درباره تبدیل انسان به گیاه و ارتباط با دورهی کشاورزی در دیگر قصهها به تفصیل گفتهایم(رجوع شود به قصهی۱۱۳)؛ اما در این قصه از بوته خیاری دختری بیرون میآید که با هر بار کشته شدن به مظهری از گیاه تبدیل میشود تا اینکه عاقبت به شکل انسان در میآید. البته در اولین باری که کولی دختر را در استخر غرق میکند، دختر به صورت کرهی دریایی در میآید که از ریخته شدن خونش بر روی زمین درخت میروید. این مطلب علاوه بر اشاره به اندیشه های جوامع کشاورزی در مورد خون و مرگ ایزد نباتی و قربانی کردن آن برای پرورش و برکت دادن گیاهان، به ارتباط بین آب و زمین برای کشت و کشاورزی نیز اشاره میکند (رجوع شود به قصهی ۲۸). «در اینگونه قصهها، مدار انسان-گیاه، نمایشی دراماتیک است. گویی زن قهرمان قصه هر بار که به قتل میرسد. صورت درخت به خود گرفته، پنهان میشود. مقصود بازگشتی موقت به مرتبه نباتی است» (محسنی، ۱۳۹۰: ۱۷). این قصه به قصهی «نارنج وترنج» و «بمونی و اسکندر» شبیه است.
- کرهی دریایی
اسب حیوانی است که نزد ایرانیان، به ویژه در اساطیر ارزش و تقدس خاصی دارد.
پرستش اسب، قربانی کردن آن، نامهای مرکب با این واژه و اهمیت سم اسب مواردی از این ارزش و تقدس اسب است. یکی از بنمایههای داستانی پر تکرار در پیوند با نقش اساطیری– آیینی اسب، مضمون اسب دریایی است. به این معنی که در اساطیر و روایات ملل گوناگون اسبانی دیده میشوند که یا خود مستقیما از دریا و رود بیرون آمدهاند یا اینکه از گشنی کردن اسبی که از دریا و چشمه خارج شده با مادیانهای معمولی زاده شدهاند و در هر صورت به عنوان اسبی دریایی، بارهای شگفت و غیر طبیعی محسوب میشوند (آیدنلو ، ۱۳۸۴ : ۱۶).
در این قصه پس از غرق شدن بلبل خیارک در استخر، به صورت کرهی دریایی حیات مجدد مییابد و از خون وی نیز درخت میروید. البته تبدیل بلبل خیارک به اسب با آنچه آیدنلو در مورد اسب دریایی میگوید، چندان مطابقت ندارد؛ اما از حیث اشاره به این موجود اسطورهای در این قسمت بیان شده است.
- پری
پری از موجودات اساطیری است که نگرشهای متفاوتی در مورد آن وجود دارد ( رجوع شود به قصه ۲۸). در این قصه تنها در جملهی آخر اشاره میشود که دختری که از خیار بیرون آمده، دختر شاه پریان است.
■ عناصر اجتماعی
¨ طبقات اجتماعی، شخصیتها و رابطه بین آنها
این قصه در یک طبقهای اجتماعی اتفاق میافتد؛ یعنی طبقهی فرا دست جامعه و خاندان شاهی. شخصیتهای این قصه، شاهزادهای است که به دنبال دعای پیرزنی به دنبال بلبل خیارک راه میافتد و در نهایت او را مییابد؛ اما دختری کولی وی را فریب میدهد و خود را به جای بلبل خیارک به شاهزاده مینمایاند. شاهزاده در انتهای قصه متوجه نقشهی کولی میشود، او را مجازات و خود با دختر ازدواج میکند. دختر کولی در این قصه، ضد قهرمان است. عاملی که موجب میشود وی دختر را از بین ببرد، حسادت به زیبایی و موقعیت او است. بلبل خیارک یا دختری که از خیار بیرون آمده، تلاشی برای بازگشت به پیش شاهزاده نمیکند و به زندگی خود در موقعیتها مختلف ادامه میدهد تا اینکه بالاخره شاهزاده او را مییابد. پیرزن، در این قصه نقشی مهم دارد. وی ابتدا شاهزاده را برای یافتن بلبل خیارک تحریک میکند و در پایان قصه هم چوبی را که همان دختر است، به خانه میبرد و آنجا چوب تبدیل به دختر میشود.
¨ آداب و رسوم
__________
¨ وضعیت اقتصادی و رابطه با قدرت و ثروت
_______________
■ عناصر روانشناسی
از نظر روانشناسی سفر شاهزاده برای یافتن بلبل خیارک، سفری برای رسیدن به کمال و پختگی است. شاهزاده برای رسیدن به کمال روانی سفری را آغاز میکند که در نهایت منجر به تکامل وی میشود. نیمه دیگر وجود شاهزاده به شکل بلبل خیارک ظاهر میشود، این بلبل خیارک که در پایان قصه معلوم میشود، پری بوده، نمودار ناخودآگاه وجود آدمی است. پیوند میان خودآگاهی و ناخودآگاهی به راحتی انجام نمیپذیرد. همانگونه که شاهزاد به عنوان نماد خودآگاه باید مراحلی را طی کند تا به آمادگی لازم برسد. ناخودآگاه نیز باید آمادگی این پیوند را داشته باشد. تغییر شکلهای پری در هیئتهای مختلف در واقع مؤید همین کسب آمادگی است. در پایان قصه پیرزن عامل پیوند میشود، در روانشناسی پیرزن معمولا آموزندهی اسرار زناشویی است (رجوع شود به قصهی ۱۵). پیرزن در این قصه هم نقشی چنین دارد. وی در ابتدا شاهزاده را متوجه بلبل خیارک میکند و در پایان هم بلبل خیارک در خانه او هیئت انسانی مییابد و با شاهزاده ازدواج میکند.
■ باورهای عامیانه و خرافی
______________
■ سایر عناصر
_________
۳-۱۱۵-بلبل سرگشته
* خلاصهی قصه
خواهر و برادری بودند که در کودکی مادرشان را از دست دادند. پدرشان زن دیگری گرفت. نامادری با بچه ها ناسازگاری میکرد. روزی به مرد گفت که پسرش را از بین ببرد. مرد هم سر پسرش را برید و به خانه آورد. زن سر پسر را در دیگ انداخت. خواهر وقتی متوجه شد گریان، به مکتب رفت و قضیه را برای ملاباجی گفت. ملا باجی به او گفت که استخوانهای برادرش را با گلاب بشوید و در باغچه دفن کند و ورد جاوید بخواند. دختر تا چهل شب همان کارها را که ملا باجی گفته بود، انجام داد. شب چهلم از میان بوتهی گل، بلبلی بیرون آمد. بلبل در حالی که آوازی را میخواند، پدر و نامادری را کشت و به خواهرش هم شاخهی نباتی به عنوان پاداش داد.
■ عناصر اساطیری
¨ شخصیتهای اساطیری
____________
¨ کنشهای اساطیری
_____________
¨ موجودات و پدیده های اساطیری
- تبدیل انسان به پرنده
این قصه شبیه به قصهی ۱۱۲ است که یکی از شخصیتهای آن تبدیل به پرنده میشود. (رجوع شود به قصهی ۱۱۲)، تفاوتی که این قصه با قصهی ۱۱۲ دارد، این است که در این قصه خواهر استخوانهای برادرش را دفن میکند؛ اما در قصهی ۱۱۲ خواهر استخوانها را در دستمالی به شاخه گلی میبندد.
- تابوی جنسی و خوراک
(رجوع شود به قصهی ۱۱۲)
-عدد چهل
عدد چهل از اعداد مقدس، نشان کمال و در عرفان به معنی آمادگی سالک برای ورود به سلوک است (رجوع شود به قصهی ۸ ). در این قصه ملاباجی از دختر میخواهد چهل شب بر سر قبر برادر ورد جاوید بخواند و در شب چهلم برادر به شکل بلبل در میآید؛ یعنی به نوعی تولد و شروع زندگی دوباره را تجربه میکند.
■ عناصر اجتماعی
¨ طبقات اجتماعی، شخصیتها و روابط بین آنها
در مورد این قصه و تاریخچهاش، صبحی در کتاب افسانههای کهن از قول صادق هدایت مینویسد:
اصل این قصه بسیار قدیمی و نزد بیشتر ملل هند و اروپایی یافت شده است. در زبانهای آلمانی، فرانسه، انگلیسی و ایرلندی عین ترانهای که درقصهی بلبل سرگشته آمده، موجود میباشد. هومر، نیز افسانهای شبیه این قصه در ادیسه آورده است. بنا به قول متکلمین یونانی، زئوس زمانی که خواست بچههای نیوبه را بکشد. زن آمفیون اشتباها بچههای خود را کشت و از کرده پشیمان شد. سپس خدایان او را به صورت بلبل گردانیدند. گوته در فاوست این ترانه را از زبان مارگریت در زندان نقل میکند (نقل از ابتدای قصه).
شخصیتهای اصلی این قصه، همان شخصیتهای قصهی ۱۱۲ و ۱۱۳ است که با همان ویژگیها و خصوصیات در قصه معرفی شدهاند. تنها نکتهای که در این قصه به آن اشاره شده و در آن دو قصه نیامده، حضور ملاباجی دختر است. در این قصه، دختر به مکتب میرود و از ملاباجی راهنمایی میخواهد. حضور ملاباجی نشانگر این است که در مکتبهایی ویژه دختران از معلمان زن استفاده میشدهاست. اینکه ملاباجی از دختر میخواهد که استخوانها را رو به قبله دفن کند، اشاره به این دارد که قصه بعد از اسلام اتفاق افتاده یا نقل شده است.
¨ آداب و رسوم
از رسوم مسلمین در دفن مرده آن است که مرده را رو به قبله دفن میکنند، در این قصه به این موضوع اشاره شده است.
¨ وضعیت اقتصادی و رابطه با قدرت و ثروت
_______________
■ عناصر روانشناسی
(رجوع شود به قصهی ۱۱۲)
■ باورهای عامیانه و خرافی
از نکاتی که میتوان آنرا از خرافههای رایج میان مردم دانست، خواندن اوراد و اذکاری است که ویژگیهای خاص دارند، از جمله در این قصه به ورد جاوید اشاره میشود که در پایان این ورد عمل میکند و پسر به شکل بلبل در میآید. متأسفانه در کتبی که به باورهای عامیانه اختصاص دارد، دربارهی ورد جاوید مطلبی دیده نشد؛ اما امروزه بین برخی عوام وردخوانی رواج دارد و برای این کار به نزد کسانی میروند که جادو و جنبل میکنند.
■ سایر عناصر
_________
۳-۱۱۶-بمونی و اسکندر
* خلاصهی قصه
زن و مردی بودند که بچهدار نمیشدند. نذر کردند که اگر خدا به آنها بچهای داد، نهری از شیره و نهری از روغن روان کنند تا مردم هر قدر میخواهند از آنها بردارند. آرزویشان برآورده شد و آنها نیز نذر خود را ادا کردند. پیرزنی آخر از همه یک ظرف از تهماندهی روغنها را جمع کرد. دختر که نامش بمونی بود، مشغول بازی با انارش بود، انار به ظرف پیرزن خورد و روغنها ریخت. پیرزن گفت: «امیدوارم گرفتار اسکندر بشوی». دختر که نمیدانست اسکندر کیست، بنای گریه گذاشت که من اسکندر را میخواهم. پدر دختر که طاقت گریهی فرزندش را نداشت، راه افتاد و به قصر اسکندر رفت و ماجرا را برای او نقل کرد. اسکندر حولهای جادویی به وی داد که با فشردن آبش طوفانی به پا میشد، در موقع طوفان برای بردن دختر میآمدند. پیرمرد بازگشت و ماجرا را به زنش گفت. از قضا دختر ماهیگیری راز حوله را فهمید. روزی حوله را دزدید و خود به جای بمونی به قصر اسکندر رفت. بمونی وقتی از ماجرا مطلع شد، راه افتاد تا به قصر رود. در راه گرگی بمونی را خورد و فقط دستش باقی ماند. روزی اسکندر به شکار رفته بود، دست بمونی را دید و آن را به قصر برد. زن اسکندر که همان دختر ماهیگیر بود. دست را به نهر انداخت، کنار نهر درخت سدری روئید که فقط اسکندر میتوانست از میوهی آن بخورد. زن اسکندر دستور قطع درخت را داد. آب، درخت را به جزیرهای برد و سر تا سر جزیره پر از درختان با میوه های مختلف شد. زن بدجنس مردم را به سراغ میوه ها فرستاد. همهی میوه ها خورده شد. پیرزنی که بمونی ظرف روغنش را شکسته بود، خربزهای برداشت. بمونی از توی خربزه بیرون آمد. بمونی در خانه پیرزن ماند و برای کار به قصر میرفت و پنبه پاک میکرد. دخترهایی که پنبه پاک میکردند، هر روز قصهای میگفتند. بمونی در حضور اسکندر و زنش قصهی خود را تعریف کرد. اسکندر به حقیقت پی برد و زن و بچههایش را آتش زد و با بمونی عروسی کرد.
■ عناصر اساطیری
¨ شخصیتهای اساطیری
- اسکندر
اسکندر شخصیتی تاریخی است که در هالهای از اسطوره جای گرفته، در این قصه عملی جادویی به وی نسبت داده شده است (رجوع شود به قصهی ۱ ).
بنا به تعریفی گردشگر به شخصی خارجی جهت سیاحت، گردش و ورزش که اقامت آن کمتر از ۲۴ ساعت نباشد و بیشتر از ۲ ماه هم نباشد گردشگر گفته می شود.
کمیته ۲۲ ژانویه سال ۱۹۳۷ تعریف زیر را برای گردشگر ارائه نموده است.
فردی که به مدت ۲۴ ساعت یا بیشتر به کشوری مسافرت می کند و معمولاً حق اقامت در آنجا را دارد.
این کمیته افراد ذیل را جهانگرد محسوب می کند:
۱- افرادی که برای تفریح، مسائل خانوادگی، بهداشتی و غیره مسافرت می کنند.
۲- اشخاصی که برای شرکت در جلسات و یا هیأتهای علمی، اداری، سیاسی، مذهبی و ورزش مسافرت می کنند.
۳- افرادی که برای تجارت مسافرت می کنند.
۴- کسانی که از طریق مسافرتهای دریایی وارد کشوری میشوند وقتی که کمتر از ۲۴ ساعت در آن کشور میمانند.
افراد ذیل در اعداد جهانگردان نیستند (پور خلیلی و استادی، ۱۳۸۷):
۱- افرادی که با قرارداد یا بدون قرار داد برای کسب شغل یا اشتغال در تجارت وارد کشوری میشوند.
۲- سایر اشخاص که برای اقامت وارد کشوری میشوند.
۳- دانشجویان که در مدارس و مؤسسات شبانه روزی اقامت دارند.
۴- ساکنان مرزی و افرادی که مقیم کشوری هستند ولی در مملکت مجاور کار می کنند.
۵- مسافرانی که بدون توقف از کشوری عبور می کنند و چنانچه حتی این مسافرت بیش از۲۴ ساعت طول بکشد باز در زمره جهانگردان بشمار نمیآیند.
کمیسیون آماری سازمان ملل متحد تعاریف زیر را ارائه میدهد
بازدید کننده
افراد غیر مقیمی که میخواهند بدون اشتغال بکاری به مدت یکسال یا کمتر در کشوری اقامت کنند و این امر شامل افراد وابسته به آنها نیز میشوند.
کمیسیون مذکور تقسیم بندی این مقوله را طبق منظور از بازدید به شرح ذیل توجیه نمود.
ترانزیت، تعطیلی، تحصیل، تجارت یا سایر بازدیدکنندگان.
کنفرانس سال ۲۰۱۱ استرالیا با موضوع صنعت گردشگری در جهان
کنفرانس مذکور تعریف جامعی از اصطلاح بازدید کننده را از لحاظ آماری چنین تعریف می کنند. کسی که از کشوری غیر از مملکتی که در آن اقامت دارد و نیز بغیر از کسب شغل، دیدن کند. این تعریف شامل ۲ طبقه میباشد. جهانگردان، سیاحان.
جهانگرد یعنی بازدید کننده موقتی که حداقل۲۴ ساعت در کشور مورد نظر اقامت کند.
و منظور از مسافرت یکی از اهداف زیر است:
۱- استراحت، تفریح، تعطیلات، سلامتی، تحقیق، مذهب، ورزش.
۲- تجارت، دلایل خانوادگی، مأموریت، شرکت در جلسات.
سیاح : بازدید کننده موقتی که کمتر از ۲۴ ساعت در کشوری میماند و شامل مسافران دریایی نیز میباشد.
صنعت جهانگردی
جهانگردی به معنی عام
میتوان آن را به عنوان پدیده جمعی و تنوع تمدن صنعتی که از سفر و اقامت همزمان غیر بومیان منشأ گیرد تعریف کرد.
جهانگردی به معنی فشرده
جهانگردی عبارتست از مجموعه فعالیتهایی که درایام فراغت انجام می شود البته نه در جهت انجام کار و امور وابسته به آن بلکه به منظور استراحت یا بازیابی نیروی از دست رفته افزایش شناخت، آگاهی، روابط انسانی و غیره که به سفر و اقامت غیر از مسکن مأوای همیشگی.
تعریف اخیر در واقع جهانگردی را مثل پدیدهای با چشم انداز فرهنگی معرفی می کند.
تعریف دیگر در صنعت جهانگردی
صنعتی که یک پدیده هنری و زایده فکر و دست بشر باشد (وان بنن، ۲۰۰۷).
گذرنامه
سندی است که از طرف (نیروی انتظامی) به اتباع کشور، که قصد مسافرت به خارج دارند، داده می شود.
ویزا یا روادید
اجازهنامه است که از طرف مأموران سفارتخانه ایران در خارج به بیگانگانی که دارای گذرنامه معتبر خارجیاند به منظور ورود به ایران و یا عبور از آن داده می شود (پور خلیلی و استادی، ۱۳۸۷).
امنیت ملل
امنیت ملی به معنای امنیت کل یک هویت اجتماعی سیاسی است. منظور از امنیت ملی توانایی پیک کشور در حفظ ارزشهای خودی در برابر تهدیدهای خارجی است.
امنیت ملی یعنی دستیابی به شرایطی که به یک کشور امکان میدهد از تهدید بالقوه یا بالفعل خارجی و نفوذ سیاسی و اقتصادی بیگانه در امان باشد و در راه رفاه پیشبرد امر توسعه اقتصادی، اجتماعی، و انسانی و تأمین وحدت و موجودیت کشور و رفاه عامه فارغ از مداخله بیگانه گام بردارد.
امنیت
دارای تعاریف گوناگونی است که به دو نمونه آن اشاره می شود.
- عبارت است از نیل به سطحی از اطمینان خاطر برای تحصیل و صیانت منابع ملی.
- عبارت است از توانایی کشور در رفع تهدیدهای خارجی علیه حیات سیاسی یا منافع ملی خود.
P تعداد وقفه واریانس شرطی می باشد.
اغلب در عمل مدل گارچ(۱و۱) برآورد می شود. برای بررسی اینکه چرا گارچ به آرچ ترجیح داده می شود، مدل گارچ(۱و۱) را در نظر گرفته شده است.
با جایگذاری داریم
با ادامه روند فوق معادله زیر بدست می آید:
که رابطه اخیر معادله مدل آرچ() است. بنابراین می توان نتیجه گرفت مدل گارچ در مقایسه با مدل آرچ بهتر می باشد.
۳-۱-۲-۴) مدل گارچ نمایی((EGARCH[39])
همان گونه که قبلا ذکر شد مطالعات تجربی روی بازدهی دارایی های ریسکی نشان داد که نوسانات آینده بازدهی سهام از شوک های مثبت در مقایسه با شوک های منفی تاثیرپذیری کمتری دارد. مدل های آرچ و گارچ به عنوان مدل های متقارن شناخته می شوند که نمی توانند بین اثر شوک های مثبت و منفی تفاوتی قائل شوند. بنابراین مدل هایی برای بررسی اثرگذاری متفاوت شوک های مثبت و منفی پیشنهاد شد که به مدل های گارچ نامتقارن معروف می باشند. مدل گارچ نمایی که توسط نلسون(۱۹۹۱)[۴۰] پیشنهاد شد یکی از این مدل هاست. او در این مدل واریانس های شرطی را به صورت لگاریتمی محاسبه می کند. محاسبه لگاریتمی واریانس های شرطی موجب می شود تا دیگر نیازی به استفاده از مربع جملات خطا نباشد و بنابراین مدل از حالت تقارن خارج می شود. واریانس های شرطی درمدل گارچ نمایی به صورت معادله زیر محاسبه می شوند:
در مطالعات دیگر مدل گارچ توسعه یافته است و برای حالت های مختلف مدل های دیگری از قبیل
گارچ آستانه ای [۴۱] ، گارچ مارکوف سوئیچینگ[۴۲] ، گارچ در میانگین[۴۳] ، مدل های گارچ ناپارامتریک[۴۴] و… پیشنهاد شده اند.
۳-۱-۳) مدل های گارچ چند متغیره[۴۵]
مدل های آرچ و گارچ تک متغیره به مدل های آرچ وگارچ چند متغیره[۴۶] بسط یافته اند که قادرند ویژگی های بارز بازدهی بازارهای سهام شامل کشیدگی ها[۴۷]، اثرات اهرمی[۴۸] و خوشه بندی نوسانات[۴۹] را به دست آورند که به وسیله مدل های آرچ و گارچ تک متغیره قابل برآورد نبودند. در مدل های گارچ چند متغیره ماتریس واریانس کواریانس جمله های اخلال سری ها برآورد می شود، در حالیکه در مدل های تک متغیره فقط واریانس جملات اخلال سری ها محاسبه می شود. از این رو، مدل گارچ چند متغیره برای تحلیل هم حرکتی نوسانات و اثرات اهرمی بین بازارهای سهام بین المللی و تشخیص شواهدی مبنی بر وجود انتقال نوسانات در میان بازارهای سهام مختلف بوسیله چو، لین و وو (۱۹۹۹)[۵۰]، بروکز و هنری(۲۰۰۰)[۵۱] و لی(۲۰۰۷)[۵۲] به کار گرفته شده است.
بیشترین تصریحات مدل گارچ چند متغیره که تاکنون استفاده شده اند مدل گارچ برداری (VECH) بلرسلو، انگل و وولدریج( ۱۹۸۸)[۵۳]، خود همبستگی شرطی ثابت (CCC) بلرسلو(۱۹۹۰)[۵۴]، مدل BEKK بابا، انگل، کرافت و کرونر(۱۹۹۰)[۵۵] و انگل و کرونر( ۱۹۹۳)[۵۶] و مدل خود همبستگی شرطی پویا(DCC) انگل(۲۰۰۲)[۵۷] می باشند.
۳-۱-۳-۱)مدل گارچ برداری(VECH[58])
مدل گارچ برداری توسط بلرسلو، انگل و وولدریج(۱۹۹۸) برای یافتن ماتریس واریانس و کواریانس استفاده شده است. طبق شیرر و ریباریتز(۲۰۰۷)[۵۹]، این مدل در زمانی که تعداد متغیر ها بیش از دوتاست انعطاف پذیر تر است. تصریح مدل گارچ برداری به صورت زیر می باشد:
که در آنA و Bماتریس پارامترها با ابعاد۱/۲N(N+1)1/2N(N+1) و C یک بردار۱/۲N(N+1)1 است و vech(.)، عملگریست که ماتریس پایین مثلثی را به بردار ستونی تبدیل می کند.
۳-۱-۳-۲) مدل گارچ BEKK
این مدل توسط بابا، انگل، کرافت و کرونر(۱۹۹۰) و انگل و کرونر( ۱۹۹۳) معرفی شد. تصریح مدل به صورت زیر می باشد:
که فرایند نوفه سفید[۶۰] با ماتریس واریانس- کواریانس I می باشد.B نیز ماتریس بالا مثلثی میباشد.
۳-۱-۳-۳) مدل همبستگی شرطی ثابت (CCC[61])
مدل همبستگی شرطی ثابت (CCC) که توسط بلرسلو(۱۹۹۰) ارائه شد ماتریس واریانس کواریانس را به صورت زیر تجزیه می کند:
که در آن ماتریس همبستگی شرطی می باشد که عناصر آن به صورت زیر تعریف می شوند:
و ماتریس قطری با عناصر می باشد. مدل گارچ CCC فرض می کند که ضرایب همبستگی شرطی، ثابت می باشند یعنی
با فرض فوق این مدل تنها به برآورد N مدل گارچ تک متغیره احتیاج خواهد داشت.
۳-۱-۳-۴) مدل همبستگی شرطی پویا (DCC[62])
مدل CCC توسط انگل(۲۰۰۲) به مدل همبستگی شرطی پویا (DCC) بسط یافته است. در این مدل ضرایب همبستگی شرطی به صورت زیر برآورد می شوند:
که در آن
می باشد.
۳-۲) تصریح الگو
۳-۲-۱) معرفی الگو برای بررسی اثرگذاری بازدهی ها و نوسانات چهار کشور به طور همزمان
فرایند تصادفی اتورگرسیو برداری برای بازدهی دارایی ها از معادله (۱) بدست می آید. بازدهی دارایی های کشور i در زمان t( را می توان به صورت زیر نوشت:
که در آنi=1 ایران، i=2 ترکیه،i=3 مالزی و i=4 امریکا می باشد، بیان گر عرض از مبدا کشور i است و( برای i =1,…,۴و j) نمایانگر میانگین شرطی بازدهی سهام است که وقتی i=j، نمایانگر تاثیر بازدهی گذشته خود کشورi () و وقتی iنمایانگر تاثیر بازدهی های گذشته کشورj () می باشد. جمله اخلال نیز تغییرات تصادفی (شوک ها) کشور i را نشان می دهد.
عناصر قطری و غیر قطری ماتریس واریانس کواریانس شرطی با ابعاد ۴ به ترتیب نشان دهنده عناصر واریانس و کواریانس هستند:
که در آن ، واریانس شرطی بازدهی سهام کشور i در زمانt و کواریانس شرطی بین بازدهی های سهام کشورهای i وj در زمان t می باشند. اگرچه راه های زیادی برای تصریح گارچ چند متغیره وجود دارد، در این تحقیق از مدل گارچ برداری قطری بلرسلو، انگل و وولدریج(۱۹۹۸) برای یافتن ماتریس واریانس و کواریانس استفاده شده است. طبق شیرر و ریباریتز(۲۰۰۷)، این مدل در زمانی که تعداد متغیر ها بیش از دوتاست انعطاف پذیر تر است.
به دلیل وجود تعداد زیاد پارامتر ها بلرسلو، انگل و وولدریج(۱۹۹۸) نسخه محدود شده این مدل را که به مدل گارچ برداری قطری شناخته می شود، به صورت زیر معرفی کردند:
که در آن ماتریس های ضرایب A و B، ماتریس های متقارن و عملگر “"، عملگر ضرب درایه به درایه می باشد. در ماتریس A اثرات مربع شوکهای گذشته بر نوسانات جاری بوسیله عناصر قطری () اندازه گیری می شوند، در حالیکه عناصر غیرقطری درآن (i) اثرات متقاطع حاصل از شوکهای گذشته را روی نوسانات مشترک نشان میدهند. به طور مشابه، در ماتریسB عناصر قطری () تاثیر مربع نوسانات گذشته را روی نوسانات جاری و عناصر غیر قطری اثرات حاصل از نوسانات مشترک گذشته را بر نوسانات مشترک فعلی ارزیابی می کنند.
به داد و عدل گیتی را بیاراست
چنان عمری به عدل و داد میداشت
به آخر درگذشت او نیز بگذاشت
چنین بود ای برادر حال جمشید
جهان بر کس نخواهد ماند جاوید
(همان: ۷۶۷/ ۱۶-۲۱)
۴-۳-۲٫ شخصیتها در قصه
در داستان جمشید و خورشید، شخصیتها یا خوبند یا بد و پویا نیستند. یعنی از ابتدای داستان، شخصیتها ثابت هستند و دارای خصائل عالی انسانی از قبیل فروتنی، جوانمردی، سخاوت، شجاعت، محبت و … که تا پایان داستان به همان صورت باقی میمانند.
به وضوح میبینیم که این صفات نیکو، در قصه سبب مشکلات و سختیهای زیادی میشود اما قهرمان آن صفاتها در پایان پیروز و سربلند میشوند؛ مانند جمشید که در ابتدای قصه دارای خصایص شخصیتی چون: شهزادگی، شجاعت، جوانمری، بازاری و بازرگان، سخاوتمندری، با حلم حیا بودن، اهل عیش و عشرت و می خوار بودن، شکارگری، مهارت در چوگان بازی، خوش اندام و خوش بیان و هنرمندی، صبوری و عاشق است و این شخصیت او تا پایان داستان به همان صورت باقی مانده و تغییر شکل نکرده است.
۴-۳-۳٫ زمان و مکان در قصه
در باب زمان و مکان داستان جمشید و خورشید باید گفت که زمان و مکان فرضی است و همهچیز در قصه قابل دسترسی و سهلالوصول است.
از نظر زمانی، وقوع حادثه را نمیتوان مشخص کرد و در هالهای از ابهام باقی میماند و پر واضح است که این امر مختص به این داستان نیست، بلکه این ویژگی جزء ماهیت قصههای سنتی و کلاسیک است. و دلیل این امر آن است که داستان جمشید و خورشید ابداعی و ساختگی است و مسلّم است چیزی که ساختگی باشد نمیتوان بر آن زمان مشخص قایل شد که با تقویم زمانی و تاریخی موافق باشد و دلیل برساختگی بودن داستان همین قدر کافی است که بدانیم داستان با آن که در سرزمینهای چین و روم اتفاق افتاده است ولی تمامی شخصیتهای داستان ایرانی و اندیشه حاکم بر فضای داستان نیز اندیشه ایرانی و اسلامی است. البته مشخص نیست که این قصه مربوط به کدام دوره تاریخی کشور چین و روم است.
از نظر مکانی داستان جمشید و خورشید باید گفت که مکان و موقعیتها همه در یک سطح و در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند. مکانهای اصلی داستان که مربوط به چین و روم میباشد توصیف نشدهاند و فقط به ذکر این که جمشید فرزند فغفور چین و خورشید دختر قیصر روم است، بسنده شده است. و همین امر در مورد شام و صحرای حلب که از مکانهای فرعی داستان است، صادق میباشند و معمولاً حواث و ماجراهای قصهها در کشورهایی مثل چین، ماچین، حلب و غیره، اتفاق میافتد. مثلاً در «سمک عیار» کشور چین محل وقوع حوادث قصه است اگرچه خورشید شاه خود از کشور حلب است و در «داراب نامه» یا «فیروزنامه» اثر بیغمی این مکان یمن و در «امیرارسلان» فرنگ فرض شده است (صادقی، ۱۳۹۰: ۶۸).
۴-۳-۴٫ عوامل خرق عادت در قصه
در واقع مثنوی جمشید و خورشید از جهت فلکلوریک و افسانهپردازی، به عنوان یک قصه عامیانه در حوزه ادبیات عوام قابل توجه و اهمیت است. جنبههایی که شکل عامیانه و افسانهای به قصه داده و عامل جادویی و غیر واقعی که در آن وجود دارد به اختصار این موارد است:
الف) اشیاء، حیوانات، گلها و موجودات بیجان به زبان آمده و نقشآفرینی میکنند. مثلاً: سخن گفتن و دلجویی گلها از جمشید برای رفع ملال خاطر وی، چون گل صد برگ، نرگس، سرو، لاله و …
و با گفتوگوی جمشید با شمع و گفتگو با کوه که به معنای خلاف عادت آمده و خرق عادت صورت گرفته است.
نمونههای از خرق عادت
*دلجویی گلها و سرو از جمشید (حوادث غیر واقعی هستند ولی عوامل آن واقعی میباشند).
نخست آمد گل صد برگ در پیش
زر آورد و می و گوینده با خویش
زرافشان کرد و از می مجلس آراست
به صد رو از شهنشه عذرها خواست
(کلیات سلمان ساوجی،وفایی، ۱۳۷۹: ۶۲۸/ ۱۷-۱۸)
(خانه جهنمی) ۸
۱
۷
۲
۶
۳
۵
۴
۵-۲-۳-۱-۸ دزد و سرباز*
دو گروه ده نفره (یک گروه دزد و یک گروه سرباز)
یک تیر برق هدف است. یکی از سربازان کنار تیر برق مینشیند و از آن مواظبت می کند تا از گروه دزدان کسی نیاید و به تیر برق دست نزند. گروه سرباز به دنبال گروه دزد میدوند. یکی از دزدان باید به زیرکی فرار کند و بیاید به تیر برق که هدف است دست بزند. اگر دست زد برندهاند و اگر نه بازنده میشوند.
بعد دو گروه جابهجا میشوند؛ سربازها دزد و دزدها سرباز میشوند و بازی به همان شیوه ادامه مییابد. این بازی بسیار شادیبخش و هیجانآور است و مورد پسند کودکان و نوجوانان است.
۵-۲-۳-۱-۹ دوست و دشمن*
در این بازی، ابتدا بچهها هر تعداد که هستند، به دو دسته تقسیم میشوند. یک دسته دوست و دسته دیگر دشمن؛بعد با مشورت دسته دوست و دشمن یک جایی به عنوان قرارگاه انتخاب می شود که گروه دشمن باید اعضای دوست را گرفته و با زور آنها را به آن قرارگاه برده و از بازی خارج می کنند. وقتی که بازی شروع شد، گروه دوست فرار می کنند و گروه دشمن دنبال آنها میرود؛آنها را دنبال می کنند تا بگیرند و به قرارگاه ببرند. ولی مشکل اینجاست که چون یکی از اعضای گروه دوست به دست دشمن بیفتد،فریاد سر میدهد: دوست،دوست، کمک.. و دوستان دیگر به کمک او میروند. البته در این جریان، افراد دشمن هم سعی می کنند تا مانع کمک دوستان به فرد دستگیر شده شوند. خلاصه وقتی که این بازی تمام شد و تمام اعضای دوست دستگیر شدند، باید اعضای گروه دوست به گروه دشمن سواری بدهند؛ و در غیر اینصورت، یعنی اگر اعضای گروه دشمن نتوانستند گروه دوست را از بازی برکنار کنند، گروه دشمن باید گروه دوست را سواری بدهد.
۵-۲-۳-۱-۱۰ ریگ (یک قُل دو قُل)
در بازی ریگ ۵ تکه سنگ کوچک برداشته و سپس تعداد بچههایی که میخواهند بازی کنند، با بالا کردن دست آمادگی خود را نشان می دهند. هر کس که اول دست را بالا کرد، اول او بازی را شروع می کند و به ترتیب بقیه. روش بازی به این صورت است که ابتدا تکههای سنگ را روی زمین ریخته به طوری که از هم جدا بیفتد، بعد یکی از ۵ قلوه سنگ که به اصطلاح به آن ریگ میگویند را برداشته و بالا انداخته و قبل از پایین آمدن این ریگ، باید شخص بازیکن در این فاصله ریگی را از روی زمین بردارد و سپس با همان دست، ریگی که در هوا پرتاب شده و در حال پایین آمدن است را بگیرد. این کار را ادامه می دهد تا اینکه تمام ریگ ریخته شده، روی زمین جمع شود. هر ۵ تکه سنگ(ریگ) را روی یکی از دو دست گذاشته(پشت دست) و طوری به هوا پرتاب میکنیم که بتوانیم آنها را با همان دست، قبل از افتادن روی زمین بگیریم. مقدار هر سنگی که شخص پس از پرتاب دوباره میگیرد، به اصطلاح ۲ مَن است و در کل هر ۵ تکه سنگ برابر با ۱۰ مَن است. کسی که تعداد مَنهای او بیشتر از بقیه باشد، او برنده است و او باید با انداختن آن ۵ تکه سنگ به بالا روی دست بقیه، ابتدا ناخن بکشد و نام«خِنج آلو» و بعد با آرامی در واقع دست را نوازش کند به نام«خَش واکَن». البته لازم به تذکر است که اگر در جریان بازی، فرد بازیکن نتوانست سنگی را که به هوا پرتاب کرده، با همان دست بگیرد،سوخته و باید بازی را به دیگری واگذار کند.
۵-۲-۳-۱-۱۱ کُلْ وَ کُلْ (قل به قل)
پنج تا چالۀ کوچک یک طرف و پنج چالۀ دیگر مقابل آن درست می کنند. به هر چاله یک کُل[۶۱] میگویند. در هر کُلْ پنج تا سنگریزه میریزند که جمعاً می شود ۲۵ دانه سنگریزه در هر ردیف. بعد میگردند و دست میکشند و از یک تا پنج میشمارند از هر کس به دست آمد او بازی را شروع می کند.
به همین منوال ادامه می دهند تا کُلْ (چاله) طرف خالی شود دوباره دست میزنند و چاله بعدی جمع می کنند و میگذارند برای خودشان. اگر کسی پنج تا بیشترسنگریزه (ریخ) داشت، یک کُلْ از طرف مقابل برای خودش میگیرد و طرف مقابل حق ندارد از آن استفاده کند. اگر طرف مقابل بهتر بازی کرد و کُلَش را پس گرفت می تواند کُلْ او را بگیرد و تا آخر بازی به همین روش ادامه دارد.
۵-۲-۳-۱-۱۲ قایم کُن
در این بازی ۲ دسته ۴ یا ۵ نفره بازی می کنند. هر دو دسته برای خود سر گروهی انتخاب می کنند. بعد افراد یکی از گروه ها چهار زانو مینشینند و دستشان را میان پایشان میگیرند؛ سرگروهشان بین آنها میگردد و سنگی که در دست دارد را به یکی از آنها میدهد یا خودش نگه میدارد. وقتی میگردد بلند تکرار می کند «قایم کُن، قایم کُن»؛ بعد رو به تیم دوم کرده و میگوید: پیش خوُدُم یا مِردَکُم؟ اگر تیم دوم، درست جواب داد که بازی از اول شروع می شود و گرنه تیم دوم میگوید: اَسُّک چه خونُه. تیم اول پاسخ می دهند:خونه و خونه. تیم دوم میگوید: خونه که(چه کسی)؟ تیم اول مثلاً میگوید: خونه جعفر. بعد تیم دوم، تیم اول را سوار می کنند و به در خانۀ جعفر میروند و میگویند پیاده یا سواره؟ اگر گفت سواره همان طور به حالت سواره بر میگردند به محل بازی؛اما اگر گفت پیاده، پیاده میشوند و دوباره بازی شروع می شود.
۵-۲-۳-۱-۱۳ مایه(تیله)
در بازی فوق از گلولهای که گاهی شیشه ای و گاهی سنگی بود که به آن مایه یا تیله میگفتند، استفاده میکردند و چندین چالۀ کوچک، اندازه یک نعلبکی در امتداد هم به فاصله معین حفر میکردند و هر بازیکن تیلۀ خود را لب چاله قرارمیداد. شخص شروع کننده با ضربه زدن به تیلۀ خود سعی میکرد، تیلۀ دیگران را هدف بگیرد.اگر تیلۀ دیگر بازیکنان در چاله میافتاد، آن خانه(چاله) مال شخص شروع کننده میشد؛ ولی اگر تیلۀ او بدون برخورد با تیلۀبازیکنی درون چاله میرفت، آن را بیرون آورده و از مکانی نزدیکتر،تیلۀ بازیکن دیگر را میزد و آن را در چاله میانداخت تا تیلۀ آخر که در چاله جا میگرفت و آن شخص برنده میشد. اما اگر در ضربه اول تیلۀ شروع کننده منحرف میشد، نفر دوم بازی را شروع میکرد و تا زمانی که تیله باز منحرف شود یا تمام خانهها را بگیرد، بازی را ادامه میداد. در آخر شخص برنده،جایزهای از طرف دیگر بازیکنان دریافت میکرد؛ این جایزه عبارت بود از پوست شکلات یا آدامس یا درب شیشۀ نوشابه!!
۵-۲-۳-۱-۱۴ مُچْ کَلَمُچْ[۶۲]
وسیله این بازی تکه استخوانی است که در تاریکی پرت می کنند وهمه دنبالش میگردند تا پیدایش کنند. هر کس در تاریکی استخوان را پیدا کرد، دوباره پرت می کند و دیگران به دنبالش میگردند و به همین ترتیب ادامه دارد. این بازی از قدیم بوده و هم اکنون نیز انجام میگیرد.
۵-۲-۳-۱-۱۵هفت سنگ
شرح بازی: شروع بازی با قرعهکشی بوده و برندۀ قرعه، حق انتخاب مدافع یا مهاجم بودن را دارد. تیم مهاجم به فاصله ۷ متر از سنگها، پشت خط شروع (خط پرتاب) قرار میگیرد و تیم مدافع مقابل تیم مهاجم پشت نیم دایره مستقر خواهند شد.
با سوت داور، نفر اول تیم مهاجم از پشت خط پرتاب، توپ را با دست به سمت سنگها در مدت کمتر از سه ثانیه پرتاب مینماید. اگر توپ به سنگها اصابت نکند، نفر بعدی تیم مهاجم پرتاب را انجام میدهد و پس از این که سنگها به زمین ریخته شد، بازیکنان مدافع توپ را برداشته و سعی می کنند با پاسکاری و حرکت، بازیکنان تیم مهاجم را که قصد چیدن سنگها را دارند با توپ بزنند. بازیکنی که توپ به او اصابت نماید، از زمین بازی خارج می شود. اگر مدافعین همه بازیکنان مهاجم را با توپ بزنند، برنده خواهند شد اما اگر قبل از اینکه همه بازیکان تیم مهاجم از زمین بازی خارج شوند، اگر مدافعین همه بازیکنان مهاجم را با توپ بزنند برنده خواهند شد. اما اگر قبل از اینکه همه بازیکنان تیم مهاجر از بازیخارج شوند، بازیکنی موفق به چیدن سنگها شود آن تیم برندۀ بازی خواهد بود.
۵-۲-۳-۱-۱۶ هفت دزد، هفت چاله*
این بازی ۲ تا ۷ بازیکن دارد که شرح آن بدین صورت است:
ابتدا ۷ چاله به اندازه یک توپ دستی(پشمی) و یا کمی بزرگتر آماده می کنند. هفت بازیکن جهت انتخاب چاله در فاصله معینی میایستند و با یک حرکت هماهنگ به طرف چالهها حرکت می کنند. هر کس چالهای را انتخاب می کند و شخصی که چاله وسط را گرفته بازی را شروع می کند و جهت پرتاب توپ به فاصله ۶ الی ۸ متری میایستد و توپ را به صورت غلتان روی زمین و به طرف چالهها پرتاب می کند. در همین حال یک نفر به عنوان داوطلب پشت چاله هفتم میایستد و در صورتی که توپ در چاله وسط افتاد توپ را برداشته و به طرف آن ۶ نفر باقی مانده که درصدد هستند خود را به چاله برسانند، پرتاب می کند. اگر توپ به یکی از آنها خورد ،آن شخص پشت چاله قرار می گیرد و شخصی که در دور قبل پشت چاله ایستاده بود، بازی را مجدداً شروع می کند.
۵-۲-۳-۱-۱۷ هفت سنگ بالا*
تعداد بازیکنان بازی فوق ۲ نفر یا بیشتر هستند. ابتدا هفت سنگ را روی هم قرار می دهند؛ بعد یکی از افراد که از تیم اول است،توپ پشمی را از فاصله چند متری به طرف سنگها پرتاپ می کند.لازم به ذکر است یک نفر از تیم دوم در پشت هفت سنگ قرار دارد که به محض برخورد توپ به سنگها و ریختن سنگها توپ را به طرف اعضای تیم اول پرتاب می کند. اعضای تیم اول باید قبل از آن که توپ به آنها بخورد، بروند و سنگها را روی هم بچینند. اگر توانستند سنگها را مرتب کنند، بلند میگویند:هفت سنگ بالا و تیم اول برنده میشوند. بعد از ۵ الی۷ دور بازی اعضای تیم برنده از تیم بازنده سواری میگیرند.
۵-۲-۳-۱-۱۸ هفت کَل (سفال)*
این بازی را همانند بازی هفت سنگ انجام می دهند؛ با این تفاوت که به جای هفت قطعه سنگ، هفت کَل(سفال) روی هم میگذارند و بازی به همان ترتیب انجام میگیرد.
۵-۲-۳-۱-۱۹ هَمبَر*
این بازی نیز گروهی است و بین دو گروه با تعداد دلخواه انجام می شود (سه نفره، چهار نفره یا بیشتر).
یک بطری خالی آب معدنی را بر عکس داخل خاکی که از قبل جمع کرده اند فرو می کنند. یک گروه به فاصله سه متری میایستند و با یک توپ که به سمت بطری پرتاب می کنند، سعی می کنند بطری را بیندازند. وقتی بطری افتاد، یکی از افراد گروه مقابل میرود پشت سر کسی که با توپ به بطری زده میایستد. در این حال گروهی که بیکارند توپ را برمیدارند و عضوی را که بطری را با توپ انداخته دنبال می کنند. آن شخص هم برای اینکه از خودش دفاع کند با چوبی که در دست دارد، سعی می کند توپ را بزند. اگر موفق شد فرار می کند و به یک جای امن میرود، تا اینکه دوباره موقعیتی به دست بیاورد و طرف بیاید پشت سرش، اما اگر نتوانست با چوبی که در دست دارد، توپ را بزند و توپ به او اصابت کرد سوخته و باید حذف شود. سپس سراغ نفر بعدی میروند. در این بین یکی از این گروه باید از موقعّیت استفاده کرده و بطری را از خاک پر کند. اگر توانست این کار را انجام دهد، بازی را برده و اگر نتوانست باخته است. این بازی نیز به تحرک و زرنگی اعضای هر گروه بستگی دارد.
۵-۲-۳-۲ بازیهای رایج همگانی