بدن تو: ماهیچه ها و تمام اعضای بدنت برای فرار از موقعیت درد آور آماده می شوند. مثلا ممکن است قلبت تندتر بزند، ماهیچه هایت منقبض شوند و نفست تندتر شود.
فکرهای تو: تو شروع به فکر کردن راجع به موضوعات درد آور می کنی مثل “اگر آن کار را انجام دهم یا وارد آن موقعیت شوم، دردم شروع می شود یا بیشتر می شود” و وقتی این فکرها را می کنی دیگر نمی توانی آنها را نادیده بگیری.
احساس تو: برخی از احساس ها (یا هیجاناتی) که نسبت به درد وجود دارند عبارتند از ناراحتی، غم، نگرانی و غیره.
رفتارهای تو: درد باعث می شود که تو فرار کنی. شاید تو بخواهی از چیزهایی که تو را مضطرب می کنند، دور بمانی که گاهی به این معنی است که تو کارهایی را که می توانند جالب و ارزشمند باشند، از دست بدهی (راپی، راند و ویگنال، آن [۲۶۲]، ۱۳۹۰).
- برای فهم بهتر مثال بالا من طرحی از یک ” کیک” را می کشم و قطعات مختلف آن را با نام های “درد"، “نگرانی"، “غمگینی"، “ناامیدی"، “از دست دادن دوست"و غیره، مشخص می کنم. واکنش ناخوشایندی که نسبت به برخی از این قطعات دیده می شود، می تواند نام یکی دیگر از قطعات باشد، مثلا قطعه ای با نام “من آن را نمی خواهم". برای تمرکز بیشتر بر این الگوی کلی، می توان یک نام برای کل کیک در نظر گرفت: ممکن است شما و والدینتان بخواهید که برای تجربه ی درد، واکنش های عاطفی نسبت به آن، اجتناب رفتاری و غیره، از اصطلاح “ناخوشی” استفاده کنند. هدف این است که شما ، تعریف درد را گسترش دهید یعنی اینکه فقط فکر نکنید که درد، علت جسمی دارد، بلکه، همراه با درد ممکن است، احساس، رفتار و افکار خاصی به ذهنتان برسد(هیز، ۲۰۰۴).
- حالا با بهره گرفتن از آنچه که در مورد بخش های مهم واکنش به درد گفتم، نقاشی های زیر را کامل کن. نقاشی اول مربوط به طرح دو بزرگسال است که در بالای سرشان دو حباب وجود دارد. منظور از این حباب ها، افکاری است که این دو بزرگسال راجع به آمدن شما به این جلسات (علت آمدن به جلسات درمان) دارند و نقاشی دوم مربوط به این است که شما سه حباب فکر (که روی سرتان قرار دارد)، حباب احساس (که روی قلبتان قرار دارند) و حباب رفتار (که روی پایتان قرار دارد) را راجع به آمدن به این جلسات کامل کنید(مورل و ویلسون، ۲۰۰۲).
- پس آنچه که ما تا به حال فهمیدیم این است که واکنش به درد باعث می شود که ما از برخی کارها دوری کنیم. حالا چشمانت را ببند، نفس عمیق بکش، آرام باش و حالا فرض کن که اگر یک جادوگری این جا باشد و بخواهد عصای جادویی اش را تکان دهد، دوست داری از او بخواهی که چه اتفاقی در زندگی ات بی افتد، اگر این اتفاق بی افتد چه احساسی پیدا می کنی، چه کاری انجام می دادی و غیره (مورل و ویلسون، ۲۰۰۲).
- نکته ی مهمی که در این جا وجود دارد این است که ما در این جلسات سعی می کنیم که شما به این ارزشمندی ها (کارهایی که از نظرتان مهم است و از جادوگر خواستید) نزدیک شوید اما رسیدن به آنها کار سختی است. من برای تو در این جا دو مثال می آورم، در نظر بگیر که وقتی اولین بار می خواستی ورزشی (مثل دوچرخه سواری)، انجام دهی، خیلی سختت بود و با دشواری می توانستی آن را انجام دهی اما بعد کم کم که آن را تمرین کردی به خوبی در آن مسلط شدی (استعاره ی ورزش)، کاری که ما در این جا انجام می دهیم همین طور است، یعنی در ابتدا سخت است اما لازمه ی آن تلاش و پشتکار است، یا مثلا در نظر بگیر که بر روی این میز یک لیوان با آب گل آلود قرار دارد، به نظرت چگونه می توانی گل هایی که در انتهای لیوان ته نشین شده است برداری؟ پس یکی از راه ها این است که از یک قاشق استفاده کنی و گل های ته نشین شده را برداری، اما نکته ی مهمی که در این جا وجود دارد این است که در هنگام برداشتن گل و لای، ممکن است آب لیوان کمی گل آلود شود، یعنی ممکن است در ابتدا تمیز کردن آب به قیمت کدر شدن آن تمام شود (استعاره ی لیوان گل آلود) و این دقیقا مشابه به همان کاری است که ما دراین جا انجام می دهیم یعنی اینکه روند جلسات و انجام تکالیف ممکن است برای تو کمی رنج آور باشد، اما به نظرت بعد از تحمل این رنج، تو به چه چیزی می رسی؟ یعنی می خواهم بگویم لازمه ی رسیدن به این ارزشمندی ها، پذیرش سختی و رنج ناشی از آن می باشد(هیز، ۲۰۰۴). خوب حالا ما خلاصه ای از این جلسه را با هم مرور می کنیم.
خلاصه جلسه اول : |
ما در این جلسه یاد گرفتیم که نسبت به درد (یا همان آدم ولگرد)، واکنش هایی را نشان می دهیم. این واکنش ها به چند دسته تقسیم بندی می شوند که عبارتند از فکر، احساس، رفتار و واکنش های بدنی. همه ی این واکنش ها باعث می شوند که ما از کارهایی که درد آور است اما در عین حال ممکن است اهمیت زیادی برایمان داشته باشد، دوری کنیم. این کارها همان کارهایی هستند که تو از جادوگر می خواستی که با عصای جادویی اش برایت انجام دهد. ما در این جلسه گفتیم که به شما کمک می کنیم تا به این کارهای ارزشمند نزدیک شوی و گفتیم که لازمه ی رسیدن به این کارهای ارزشمند، تلاش و پشتکار سخت است و این تلاش و پشتکار سخت را هم با مثال لیوان گل آلود و ورزش کردن به تو نشان دادیم. |
(بعد از مرور خلاصه ی جلسات، درمانگر به کتاب کار کودک مراجعه می کند و تکالیف مربوط به جلسه ی اول را به کودک می دهد)
جلسه دوم هدف : مقدمه ای بر ناامیدی خلاقانه و فهم ارزش گذاری |
- ما درجلسه ی قبل یاد گرفتیم که نسبت به درد (یا همان آدم ولگرد)، واکنش هایی را نشان می دهیم. این واکنش ها به چند دسته تقسیم بندی می شوند که عبارتند از فکر، احساس، رفتار و واکنش های بدنی. همه ی این واکنش ها باعث می شوند که ما از کارهایی که درد آور است اما در عین حال ممکن است اهمیت زیادی برایمان داشته باشد، دوری کنیم. این کارها همان کارهایی هستند که تو از جادوگر می خواستی که با عصای جادویی اش برایت انجام دهد. ما در این جلسه گفتیم که به شما کمک می کنیم تا به این کارهای ارزشمند نزدیک شوی و گفتیم که لازمه ی رسیدن به این کارهای ارزشمند، تلاش و پشتکار سخت است و این تلاش و پشتکار سخت را هم با مثال لیوان گل آلود و ورزش کردن به تو نشان دادیم.
- خوب، در ابتدا تکلیف جلسه ی قبل را مرور می کنیم و می بینیم که شما به چه شکلی مشکلات خودتان را حل می کنید و احساس، فکر و واکنش بدنی نسبت به درد را چگونه نشان دادی؟
- همان طور که در جلسه ی قبل اشاره کردم نحوه ی واکنش به درد یا شیوه ی حل مشکل مربوط به درد ممکن است پیامدهایی را به دنبال داشته باشد، این پیامدها ممکن است مثبت یا منفی باشند یعنی به عبارت دیگر این پیامدها همیشه مثبت نیستند به عنوان مثال من داستان الاغی درچاه را برایت شرح می دهم. داستان به این صورت است که کشاورزی، یک الاغ پیر و بی فایده ای داشت که یک روز در داخل یک چاه تاریک افتاد. وقتی الاغ فهمید که گیر افتاده، ترسید و شروع به فریاد زدن کرد. وقتی کشاورز صدای الاغ را شنید، تصمیم گرفت که به جای در آوردن آن، رویش خاک بریزد و آن را دفن کند. وقتی کشاورز با بیل به داخل چاه خاک می ریخت، الاغ فهمید که در حال زنده به گور شدن است. او مرتب خاک های روی شاخش را تکان می داد تا به پایین پایش ریخته شوند. بعد، از آن تپه ی خاک ها بالا می آمد. آن کشاورز مرتب خاک می ریخت و الاغ همچنان، بالا و بالاتر می آمد تا اینکه سرانجام به بیرون چاه رسید. پس ما فهمیدیم که اولین شیوه ی حل مشکلی که الاغ بعد از آمدن کشاورز انجام داد یعنی فریاد زدن، پیامد مثبتی را به دنبال نداشت (هیز، ۲۰۰۴).
- خوب، حالا من می خواهم از شما بپرسم که با چه شیوه های دیگری مشکلت را حل می کنی. اگر مایل باشی می توانی آن را به صورت پانتومیم به من نشان دهی. (درمانگر یادداشت می کند) (مورل و ویلسون، ۲۰۰۲).
- عزیزم ما به بعضی چیزها نیاز داریم مثل غذا و بعضی چیزها هم هستند که ما واقعا آنها را می خواهیم به دلیل اینکه خیلی از آنها مراقبت می کنیم و هر دو این ها از اهمیت زیادی برخوردارند. خوب، حالا من عکسی از قلب را به تو نشان می دهم و از تو می خواهم که خوب به آن نگاه کنی و در مورد کارهای مهمی که قلب انجام می دهد صحبت کنی(درمانگر مفهوم “حیاتی” را از طریق عملکرد حیاتی قلب توضیح می دهد مثل پمپاژ خون وزنده نگهداشتن فرد). خوب، حالا من یک جعبه ای که مشابه با قلب است روی میز قرار می دهم، این جعبه نوع سمبلیکی از ذهن ما می باشد، این جعبه، جایگاه تجارب، احساسات، خاطرات و رفتارهایی است که برای زنده ماندن شما، لازم است، البته به گونه ای متفاوت، به این صورت که شما را نه از لحاظ زنده نگه داشتن بدنتان بلکه از لحاظ چیزهای مهمی که واقعا آنها را می خواهید (به خاطر اینکه خیلی از آنها مراقبت می کنید) حفظ می کند و چیزهای مخالف با آنهایی که برایتان اهمیت دارد، ممکن است زهر آگین یا حتی کشنده ی آنها باشند. خوب، حالا من جعبه ی دیگری را به تو نشان می دهم. همان طور که می بینی روی این جعبه یک برچسب اسکلت و ضربدر کشیده شده است که این به معنای سمی بودن جعبه می باشد. این جعبه ی سمی مربوط به کارهایی هستند که نه تنها مفید نیستند بلکه سمی هستند. حالا من از تو می خواهم که کارهایی که در مقابل واکنش به درد نشان می دهی(که در جلسه ی قبل، تکلیف خانگی و این جلسه مشخص و یادداشت کردیم)، بر اساس مفید بودن یا نبودنشان در یکی از این دو جعبه قرار دهی(مورل و ویلسون، ۲۰۰۲؛ هیز، ۲۰۰۴).
- حالا از تو می خواهم تا درباره ی کارها، افکار یا احساساتی که در هنگام آن آرزوی سحر آمیز (که قبلا در موردش صحبت شد) داشتند، بنویسی و آنها را در هر یک از دو جعبه ی بالا قرار دهی.
- عزیزم چیزهایی که در قلبمان قرار دارد، ارزش هایمان نامیده می شوند، آنها چیزهایی هستند که ما واقعا مراقب آنها هستیم، حالا به نظرت با این چیزهایی که گفتم، تو چه ارزشمندی هایی داری؟ می توانی آنها را به من بگویی. خوب، حالا از تو می خواهم که تا جلسه ی آینده، روی ارزشمندی هایت بیشتر فکر کنی، به عنوان مثال می توانی راجع به چیزهایی که واقعا دوست داری یا عشق می ورزی، چیزهایی که از نظرت انجام دادنش از اهمیت برخوردار است و غیره، مطالبی را بنویسی (مورل و ویلسون، ۲۰۰۲؛ هیز، ۲۰۰۴).
خلاصه ی جلسه دوم : |
در این جلسه ما یاد گرفتیم که ممکن است راه های حل مشکلمان (یا نحوه ی واکنش به درد) مفید نباشد یا پیامد مثبتی به دنبال نداشته باشد و برای این کار هم از مثال قاطر استفاده کردیم. موضوع مهم دیگری که در این جلسه یاد گرفتیم این بود که ارزش مندی های ما، همان کارهای مهمی هستند که ما خیلی به آنها توجه می کنیم. این ارزش مندی ها را قبلا با مثال جادوگر یاد گرفتیم. در این جلسه یاد گرفتیم که ارزش مندی هایمان در داخل جعبه ی قلبی شکل قرار می گیرند و نحوه ی واکنش به درد در داخل جعبه ی سمی شکل قرار می گیرند. در پایان ما برخی از ارزش مندی های شما را مشخص کردیم. |
خوب، حالا ما خلاصه ی این جلسه را با هم مرور می کنیم .
(درمانگر پس از اتمام خلاصه ی جلسات به کتاب کار کودک مراجعه می کند و تکالیف مربوط به جلسه ی دوم را به کودک ارائه می کند).
جلسه سوم |