دانشگاه علامه طباطبایی
دانشکده علوم اجتماعی و ارتباطات
پایان نامه کارشناسی ارشد علوم ارتباطات اجتماعی
نقش آموزش مهارتهای گفتوگویی در کنش تفاهمی
ساختار و کارکرد گفتوگوی کندوکاوی دانشآموزان دبستانی
استاد راهنما: دکتر هادی خانیکی
استاد مشاور: دکتر محمد سعید ذکایی
پژوهشگر: فاطمه نوریراد
بهمن ۱۳۹۳
پیشکش به ساحت
گوینـده حکمت و راستی؛
کلمـه تامه خداوند بر زمین
چکیده پژوهش
گفتوگو مهارتهای ویژهای را میطلبد و قواعد و اصول خاصی بر مشارکتکنندگان تحمیل میکند که با گپ، مذاکره و… تفاوت دارد. پژوهش حاضر درصدد است به بررسی ساختار گفتوگویی که در حلقه کندوکاو کلاس «فلسفهبرایکودکان» در مقطع دبستان اجرا می شود، بپردازد تا از خلال آن، مهارت های لازم برای شکلگیری «گفتوگوی کندوکاوی» را شناسایی کرده و کارکرد و پیامد آن را با توجه به نظر متخصصان، تفسیر نماید.
الگوی گفتوگوی کندوکاویِ ارائه شده در این پژوهش، تلفیقی از مفهوم «تفکر چندبعدی و بازاندیشانه» در آموزش «فلسفهبرایکودکان»، با نظریات گفتوگوییِ حوزه میانفردی است که در بستر «منطقه تقریبی رشد» شکل میگیرد. و نهایتاً کارکرد این الگوی تراکنشی ارتباط، با تلفیق نظریه «کنش تفاهمی» هابرماس و مفهوم «تفکر بازاندیشانه» لیپمن، در دو بعد فردی و اجتماعی بیان میشود.
به منظور بررسی موضوع مدنظر این پژوهش، روند گفتوگوهایِ حدود ۲۰۰ کلاس «فلسفهبرایکودکان»، در پایههای مختلف تحصیلی، مشاهده توصیفی، متمرکز و گزینشی شد و بر این اساس، از میان مجموع مشاهدات، متن برخی از گفتوگوها به صورت هدفمند، انتخاب و تحلیل مکالمه شد. همچنین برای تفسیر کارکرد این نوع آموزشهای گفتوگو محور، مصاحبه متمرکز با ۱۵ تن از اساتید ارتباطات، جامعهشناسی و تعلیم و تربیت، که به نحوی در حوزه گفتوگو صاحبنظر بودند، انجام شد.
یافتههای پژوهش حاکی از آن است که حلقههای کندوکاو «فلسفهبرایکودکان» به مثابه «منطقه تقریبی رشد»، با فراهم کردن فضایی برای گفتوگوی کودکان با یکدیگر، در حضور تسهیلگر (فرد تواناترِ فرهنگ)، میتواند نگرشی بازاندیشانه، مسئولانه، انتقادی و خلاقانه در آنها ایجاد کند. تعاملات موجود در این حلقهها، از طریق روندهای ارتباطی که گفتار بیشترین نقش را در آنها دارد به صورت نمونه ای از کنش تفاهمی شکل میگیرد.
واژگان کلیدی: گفتوگوی کندوکاوی- آموزش گفتوگو محور- حلقه کندوکاو- منطقه تقریبی رشد- فلسفهبرایکودکان- کنش تفاهمی- الگوی تراکنشی ارتباط- تحلیل مکالمه
سپاس و قـدردانی
تفکر قدرشناسانه و ارجگزار جزء لاینفک «تفکر مراقبتی» در گفتوگو محسوب میشود و این پژوهش بر ضرورت آموزش آن به کودکان تأکیـد ویژه دارد.بدین روی، ابتدا بر خویش لازم میدانم سپاس و قدردانی صمیمـانه از بزرگوارانی به جا آورم که یاریشان مسیر این پژوهش را برایم هموار ساخت:
نخست سپاس و ستایش خدای لا یزال را که هرچه دارم از لطف و عنایت اوست و راه پر فـراز و نشیب این پژوهش را خود در زندگیم قرار داد و به انجام رساند.
پدر ، مادر و خواهر مهـربانم که همواره مرا به تفـکر، تحقیق و گفتوگو تشویق میکننـد و پشتیبانی بیمنت و انگیـزه بخش برایم هستند.
دکتر هادی خانیکی که از اخلاق و تجربهشان بسیار آموختم و راهنماییهای آرامشبخششان مرا به سختکوشی و ادامه راه مشتاق میساخت.
دکتر محمدسعید ذکایی که از مشاورت امیدبخش و ارزشمندشان بهویژه در روششناسی پژوهش بهرهها بردم و همواره اطمینانخاطـری بر تردیدهای بیپایانم بودند.
دکتر سیدمحمد مهدیزاده که داوری این پژوهش را پذیرفتنـد و با دقت نظر و موشکافی آن را مطالعه کردند.
دوست و همکار عزیزم، خانم وحیـده شاهحسینی، که بیهیچ چشمداشتی از ابتدای مسیر انجام این پایاننامه، هرچه درتوان داشته فروگذارنکرده و قطعاً بدون همفکری و حضور فداراکارانه و دلسوزانهاش، این پروژه به نتیجه مطلوب نمیرسید.
خانم سیده بهار زندرضوی خصوصاً بهجهت زحمتی که در تدوین فیلمی کوتاه برای انجام مصاحبههای پایاننامه کشیدند.
خانم فـرزانه شهرتاش که مرا با روش «فلسفهبرایکودکان» آشنا نمودند و منابع معتبر و درخور توجهِ این موضوع را در اختیارم قرار دادند ،آقای محمد گودرزی که گفتوگو با ایشان نگاه مرا به آموزش کودکان ژرفتر ساخت و همچنین سایر همکارانِ آموزش «فلسفهبرایکودکان»، به ویژه خانم نرگس کریمی که درخصوص مشاهـده کلاسهایشان کمال همکاری را با من داشتند.
دانش آموزان کلاس «فلسفه برایکودکان» در مدارس سما ۱ پسران و دختران ، صالحین،سرمد،سلمانفارسی و شهیـد هاشمینژاد که گفتوگوهای کندوکاوی آنها اشتیاق به یافتن حقیقت را در آدمی زنده میکند.
اساتید بزرگواری که با ایشان مصاحبـه نمودم و با دقت نظـر پاسخ سؤالاتم را دادند و به غنای این کار افزودند.
خانمها زهـره آشوری، آفاق وداد، مهتاب عضـدانلو، مژگان فراهانی به پاس دوستی و همـراهیشان
و همه کسانی که دعای خیـر و گفتوگو با آنها، گرههای فکری بسیار مرا میگشود، شاید حتی بیآنکه بدانند!
پیشگفتار
«رایزنی کنید تا اندیشه صواب پدید آید
و نظرات را همانند بههم زدن مَشک برای گرفتن کره،
بههم زنید تا آرای صحیح و استوار حاصل آید.[۱]»
امام علی (علیه السلام)، شرح غرر الحکم، ج ۲، ص ۲۶۶
خوب است، کمی به روابط میان فردی و تعاملات خود بیندیشیم. آخرین باری که به حرفهای شما گوش کردهاند، کی بود؟ به زمانی بیندیشید که چند تن را در حال صحبت کردن پیرامون مسئلهای دشوار مشاهده کردید؛ گفتوگوی آنها چگونه پیش رفت؟ آیا توانستند عمق مطالب یکدیگر را بشکافند؟ آیا به تفاهمی مشترک دست یافتند که ماندنی باشد؟ یا اینکه افراد چوبی و مکانیکی بودند و هریک فقط درباره نگرانیها و احساسات خود واکنش نشان میدادند و صرفاً آن را مدنظر قرار میدادند؟ یا اینکه تنها آنچه را موافق نظرات از قبل شکلگرفته خودشان بود، میشنیدند؟ ما علیرغم نیت خیرمان، اکثراً در طول گفتوگو، منتظر اولین فرصتی هستیم تا اظهارات و عقاید خود را ارائه دهیم و هنگامی که بحث داغ می شود، آهنگ گفتوگوهایمان شبیه جنگ مسلحانه خیابانی می شود.
آتش این نوع تعاملات و کنشهای فردی به خرمن سکون و روزمرگی دنیای معاصر نیز تسری یافته است. اگر اندکی به اخباری که روزانه از سراسر جهان میشنویم، بیندیشیم، درمییابیم که پدیده های شومی چون داعش، طالبان و جنگهای منطقهای، آتش زدن مساجد در فرانسه، اسیدپاشی و… محصول همین دنیای مدرن است. اما چرا در آستانه هزاره سوم، تأکید بر هویت خویشتن باید با نفی هویتهای دیگر قرین باشد؟ آیا جوامع ما، تنها به دلیل تفاوت در دین، زبان، ملیت و عقیده انسانهایی که در آن زندگی میکنند تا ابد گرفتار تنشها و فوران خشونتهای مرگبار، از حملههای انتحاری تا نسلکشی خواهد بود؟ قطعاً نمی توان نقش دولتهای سرکوبگر و استعمارطلب را در این اتفاقات نادیده گرفت؛ اما بهنظرم این همه اختلاف و حتی بحران در جهان، بیشتر از آنکه ناشی از نقطه نظرات متفاوت باشد از عدم توانایی انسانها در اجرای صحیح گفتوگو و رسیدن به تفاهم نشئت میگیرد.
اما حلقه گم شده در گفتوگوهای ما چیست؟ آیا یک ویژگی ذاتی از خرد وحکمت است که فقط در برخی از ما یافت می شود یا ناشی از آن است که نمیدانیم چگونه با هم بیندیشیم وگفتوگو کنیم؟
البته میدانم واقعبینانه نیست از همه انسانها انتظار داشته باشیم یک شبه عادات کلامی خود را تغییر دهند، اما مهم است که تلاشمان را هرچند کوچک، برای گسترش فرهنگ گفتوگو به کار گیریم. بر این اساس، تمام دغدغه و تلاش من برای نوشتن این پایان نامه همین بوده است که راهکاری عملیاتی برای گسترش درک متقابل و اندیشیدن درست در جامعه معرفی شود.
«وقتی دریچههای ادراک بازتر شوند، همهچیز در نظر انسان آنچنان جلوه میکند که هست؛ بیپایان، اما انسان چنان خود را محصور کرده است که همهچیز را فقط از شکاف باریک غار خود میبیند»[۲]
فهرست مطالب
شماره صفحه | عنوان |
ت |