحی نشده باشد تا کارکنان بتوانند در کنار آن و با آن زندگی کنند. راه حل بسیار واضح است تغییر فناوری لازم به سمتی که بتواند ویژگیهای لازم جهت ارتقای کیفیت را فراهم سازد.
ج) فقدان حمایتهای عملیاتی: جهت تحقق تغییرات مطلوب در دو بند قبل، حمایتهایی لازم است. حمایتهایی که مقطعی نباشند، فقط مختص به یک قسمت خاص از بانک نباشند، در تمام بانک پراکنده باشد تا کم کم فرهنگ موردنظر نظام کیفیت جا بیفتد. حمایتهایی که دوره ای و مقطعی نباشند بلکه مستمر و دائمی باشند.
شکاف ۴ - شکاف در پیام ارسالی به بازار: این شکاف بدین معنی است که پیامهایی که از طرف بانک به بازار ارسال می شود با خدمات ارائه شده توسط بانک سازگار نیستند. این شکاف بنابر عوامل زیر به وقوع می پیوندد:
- محتوای پیام ارسالی به بازار با عملیاتی سازگار نیستند که در مورد خدمت انجـام مـــی شود؛
- فقدان یا ناکافی بودن هماهنگی های لازم بین روش بازاریابی قدیمی و عملیات جدید؛
- تمایل به دادن وعده و وعید به دلیل اینکه بانک فکر می کند از رقبا عقب مانده است.
البته دلایل وقوع چنین شکافی را می توان در ۲ بند تقسیم بندی کرد.
بند اول طراحی پیام ارسالی و بند دوم اجرا یا عملیات ارسال پیام. در بند اول راه حل این است که سیستمی را طراحی کنیم که پیوندی بین طراحی و اجرا ایجاد کند. به عنوان مثال هر اقدام یا عملیاتی که قصد انجام آن را داریم باید با حداکثر اشتراک مساعی بین تولید و ارائه طراحی شوند. بدین منظور دو هدف تحقق می یابد. اول وعده وعیدهایی که در هنگام ارسال پیام می دهیم واقعی تر خواهند شد و دوم تعهد واقعی به وعده و وعیدها هنگامی محقق خواهد شد که بیش از آنچه به مشتری قول می دهیم ،انجام دهیم. در بند دوم راه حل این است که طراحی عملیات ارسال پیام را به وسیله انتخاب بهترین رویه ها بهبود بخشیم. که این بند با همکاری نزدیکتر روسا با یکدیگر محقق خواهد شد(حیدر زاده وحاجیها،۱۳۸۷ ،۶۲-۵۸).
شکاف ۵: شکاف کیفیت خدمات ادراک شده (برآیند تمام شکافهای قبلی): این شکاف بدین معنی است که خدمات ادراک شده یا تجربه شده توسط مشتری با خدمات مورد انتظار او سازگاری ندارد. این شکاف به دلایل زیر به وقوع می پیوندد:
- خدمات ماهیتاً خوب نیستند یا کیفیت خدمات پایین است.
- تبلیغ شفـاهی منفی که علیه خدمات انجام می شود.
- تصور، بد محلی شعبه ها.
- از دست دادن بازار (بازار تباه شده).
چنانکه در دو تشبیه بالا مشاهده می شود، تنها مشبه و مشبهٌ به در تشبیه وجود دارد و از دو رکن دیگر، خبری نیست. وجود و حضور وجه شبه و ادات تشبیه، الزامی نیست و نبودن آنها اتّفاقاً بر بلاغت تشبیه می افزاید و یا:
گل سرخ رویِ خوبان به خجلت بنفشه چو زلفین جانان معطّر
(همان: ۲۸۸)
“گل سرخ” را به “روی خوبان تشبیه نموده و “به خجلت” وجه شبه است که از آن مجازاً “سرخی رو” کرد شده است و “بنفشه” را به “زلف” خوشبوی جانان تشبیه نموده است. در هر دو تشبیه چنانکه مشاهده می شود، هر چهار رکن وجود دارد.
طرفین تشبیه: ممکن است طرفین تشبیه از محسوسات و یا معقولات و یا یکی معقول و دیگری محسوس باشد بنابراین چهار حالت برای طرفین تشبیه در این مورد به شرح زیر اتفاق می افتد:
تشبیه محسوس به محسوس
تشبیه معقول به معقول
محسوس به معقول
معقول به محسوس
۲-۱-۱-محسوس به محسوس:
تشبیهی معمول ومرسوم است ومخصوصادرادبیات قدیم معروف به سبک خراسانی رایج بود.
به گوش من رسید آواز خلخال چو آواز جلاجل از جلاجل
(منوچهری،۱۳۷۲، ۲۸۸)
“صدای خلخال” را به “آواز یا صدای زنگ شتران” مانند کرده است که هر دو شنیدنی و لذا حسی اند. و نیز:
گاه چو حال عاشقان، صبح کند تلوّنی گه چو حُلِّیِ دلبران، مرغ کند نواگری
(خاقانی، ۱۳۸۰: ۵۷۷)
“رنگارنگ بودن صبح” را مانند “حال عاشقان” و “نواگری مرغ” را چون صدای ظریف و دل نشین زیور آلات دلبران دانسته است.
در انتظار صید تذرو و وصال تو چشمم ز شام تا به گه صبح باز بود
(همان:۲۲۳)
تذرو وصال:وصال (مشبه محسوس) یار را به تذرو (مشبهٌ به محسوس) تشبیه نموده است وجه شبه زیبایی و دل نشینی وصال و تذرو است.تذرو همان قرقاول (خروس سرخ و تیره) صحرایی است تشبیه یاد شده ،بلیغ و مفرد به مفرد است.
۲-۱-۲-معقول به معقول یا عقلی به عقلی:
ذکای طبع تو گویی که لوح محفوظ است که ذرّ ه ای نبود جایز اندر او نسیان
(انوری، ۴۰۶:۱۳۸۶)
“ذکای طبع” ممدوح را به “لوح محفوظ” مانند کرده است و وجه شتبه را “عدم نسیان و فراموشی” ذکر نموده است.
بریز خون صراحی که در شریعت عشق شده است خون حریفان سبیل و خمر مباح
(همان:۱۳۲)
خون صراحی : استعاره ی محقققه از “می” . خون : مستعار و مستعارله و “می” مستعارمنه است و جامع : سرخی و تلألو.
شریعت عشق (عشق ← شریعت) تشبیه بلیغ معقول به معقول
سبیل شدن : حلال شدن.
مباح : کاری که از شرع حرام و مکروه نسیت، مثل کارهای معمولی : غذا خوردن، مسافرت، خوابیدن و …در این زمانه رفیقی که خالی از خلل است.
بریز خون مراحی ایهام است : الف) شراب را در جام بریز. ب) خون صراحی را بریز.
صراحی،حریف و دوست باده گساران است :
در این زمانه رفیقی که خالی از خلل است صُراحی می ناب و سفینه ی غزل است
( حافظ ،۱۳۸۹ : ۴۱)
خون صُراحی را بریز :(شراب را به جام بریز) چرا که در عالم عاشقی ، ریختن خون حریفان(صراحی) (به جام ریختن می سرخ) حلال است. “خمر مباح” تأکیدصفایی جمله ی پیش است.
۲-۱-۳-محسوس به معقول:
دراین تشبیه وجه شبه ذکرمی گرددیااگرذکرنگرددحتمامشبه به یک امر معروف است که وجه شبه آن فهمیده می شود.
روی چون حاصل نکوکاران زلف چون نامه گنهکاران
(سعدی:۴۶۳:۱۳۷۸)
“روی دلبر را به نامۀ نورانی عملِ نیکوکاران” و “زلف او” را در سیاهی به “نامۀ گنهکاران” تشبیه نموده است.
خیال چشم خوشت را که فتنه ای است به خواب به حال خودبگذارش هم آن چنان خفته
(همان:۵۹۱)
در امثال است که :الفتنَهُ نائمهَ لَعَن الله من ایقَظها.( افتنه خفته است ،نفرین خدا بر آنکه او را بیدار کند).شاعر چشم خوش[زیبا و سرمست] یار را” فتنه ای” پنداشته که در خواب است (چشم یار هم فتنه گر و آشوبگر است و هم خمار است که از آن به” خفته “تعبیر نموده است.پس می گوید :این چشم فتنه گر خفته را به حال خود رها کن که بهتر است در مصراع دوم کلام به استعاره نزدیک شده است. گویا بحث برزخ بین تشبیه و استعاره با این گونه ابیات واقعّیت و تحقق بیشتری می یابد.
۲-۱-۴-معقول به محسوس:
شور ائست چو دریا به مَثَل، ظاهر تنزیل تأویل چو لؤلؤست سویِ مردم دانا
(ناصرخسرو،۳۳:۱۳۶۹)
“آیات قرآن” را در ظاهر مانند آبِ شورِ دریا “دانسته” و تأویل و تفسیر آیات” را مانند “مروارید” پنداشته است.
از سردار میندیش که در لشکر عشق علم نصرت منصور بخردار نبود
(همان :۲۲۶)
لشکَر عشق:عشق (مشبه مفرد محسوس) را لشکر (مشبهٌ به مفرد محسوس)تشبیه نموده که از نوع بلیغ (فشرده )است وجه شبه محسوس و منفرد است و عظمت و هیمنه و قوّت و قدرت مشترک در طرفین تشبیه است.
در مصراع دوم از منظر علم معانی ،قصر وجود دارد :برای منصور (حسین بن منصور حلّاج)دار جز علمی (درفش عزتی نیت)(قصر موصوف بر صفت)
بتی کز عکس رخسارش چراغ جان شود روشن چه دود دل که برخیزد، چو او در خانه بنشیند
(همان:۲۱۸)
چراغ جان:جان=چراغ، تشبیه معقول به محسوس مفرد
هرچه عمرشان طولانی تر باشد، درخشش آن هم بیش تر است اما راه مردم نادرست، تاریک و تاریک تر می شود.
به اعتقاد نویسنده: ما می توانیم با بهره گرفتن از یک راهنما، که قانون طلایی نامیده می شود، تمام تصمیمات اخلاقی خودمان را کنترل کنیم.
در چنین موقعیتی، مایل بودم چگونه با من رفتار شود؟ این پرسش راهنمایی کامل برای هر موقعیتی است.
با نگاهی به فرهنگ ها و ادیان مختلف ملاحظه می شود که اشکال گوناگونی از قانون طلایی وجود دارد:
اسلام: مؤمن کسی است که آن چه را برای خودش دوست دارد، برای همسایه اش هم دوست دارد.
مسیحیت: آنچه را که می خواهی دیگران در مورد تو انجام دهند، خود در مورد آن ها انجام بده.
یهودیت: آن چه را برای خود نمی پسندی، برای زیردستانت هم نپسند.
بودائیسم: دیگران را با آن چه که برای خود دردآور است، آزار مده.
زرتشتی: آن چه را که برای خودت قابل قبول نیست در مورد دیگران انجام نده.
دو اصل واقعاً مهم در اخلاق عبارتند از: اولاً دارا بودن معیارهای جهت پیروی. ثانیاً تمایل به پیروی.
انجمن اخلاقی جوزفسون، یک انجمن بی طرف و غیرانتفاعی برای بهبود کیفیت اخلاقی جامعه، اظهار می دارد: “اخلاق عبارت است از چگونگی روبه رو شدن با چالش عملی درست، درحالی که هزینه آن بیش از انتظارمان باشد.
اخلاق دو منظر دارد: اول بکارگیری توانایی تشخیص درست از غلط، خوب از بد، متناسب از غیرمتناسب و دوم تعهد انجام آن چه درست، خوب و متناسب است. اخلاق موضوعی برای تفکر و مناظره نیست، بلکه نیاز به عمل دارد.
همه مایلند که مناسبترین رفتار را دریافت کنند حتی آنهایی که مشوق ارتباطات ناسالم هستند و یا کسانی که خود درگیر رفتارهای مخرب می باشند، باز هم آرزومند و یا جستجوگر رفتاری مطلوب از طرف دیگران هستند. طلب رفتاری درست و مناسب از طرف دیگران برای هیچ کس غیرعاقلانه نیست.
همچنان که تمایل به رفتار درست با دیگران هم انتظار بالایی نیست. بسیاری از مردم مایلند رفتاری را از دیگران ببینند که بهتر از رفتار خودشان با آنان است و تصدیق این امر هم برایشان کار مشکلی است. ملاک آنها چیست؟
ملاک های قراردادی اهمیتی ندارد می خواهد ثروت باشد یا استفاده یا طرز فکر یا قومیت یا نژاد و یا هر چیز دیگری به صورت منطقی قابل دفاع نخواهد بود.
یکی از مهمترین قوانین در ارتباطات انسانی، یافتن زمینه های مشترک با دیگران است. این موضوع برای شما در دوست یابی، ملاقات با مشتری، آموزش به شاگرد، ارتباط با کودکان و … راهنمای خوبی است با مقایسه تجربیات مشابه و شناخت عقاید مشترک راه برای ارتباطات موفقیت آمیز هموار می شود.
قانون طلایی می تواند برای خلق یک زمینه مشترک با هر فرد معمولی مورد استفاده قرار بگیرد.
قانون طلایی یک فلسفه برد- برد است.
آیا تا به حال به افرادی که برد خود را در باخت دیگران می بینند برخورد کرده اید؟
آنان همه را به چشم دشمنی می بینند که باید در هم کوبیده شود. یا برای برد به رنج دیگران هم راضی هستند. چنین طرز فکری اساس و پایهی بنیادی است که در سپتامبر ۲۰۰۲ به وجود آمد. آن را بنیاد فساد نامیده اند و توسط شرکت موچوال دات کام ارائه شده است. براساس گفته های مدیر آن، این بنیاد در “شرکت هایی که بخش مهمی از درآمدشان از طریق تولیدات ناپسند اجتماعی تأمین می شود” سرمایه گذاری می کند و اساساً شامل قمار، تنباکو، الکل و سلاح های جنگی است. در واقع محصولاتی که نمایان گر یک بحران اقتصادی هستند. به نظر کارشناسان، این “سرمایه گذاری فساد” به اندازه سرمایه گذاری در شرکت های “جامعه پسند” سودآور نیست اما همان طور که از نام آن پیداست، هدف بنیادی ناشی از نیت سرمایه گذارانی است که می خواهند با بهره گرفتن از ضعف دیگران کسب درآمد کنند. وقتی با قانون طلایی زیست می کنید همه برنده هستید. اگر رفتار منِ نوعی با شما آن گونه باشد که مایلم دیگران با من داشته باشند، شما برنده اید. اگر شما چنین کنید، من برنده ام، سپس بازنده ای وجود ندارد.
تدکایل می گوید: “با حرکت در یک فضای معنوی که تغییر مقتضیات نیز مغلوب پایداری آن می شود، می توان به هماهنگی و صلح درونی دست یافت".
برای اخلاقی زیستن، به هنگام اتخاذ مشکل ترین تصمیمات، باید به اصول خود پای بند باشید. به قول ادوارد آر. لیمن:
اصول به خصوص اصول معنوی- هرگز مانند بادنمایی نیستند که با وزش هر نسیمی به جنبش در آیند. اصول معنوی به پرگاری می مانند که حقیقت و استواری ابدی دارند و این چیزی است که چه در کسب و کار و چه در کلاس درس حائز اهمیت است.(ماکسول جان،)
۲-۹- انواع فرهنگ های اخلاقی
«ویکتور[۴]» و «کولن[۵]» با طراحی ابزاری تحت عنوان پرسشنامه جو اخلاقی (Eca) تنش نوع فرهنگ و جو اخلاقی مختلف را مورد شناسایی قرار دادند.
۲-۹-۱- فرهنگ اخلاق حرفه ای:
کارکنان از مقررات و مجموعه دستورالعمل هایی که به وسیله گروه های حرفه ای مربوط یا قوانینی که بوسیله دولت تعیین و ابلاغ گردیده، تبعیت می کنند. در چنین شرایطی، کارکنان برای اینکه ازنظر اخلاق چطور رفتار کنند، نگاهشان به بیرون سازمان است.
۲-۹-۲- فرهنگ اخلاقی مراقبتی:
در جو اخلاقی مراقبتی، کارکنان درون سازمان بطور واقعی و راستین به رفاه دیگران هم در درون و هم در بیرون سازمان توجه می کنند. اقدامات گروهی که چنین جوی را از خود بروز می دهند، باید توجه به تمامی کسانی که بوسیله تصمیماتشان مورد تأثیر قرار گرفته اند را نشان دهد.
۲-۹-۳- فرهنگی اخلاقی مقرراتی:
در جو اخلاقی مقرراتی ازکارکنان انتظار می رود تا از قوانین واحد یا سازمان متبوع خود دقیقاً پیروی کنند.
۲-۹-۴- فرهنگ اخلاقی ابزاری:
در این نوع فرهنگ اخلاقی، اعضاء سازمان مراقب منافع خودشان هستند و اغلب به دنبال بهره مندی ازدیگران می باشند.
۲-۹-۵- فرهنگ اخلاقی کارایی مدار:
در این نوع جو اخلاقی، راه و روش درست انجام دادن کارها در درون سازمان، راه و روشی است که از کارایی بیشتری برخوردار باشد.
۲-۹-۶- فرهنگ اخلاقی مستقل: در فرهنگ اخلاقی مستقل، کارکنان به شدت تحت تأثیر احساس و برداشت خودشان از درست یا غلط بودن کارها، اقدام به فعالیت می کنند
۲-۹-۷- فرهنگ اخلاقی اسلامی
از دیدگاه جوامع غربی، حداقل ۴ نوع طرز فکر در خصوص رفتار اخلاقی در سازمان ها وجود دارد که عبارتند از:
دیدگاه اصالت نفع: رفتارهایی اخلاقی هستند که بیشترین فایده را برای بیشترین تعداد افراد به همراه داشته باشد.
دیدگاه فرد گرایی: رفتاری اخلاقی تلقی می شود که برای منافع بلند مدت خود فرد مفید باشد.
دیدگاه حقوقی – اخلاقی: رفتاری اخلاقی است که حقوق اساسی تمامی افراد جامعه را تأمین می نماید.
دیدگاه عدالت: زمانی که با افراد به صورت منصفانه و بی طرفانه برخورد شود، رفتار اخلاقی حاکم گردیده است
فلسفهی یونان باستان همچون سقراط، افلاطون و ارسطو، علم اخلاق را به منظور مطالعه فلسفه اخلاق بنیان نهادند.
مکاتب مختلف فکری همچون مکتب اصالت نفع، مکتب قرار دادگری، مکتب خود پرستی و…، راه حل های متفاوتی برای موضوع اخلاقیات دارند. در این میان، اخلاق در مکتب الهام حجت اسلام از جایگاه والاتری برخوردار است.
اهمیت اخلاق در دین مبین اسلام به حدی است که رسول اکرم، دیندارترین افراد را خوش اخلاق ترین آنها می دانند. و در جایی دیگر می فرمایند که اخلاق بهترین چیزی است که خداوند به بنده اش عطا نموده است.
امام علی (ع) می فرمایند شش چیز است که اخلاق در آن آزمایش می شود.
خشنودی، خشم، امنیت، ترس، منع (جلوگیری) و رغبت (میل) یعنی در این شش چیز هر کس از حد اعتدال و میانه خارج شود نیکو است وگرنه اخلاق او مزموم است.
عناصر اخلاق احسنه چهار فضیلت است که هر یک از آنها از تهذیب و پاکی یکی از قوای چهارگانه حاصل می شود.
سپس حقیقت هر صفت نیکی منشعب از فضایل است:
حکمت. شناختن حقایق موجودات به طریقی که هستند که بر دو قسم است:
حکمت نظری (علم به حقایق موجوداتی است که وجود آنها به قدرت و اختیار ما نیست) و حکمت عملی (علم به حقایق موجوداتی است که وجود آنها به قدرت و اختیار ماست و افعالی می باشد که از انسان صادر می شود) در مجموع پس از تهذیب و پاکیزگی قوه عاقله،صفت حکمت حاصل می شود.
گفت: آن روز که این گنبد مینا میکرد
او نمیدیـدش واز دور خـدایـا میکرد
سـامـری پیش عصا ویـد بیضـا میکرد
جرمش این بود که اسرار هویدا میکرد
دیگـران هـم بکنندآنچه مسیحا میکرد
گفت حافظ گلهای از دل شیدا میکرد
۳-۱۱. سمبولیسم حافظ
ابداع حافظ در درون سنت تصویری نیز جالب توجه است. در دیوان حافظ «باده»، آن رمز کلیشهای و قراردادی شعر عرفانی قرن هشتم و پیش از آن نیست، بلکه تصویری است شناور میان حقیقت و مجاز که هم بادهی سنت ادبی است، هم بادهی عرفانی هم بادهی انگوری. حافظ ایماژهای سمبولیک عرفانی را که در زمان وی تقریبا به کلیشههای نخنمای شعر بدل شده بود، حیات دوباره بخشید در دیوان عطار، عراقی، خواجو، سلمان و عماد فقیه، «باده و میخانه و خم» و دیگر ایماژها در یک زمینی یکدست و یکنواخت، تا حد یک نماد قراردادی فرو میآیند و به استعارههای فرسوده بدل شده و بتدریج معنای تک بعدی بخود میگیرند. اما حافظ حداقل سه «بافت» برای این تصاویر قراردادی تدارک میبیند و با درهم آمیختن زمینهها به تصویرهای مرده جان میدهد. خواننده هر کدام از این ایماژها را در سه بافت معنایی در دیوان حافظ میخواند و سه نوع تجربه را میچشد:
الف) بافت حقیقت زبانی: میخانه و ساقی و باده همان واقعیت بیرونیاند. مانند «می دو ساله و معشوق چهارده ساله» خواننده در این بافت، لذت جسمانی را با تصویرها تجربه میکند.
ب) بافت سنت شعری: میخانه و باده و ساقی و شراب ارغوانی، ایماژهای سنت شعریاند که شاعران به طور سنتی و معمول به کار میگیرند. در این بافت ما با نمادهای ادبی روبرو هستیم که برایمان آشناست.
ج) بافت عرفانی: بادهی الست، میخانه ازل، جام لایزالی و…[۱] در این بافت تصاویر، مخاطب را به ادراکی ماورائی و نمادین که به بیکران جهان عرفانی معطوف است دعوت میکند.
ایماژهای بزرگ و تصویرهای کلیدی حافظ در این سه بافت شناورند و همیشه این پرسش جاودانه، ذهن خوانندگان حافظ را به بازی خواهد گرفت که حقیقت «می و یار و میخانه در شعر حافظ چیست؟»
حافظ این گونه شعرش را «رندانه» میکند، او ساختارهای زبانی و نظامهای تصویری شناخته شدهی ادبی، عرفانی و دینی و سیاسی را درهم میریزد، سیطرهی نظامهای زبانی را خنثی میکند و مرزها را از میان برمیدارد. ساختار شکنی حافظ اینگونه رخ می کند او ساختارهای دو قطبی و متقابل شرع و عشق، و کفر و ایمان را درهم میریزد و به آزادسازی نشانهها و نمادها دست میزند و در دیوانش عالمی از نو میسازد و آدمی دیگر به نام «رند» ابداع میکند تا شیخ و قاضی و صوفی را به بازی بگیرد، رند پیش از حافظ سابقهی فرهنگی خوبی ندارد، نامی ناخوشایند است، او بیرون از ارزشهای شرعی و فرهنگی زیسته است، اما حافظ چندان او را برمیکشد و از کرامت و فضیلت و صدق و راستی و پاکبازیاش میگوید که شیخ و قاضی و مفتی و سلطان در برابرش حقیر میشوند.
در نهایت، رند به یکی از اصیلترین نمادهای شخصی حافظ بدل میشود.حافظ با انتخاب اصطلاحات ملامتی مانند: رند، قلندر، پیر مغان، مغبچه، ترسا بچه، دیر مغان، صومعه، سرای مغان، خرابات، مستی، فساد، بیتالحرام خم، رمزهای شخصی میسازد، «این عناوین و کلمات در حقیقت جانشین عناوین و مصطلحات سنتی: صوفی، مراد، پیر، خانقاه، عرفان، تصوف، مرشد، قطب و غیره یعنی عناوین و القاب و مصطلحات منفور در نظر خواجه به شمار میرود».
حافظ با این کار دست به یک نوع ساختار شکنی در نظام نمادهای عرفانی میزند و هنرمندانه مرز میان نشانهها و نمادهای شرعی و نمادهای ضد شرعی را محو میکند، او در واقع به خنثیسازی زبان قدرت دست زده است، در روزگار وی چند نهاد قدرت در جامعه وجود داشت و هرکدام نظام زبانی و نشانه شناختی خاص خود را داشت: نهاد تصوف، نهاد شرع و حاکمیت سیاسی (که از این دو نهاد قدرت میگرفت) از این دو نهاد تصوف و شرع هر کدام نشانهها و نمادهای خاص خود را داشتند اقتدار نهادها در نمادها و زبان آن ها نهفته است که از سنتهای دیرین و اعتقادات دینی مردم مایه میگیرد. در ذیل فهرست برخی از نشانهها و نمادهای این نهادها آمده است.
نهاد تصوف
نهاد شرع
ضدشرع
سیاست
دلق
زاهد
رند
دفتر
تسبیح
واعظ
ساقی
محتسب
خرقه
مفتی
پیر مغان
قاضی
خانقاه
سجاده
ساغر
سلطان