شکل ۴-۱۳ اقلیم نمای آمبرژه
بنابراین براساس روش آمبرژه این منطقه جزو اقلیم بسیار مرطوب محسوب می گردد.
۴-۲-۲- زمین شناسی
منطقه گیلان در دوران پرکامبرین یعنی در حدود ۷۰۰ میلیون سال پیش در زیر دریاهای کم عمق قرار داشت. رسوباتی که بر کف این دریا انباشته شده بود در طی کوهزایی از آب بیرون آمده و بقایای آن در برخی مناطق امروزی البرز مشاهده میگردد.
از دوران اول زمینشناسی نیز شواهدی بر جای مانده که حاکی از وجود و گسترش شرایط دریایی در این منطقه میباشد ماسه سنگهای قرمز رنگ که در کوههای البرز وجود دارند بقایای رسوبات دریایی از دوران اول میباشند. در اواخر دوران اول پس از عقبنشینی دریا فعالیتهای آتشفشانی در این منطقه به وقع پیوسته است لیکن تشکیلات زمینشناسی استان گیلان عموماً از دوران دوم و سوم زمینشناسی بوده و تشکیلات دوران اول به طور پراکنده و وسعتهای کوچکی در آن دیده میشود.
تمام دشتهای دامنهای و رودخانهای و ساحلی تا حد دریای خزر از رسوبات دوران چهارم زمینشناسی به صورتهای مختلف تشکیل شده است (مهندسین مشاور شمال، ۱۳۷۷،۳۴).
منطقه مورد مطالعه با توجه به اینکه در انتهای بخش جلگه ای و ابتدای بخش پایکوهی استقرار یافته است بنابراین تقریباً از شرایط محیط طبیعی و نواحی کوهپایه ای استان گیلان برخوردار می باشد. املش در محدوده برخورد دو محدوده حوزه آبرفتی رودخانه ای در شمال و حوزه سنگ های آهکی خاکستری و تیره و مختلف و البته آبرفت ها و رسوبات دلتایی سیلابی در حواشی رودخانه پلرود قرار دارد.
در اثر رخدادهای گذشتۀ زمین، گسل های کوچک و بزرگی در سطح ناحیه ایجاد شده (گسل های لاهیجان
البرز، املش، رحیم آباد، چاکرود و …) و گسیختگی هایی در سطح سنگ ها و پوستۀ زمین بوجود آمده که هرگاه زلزله رخ داده ، به دنبال آن موادّ دامنه ای به سمت پایین دامنه (عموماً از محلّ همین گسیختگی ها) حرکت کرده است (لغزش لات لیل، گوشکور و جیرنده و … بر اثر زلزله خرداد۱۳۶۹) (سرور ۱۳۷۲، ص ۲۸).
حدود ۲/۶۰ درصد تشکیلات منطقه را رسوبات جوان کواترنر و ۸/۳۹ درصد باقیمانده را سنگهای آتشفشانی کرتاسه و سنگهای آهکی با میان لایه های شیل، سیلت و ماسه سنگ دوران دوم و ۳ درصد آهک های دوران اول تشکیل می دهد.(سرور، ۱۳۷۲، ص ۱۲۱).
به هر صورت، اغلب مکان های لغزشی شرق گیلان در محل سنگ های ولکانیکی- بازالتی کرتاسه و نزدیک به محلّ عبور گسل ها واقع شده است .
با توجه به نقشه زمین شناسی محدوده مورد مطالعه روستای پیلدره از لحاظ سازند زمین شناسی دارای سازند سنگ آهک لایه ای خاکستری و سنگ آهک رسی می باشد.
شکل ۴-۱۴-نقشه زمین شناسی محدوده مورد مطالعه
۴-۲-۲-۱- گسلهای استان گیلان
پوسته زمین یک پارچه نیست و به صورت تکه تکه است که این تکه ها را صفحه یا پلیت میگویند. شناخت گسل ها که در بین قطعات پوسته به وجود آمده اند اهمیت زیادی از نظر زمین شناسی و جغرافیای طبیعی دارد. سه گسل پدید آمده در گیلان که در تعیین شکل و ریخت زمین در این استان نقش مهمی داشته اند به قرار زیرند:
گسل آستارا با روند شمالی – جنوبی
گسل لاهیجان با روند شمال شرق - جنوب غربی، این گسل در شرق کوههای لاهیجان و در مرز جلگه و کوهستان واقع شده است.
گسل بزرگ البرز به طول ۶۰۰ کیلومتر از گرگان تا لاهیجان کشیده شده است و موجب فرونشست جلگه شرقی گیلان از چابکسر تا لنگرود شده است.
سه گسل نام برده در اثر فعالیت زمین ساختی خود موجب شده اند تا جلگه های سه گانه امروزی گیلان در میلیون ها سال قبل از کوههای لاهیجان و البرز جدا شوند و نشست خود را در امتداد گسل های فوق آغاز کرده و سپس فرسایش و رسوب گذاری رودخانه های موجود و به ویژه سفیدرود در ریخت شناسی رویه سطحی زمین به نحو بارزتری اثر گذاشته اند.
استان گیلان در قلمرو چین خوردگیهای آلپی قرار دارد و جزء قلمروهای ناپایدار کره زمین محسوب میشود و پوسته جامد در حوضه این سیستم هنوز از نظر حرکات زمینساخت به مرحله تعادل قطعی نرسیده است و میتواند یکی از کانونهای ناپایدار و آسیبپذیر به حساب آید. مهمترین گسلهای استان گیلان عبارتند از گسلالبرز، گسل آستارا، گسل سفیدرود، گسل قزلاوزن، گسلهای میانی البرز غربی و تالش جنوبی و گسلهای بغروداغ
۴-۲-۲-۲-گسلهای مهم و میزان زلزله خیزی استان گیلان
در بحث چینه شناسی به ویژه مراحل زمین ساخت ناهمواریهای گیلان به ایجاد گسلهای متعدد منطقهای یا ناحیهای اشاره شده است این گسلها در زمان های متفاوت ایجاد شده و به احتمال زیاد، در اثنای هر حرکت علاوه بر ایجاد گسلهای جدید متناسب با کیفیت نیرو و چگونگی مقاومت سنگها در برابر آن گسلهای قدیمی تر نیز فعال می شده اند. مهمترین گسلهای استان گیلان شامل: گسل البرز، گسل آستارا، گسل سفیدرود، گسل قزلاوزن، گسلهای میانی البرز غربی و تالش جنوبی و سرانجام گسلهای بغروداغ می باشند که در آینده به معرفی تکتک این گسلها خواهیم پرداخت. علاوه بر این گسلهای مهم، صدها گسل فرعی و محلی دیگر، در جهات متفاوت و باابعاد مختلف، گاهی موازی با گسلهای مهم و زمانی به صورت رابط آنها، کوهستانها را در هم شکسته اند.
ـ زلزله ۳۱ خرداد سال ۱۳۶۹
در حدود ۳۰ دقیقه و ۳۸ ثانیه بامداد روز پنجشنبه ۳۱ خرداد ماه ۱۳۶۹، زلزلهای بسیار شدید بخشی از شمال غربی ایران را به لرزه درآورد تکانهای ناشی از این زلزله تقریباً در دورترین نواحی سرزمین ایران به خوبی احساس شد و چند اظهار نظرهای مختلفی در سراسر دنیا در قبال قدرت و میزان تخریب حاصل از آن به عمل آمد اما با توجه به آثاری که زلزله بر روی زمین گذاشته می توان نظر مؤسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران را بیش از سایر نظرات به واقعیت نزدیک دانست این مؤسسه قدرت زلزله را حدود ۳/۷ ریشتر و مختصات آنرا ۳۶ درجه و ۴۹ دقیقه عرض شمالی و ۴۹ درجه و ۲۴ دقیقه و ۵۱ ثانیه طول شرقی، اعلام نمود که منطبق بر بخش جنوبی استان گیلان می باشد بر اثر این زلزله بخش وسیعی از گیلان و زنجان و قزوین به ویژه مناطق مجاور کانون زلزله خسارات مالی و جانی زیادی را متحمل گردید دهها هزار تن جان خود را از دست دادند و هزاران خانواده مجبور به ترک محل زندگی خود شدند. قلمرو اصلی تخریب زلزله در اطراف سفیدرود بود و به دره های سفیدرود و شاهرود و دیلمان و شمال زنجان خسارات زیادتری وارد گردید. متخصصین زلزله شناس که از نواحی آسیبدیده بازدید کرده اند، عمق کانون زلزله را از ۱۰ تا۳۰ کیلومتر تخمین زده اند اما عمق ۱۰ کیلومتر به واقعیت نزدیکتر است شعاع تخریب آن را ۴۰ تا۵۰ کیلومتر می دانند چون عمق کانونی آن زیاد نبوده از خسارات ناشی از آن بسیار فراوان و چشمگیر بوده است. حاصل این زمین لرزه گسلهای جدید و متعددی است که زمین شناسان امتداد غالب آنها را حدود ۶۵درجه شمال غربی ثبت کرده ند.
ـ گسل آستارا (تالش)
گسل ترادیس آستارا، یکی از گسلهای شمالی- جنوبی ایران است که در طول ۱۴۰۰ کیلومتر از ناحیه آستارا تا قفقاز کشیده شده است. درباره این گسل دانستههای زیادی در دست نیست ولی بدون شک در ریختشناسی ناحیه نقش بزرگی داشته و فروافتادگی دریایخزر در خاور آن بسیار آشکار است. ریختشناسی ناحیه، اشاره به عملکرد یک گسل معکوس با افت خیلی زیاد بین ارتفاعات تالش و دریای خزر دارد به طوری که، نهشتههای پالئوزوییک را در کنار نهشتههای جوان قرار می دهد. سازوکار ژرفی این گسل، نشانگر شیب بسیار ملایم صفحه گسل به سوی جنوب باختر است. این گسل توان لرزهای دارد و در زمینلرزههای ۱۹۷۸ و ۱۹۵۳ قفقاز، سازوکار فشاری داشته است.
ـ گسل البرز
این گسل در دامنه شمالی البرز، در طول ۵۵۰ کیلومتر، از لاهیجان تا جنوب گنبدکاووس ادامه دارد. روند عمومی آن کم و بیش خاوری- باختری است ولی، به دلیل خمش به سمت جنوب، بخش میانی آن، سیمایی کمانی دارد. اگرچه در بیشتر گزارشها (نبوی، ۱۳۵۵، بربریان، ۱۹۸۳) شیب گسل البرز به سمت جنوب دانسته شده است ولی در نقشه زمینساخت خاورمیانه (علوی، ۱۹۹۱) گسل البرز نوعی راندگی با شیب به سمت شمال است. در باختر لاهیجان، گسل چپگردی به نام گسل سفیدرود با روند شمال خاوری- جنوب باختری این گسل را جابهجا کرده است. گسل البرز جدا کننده البرز از حوضه ترشیری حاشیه جنوبی خزر است و این احتمال وجود دارد که این گسل نشانگر محل تقریبی زمین درز تتیس کهن باشد. گسل البرز در ریخت زمینساخت منطقه اثرگذار است. یاسینی (۱۹۷۰)، اختلاف ارتفاع رأس واحدهای قارهای پلیوسن در دو سوی گسل البرز را حدود ۱۰۰۰ تا ۱۵۰۰ متر می داند. ولی بربریان (۱۹۸۳)، به جابهجایی حدود ۳۰۰۰ متر طی۲ میلیون سال اعتقاد دارد. موسوی روحبخش (۱۳۸۰)، با توجه به حفاری نفتی در دو طرف گسل البرز، این اختلاف ارتفاع را بین ۱۹۰۰ متر در خاور تا ۲۳۰۰ متر در باختر میداند. بلوک شمالی این گسل، در بیشتر زمانها حرکت رو به پایین داشته است. شاید نخستین حرکت رو به پایین در زمان میوسن بوده که در نتیجه آن رخسارههای دریایی میوسن (رخساره خزر) در شمال این گسل نهشته شدهاند. ولی آغاز فرونشینی ممکن است به زمان ژوراسیک برسد. در حال حاضر گسل البرز به شدت فعال به نظر می رسد و احتمال دارد بسیاری از زمین لرزههای گیلان و مازندران نتیجه جابهجایی در طول این گسل باشد.
تعداد ۷ زمین لرزه تاریخی در استان گیلان گزارش شده است.
قدیمیترین و بزرگترین زمین لرزه تاریخی رویداده در استان گیلان ۴۵ هزار سال قبل از میلاد ثبت شده است. طول و عرض جغرافیایی رو مرکز آن ، به ترتیب، ۹۸/۴۹ و ۷۰/۳۶ می باشد. بزرگای آن در مقیاس امواج سطحی ۸ می باشد. منبع ثبت کننده آن BER است.
آخرین زمین لرزه تاریخی رویداده در استان گیلان در سال ۱۷۱۳ثبت شده است.
طول و عرض جغرافیایی رو مرکز آن ، به ترتیب، ۶۰/۴۹ و ۳۰/۳۷ می باشد. منبع ثبت کننده آن AMB می باشد.
قدیمی ترین زمین لرزه دستگاهی رویداده در استان گیلان در تاریخ ۵/۷/۱۹۰۳ ثبت شده است. طول و عرض جغرافیایی رو مرکز آن، به ترتیب ۴۸/۳۷ و۹۶/۴۸ می باشد. بزرگای آن در مقیاس امواج سطحی ۹/۵ می باشد و منبع ثبت کننده آن PAS است. آخرین زمین لرزه دستگاهی رویداده در استان گیلان در تاریخ ۲۶/۵/۲۰۰۵ در ساعت ۸ :۵۹ :۱ ثبت شده است. طول و عرض جغرافیایی رو مرکز آن، به ترتیب ۴/۳۸ و۶۴/۴۸ می باشد.
بزرگای آن در مقیاس امواج درونی ۴٫۲ می باشد و منبع ثبت کننده آن THR است. بزرگترین زمین لرزه دستگاهی رویداده در استان گیلان در تاریخ ۲۰/۶/۱۹۹۰ در ساعت۲۱:۰۰:۱۰ ثبت شده است.
طول و عرض جغرافیایی رو مرکز آن، به ترتیب ۹۸۹/۳۶ و۳۴۶/۴۹ می باشد. بزرگای آن در مقیاس امواج سطحی ۴/۷، امواج درونی ۲/۶ می باشد و منبع ثبت کننده آن ISC است.
با اتکاء به نتایج از امواج زلزله، فدینسکی درسال ۱۹۷۲ شمائی از ساختمان حفره جنوبی دریای خزر ارائه داده است که محققین بعدی نیز در مطالعه این قلمرو به آن استناد جسته اند بر اساس نظریات این محقق توده سختی در کف این گودال وجود دارد که ضخامت آن حدود ۲۰ کیلومتر می باشد و آن را پوسته اقیانوسی تصور نموده است سطح این توده در عمق۲۰ کیلومتری کف دریای خزر قرار دارد. یعنی به عبارت دیگر بر روی این پوسته سخت اقیانوسی، رسوبهای فراوانی با ضخامت۲۰ کیلومتر تهنشین شده اند گسستگی موهوروویچ از عمق۴۰ کیلومتری کف گودال یعنی بلافاصله بعد از پوسته اقیانوسی آغاز می شود. ضخامت آن در زیر گودال ۴۰ کیلومتر و در زیر نواحی کوهستانی تا عمق ۱۵۰ کیلومتر یعنی تا مجاورت استنوسفر پائین می رود. کف خزر را نمی توان با اتکاء به شواهد شناخته شده چینه شناسی تعیین نمود. ناچار در این زمینه تناقضات و مشکلاتی وجود دارد و نظریات مختلفی ارائه شدهاند. در مجموع می توان گفت که چاله جنوبی خزر گودالی ساختمانی است که در داخل سیستم چین خوردگیهای آلپی تشکیل شده است. مغرب و جنوب این حفره را به ترتیب کوههای تالش و البرز محدود می کنند و مرز شمالی آن را یک برجستگی زیر دریائی در امتداد شمال غربی- جنوب شرقی تشکیل شده است که مرتفعترین قسمتهای آن در عمق ۲۰۰ متری از سطح دریای خزر قرار دارد در واقع این برجستگی زیرآبی، بخش میانی کوهستانهائی است که در قفقاز در جمهوری آذربایجان تا کپه داغ در خراسان شمالی کشیده شده است.
گسلهای منطقهی مورد مطالعه از نظر اهمیت به دو گروه تقسیم می شوند. گسلهای اصلی و گسل های فرعی که بعضی پتانسیل لرزهخیزی دارند. مهمترین گسل های اصلی منطقه، دو گسل بزرگ خزر و لاهیجان (سفیدرود) هستند. این دو گسل، دارای دو روند به طور کامل متفاوت اند. گسل خزر ، هم روند با ساختار اصلی رشته کوه البرز و گسل لاهیجان، با راستایی شمال خاوری - جنوب باختری و دارای روندی به نسبت عمود بر راستای گسل خزر است. حرکتهای جوان این دو گسل نشان می دهد که گسل لاهیجان در کواترنر فعالتر از گسل خزر بوده است. از آن رو که آن را جابه جا کرده است. ذکر این نکته قابل توجه است که دو گسل یاد شده در محدودهی مورد مطالعه، آشکارا قابل مشاهده نیستند و اطلاعات مربوطه باتوجه به بسیاری از شواهد ، از قبیل نقشه های مجاور، عکسهای ماهوارهای و… ذکر شده است.
گسل لاهیجان یک گسل راستالغز چپ بر است که به تقریب، عمود بر راستای اصلی ساختارهای البرز بوده و آنها را بریده و جابجا می کند. شاید کج شدگی محور چین های جای گرفته در سمت باختر سفیدرود به دلیل حرکت توأمان گسل لاهیجان باشد، این مورد نیاز به مطالعات و برداشتهای متمرکزتری دارد . جابجایی راستالغز گسل لاهیجان در بخش های شمالی آن حداقل ۳ کیلومتر است. باور بر این است که تغییر جای مخروطافکنه سپیدرود در حاشیه دریای خزر مربوط به فعالیتها و جا به جایی گسل لاهیجان است. گسل خزر از نظر اهمیت، بزرگترین گسل ناحیه است که در سرتاسر حاشیه شمال البرز قابل برداشت و مطالعه است. گسل خزر با روند خاوری - باختری، یک گسل معکوس بزرگ زاویه با مؤلفه راستالغز است. به علت پوشیده بودن منطقه، میزان جابه جایی راستالغزی این گسل قابل برداشت نیست. در منطقه مورد مطالعه، سرتاسر گسل خزر در دشت خزری جای می گیرد، و آثار آن به دلیل زیرو رو شدن زمین های کشاورزی، غیرقابل دیدن است.
به جز دو گسل بزرگ نامبرده، گسل های دیگری نیز در سطح منطقه وجود دارند که از اهمیت کمتری برخوردارند. به دلیل پوشیدگی شدید منطقه از جنگل و خاک سطحی، تعیین حرکت این گسلها دشوار است، مگر پارهای از آنها که به واسطه جا به جایی واحدهایسنگی و جایگیری این واحدها در کنار واحدهای دیگر می توانند مورد ارزیابی قرار گیرند. گسلهای رده دوم دارای سه روندند. خاوری- باختری که به طور معمول گسل های با درازای بیشتر اند. گسل های با روند شمال خاور - جنوب باختر دارای در ازای کمتری نسبت به گسل های خاوری -باختری اند، و به نظر می رسد این گسلها راستالغز باشند، به ویژه گسلهایی که دارای روند نزدیک به شمال-جنوب بوده و به نسبت، موازی گسل لاهیجان هستند. (سومین طرح جامع شهر رشت، جلد سوم، ص ۵۷ )
حال مطابق با نقشه پهنه بندی خطر زلزله و گسلهای محدوده مورد مطالعه روستای پیلدره در محدوده با خطر نسبتاً بالای زلزله خیزی واقع گردیده است.
شکل ۴-۱۵-نقشه پهنه زلزله و گسلهای محدوده مورد مطالعه
۴-۲-۳- منابع خاک
خاک یک پدیده ی طبیعی است که عموماً در همه جا و در هر نوع شرایط آب و هوایی می تواند وجود داشته باشد. و یا اینکه پوشش نسبتاً نازک و در بین قشر ضخیم سنگی زمین و کیلومترها اتمسفر بلند است، باز شرط اولیه حاصلخیزی کلیه مناطق و در نتیجه یکی از شرایط مهم پیدایش حیات و تمدن مادی بر روی کرده زمین است و بررسی دقیق این پدیده طبیعی که در زندگی هر موجود زنده نقش بسیار مهمی را ایفا می کند (کردوانی، ۱۳۷۸؛ ۳)
برای حفظ منابع خاک جهت استفاده های آیندگان باید بین استعداد ذاتی خاک و بهره برداری از آن رابطه منطقه و مناسب برقرار نموده و براساس استعداد وقابلیت اراضی از آن بهره برداری نمود.
هدف از مطالعه خاک شناسی و ارزیابی منابع اراضی استفادهی مطلوب و بهینه از آنها می باشد. اگر اراضی براساس قابلیت و استعداد خاص خود طبقه بندی و تفکیک گردند، بهره برداری غیرمعقول از زمین و مشکلات مربوط به این گونه استفاده های نابجا از بین می رود، از طرفی خاک از عوامل بسیار مهمی است که در بروز فرسایش های مختلف نقش اساسی دارد.
خاکها نسبت به بافت، ساختمان و سایر خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خود حساسیتهای مختلفی نسبت به فرسایش نشان می دهند. مسلم است هر چه خاک از نظر حاصلخیزی غنیتر باشد و خصوصیات شیمیایی و فیزیکی آن مطلوبتر باشد، رستنی های آن بیشتر شده و در نتیجه تثبیت خاک بهتر صورت می گیرد، و در نتیجه نه تنها فرسایش در این نوع خاکها کمتر صورت می گیرد بلکه خصوصیات مطلوبتر آنها نفوذپذیری را نسبت به نزولات جوی زیاد تر کرده و افزایش نفوذپذیری باعث کاهش هرز آبها می شود و همین مسأله در جلوگیری از سیلاب ها و حرکات تودهای نقش مؤثر ایفا می کند.
۴-۲-۳-۱ طبقه بندی خاک منطقه
ـ خاک های دشت ها و دره ها
این نوع خاک ها که عمدتاً در حوزه جلگه ای تشکیل شده اند یا منشاء دریایی دارند و یا حال عملکرد رودخانه های بزرگ و کوچک به شمار می روند. منشا عمده این خاک ها رسوبات دریایی است که پس از عقبنشینی دریای خزر در دوران چهارم زمین شناسی برجای مانده است؛ هنگامی که در دوران چهارم دریایی خزر تحت تأثیر فرایندهای تکنونیکی و نوسانات اقلیمی عقبنشینی می کرد، زمینهای ساحلی آن از زیرآب بیرون آمدند و بر روی زمینها لایه های نسبتاً ضخیمی از رسوبات نرم دریایی انباشته شد که امروزه جنس قسمت قابل توجهی از خاکهای منطقه را از وجود خود متأثر کرده است و شرایط آبو هوایی منطقه و وجود بارش نسبتاً زیاد همراه با شیب تند در نواحی کوهستانی و کوهپایه ای به حرکت آبهای روان در سطح زمین قدرت تخریبی فزایندهای بخشیده که طی آن رسوبات و بافتهای نرم موجود در نواحی کوهستانی و کوهپایه ای تحت تأثیر عملکرد فرسایش آب از طریق رودخانه ها به جلگه حمل و بر جای گذاشته شده اند.